برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]
مقالات
سخاوت
شنبه 89 فروردین 21 , ساعت 10:53 صبح  

موضوع: سخاوت
تهیه و تنظیم : طیبه انصاری
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
کلید سعادت دو جهان شناختن نفس خویش است زیرا که شناخت خود اعانت بر شناخت آفریدگار خود می نماید و نیز شناختن خود موجب شوق تحصیل کمالات و تهذیب اخلاق و باعث سعی در رذایل می گردد زیرا که بعد از آن که آدمی حقیقت خود را شناخت و دانست که حقیقت او جوهری است از عالم ملکوت که به این عالم جسمانی آمده باشد به این فکر می افتد که چنین جوهر شریفی را عبث در بدن انسان ننهاده اند، آدمی را غیر از این بدن مادی و صورت جسمی جزوی دیگر هست مجرد که آن را نفس گویند .اگر چه فهمیدن و دانستن آن صعوبت دارد ولیکن هرگاه کسی به نظر تأمل کند این مطلب بر او ظاهر می شود زیرا هرگاه کسی ساحت دل خود را از غبار عالم طبیعت پاک کند و علایق و شهوات حیوانی را اندکی از خود دور نماید و آینه ی دل را از زنگار و کدورت این عالم جدایی دهد و با  محبوب حقیقی خلوتی نماید وبا نیت خالص مشغول مناجات حضرت آفریدگار و گاهی تفکر در عجایب ملک و ملکوت پادشاه لایزال نماید ، از برای او حالتی نورانی و بهجتی عقلی حاصل می شود که به سبب آن یقین می کند که ذات او از این عالم جسمانی نیست بلکه از عالمی دیگر است. صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی است و بعد از آنکه ساحت نفس انسان از اخلاق ناپسند پاک و به صفات ارجمند به ترتیب مقدر آراسته گردد مستعد قبول فیض های غیر متناهیه ی رب الارباب بلکه سبب آن رفع حجاب می شود و صور جمیع موجودات در آینه ی دلش ظاهر می شود.
پیغمبر فرمودند : ملائکه داخل نمی شوند خانه ای که در آن سگ باشد پس هرگاه خانه ی دل مملو از صفات رذیله ی که سگان درنده هستند باشد چگونه ملائکه که جمله ی علوم و معارفند داخل می شوند و از اینجا معلوم می شود که کسانی که عمر خود را صرف تحصیل علم از طریق مجادلات کمالیه و استدلالات فاکریه نمو ده اند و از تزکیه ی نفس از صفات ذهیمه غافل مانده اند بلکه دلهای اینان متعلق بقاذورات دنیای دنیه و نفوس اینان منقاد قوه ی غضبیه و شهویه است.
غایت همت اکثر این اشخاص تحصیل زخارف دنیا و حصول منصب و جاه و شهوت در بلاد و تسخیر قلوب عباد است و نه همین که صفات خبیثه و اخلاق رذیله مانع از طلوع انوار علوم حقیقیه از مطلع فیو ضات الهیه باشد و بس.بلکه بدون تزکیه ی نفس و تصفیه ی قلب عبادات ظاهریه و طا عات بدنیه را ثمری نمی باشد .
معلوم شد که قیاس بیماری و صحت نفس به مرض و سلامتی بدن محض جهل و خطاست پس عجب از طایفه ای که شب و روز اوقات خود را صرف محافظت صحت بدن فانی می کنند و صبح و شام در دفع امراض جسمانیه سعی تام به عمل می آورند .
و قول طبیب فاسق بلکه کافری را گردن اطاعت نهاده و به شرب دواهای ناگوار و ارتکاب اعمال ناهنجار قیام می نمایند و سر از فرمان طبیب الهی در تحصیل سعادت دائمیه و حیات بپیچند و معالجه ی نفس را اندک و سهل می شمارند ، هر نفسی در مبادی آفرینش و آغاز طفولیت از جمیع صفات و ملکات خالی است مانند صفحه ای که ساده از نقش و صورت باشد و حصول ملکات و تحقیق به واسطه ی تکرار اعمال و افعال مقضیه ی آنها است و هر عملی که یک مرتبه سر زد اثری از آن در دل حاصل و در مرتبه ی دوم آن اثر بیشتر می شود تا بعد از تکرار عمل اثر مستحکم و ثابت می گردد و ملکه ی راسخ می شود .
شناختی که حیات ابد و سعادت سرمد از برای انسان موقوف است به دفع اخلاق ذهیمه و اوصاف رذیله و کسب ملکات ملکیه و صفات قدسیه و این میسر نمی شود مگر به شناختن رذایل و صفات و فضایل ملکات و تمییز نیک و بد آنها از یکدیگر و دانستن معالجاتی که در عالم اخلاق از برای تهذیب نفس مقدر است ، معلوم می شود که شرف این علم از سایر علوم برتر و فایده اش بیشتر است . همچنین نفسی که در مجتمع اخلاق ذهیمه و صفات رذیله باشد از تحصیل علوم به جز شر و فساد نمی چیند .
ما در اینجا بر آن شدیم که سخاوت را که یکی از فضایل اخلاقی می باشد موضوع تحقیق خود قرار داده و مطالبی را جمع آوری و ذکر کنیم .
سخاوت وتعریف آن :
سخی آن کسی است که خود می خورد وبه دیگران هم می خوراند و دارای خوی عطاست واین حالت موجب موفقیت کامل می شود،زیرا مردم سخی اهل عطایند وقرآن نیز تأکید زیادی در این زمینه کرده است .(1)
در واقع بخل امساک مال است در جائی که سزاوار بذل باشد،اسراف بذل مال است در جائی که امساک آن سزاوار باشد وعقلا در آن جابه صرف مال اقدام نکنند،از این دو تعریف سخاوت نیز به دست می آید که بذل مال است در جائی که بذل سزاوار باشد .(2)
جود وسخا از خوهای ایمانی است ومنع و بخل از خوهای کفر انگیز است .سخاوت از ثمره ی زهد و بی مبالاتی به دنیا است واز خوهای اولیه ی انبیاء وصلحاء است و موجب شایستگی رحمت حق در دنیا وآخرت می گردد .حضرت امیرالمؤمنین فرمودند :«من جاد ساد»:یعنی هر کس که جود ورزید بزرگ شد» .
جمعی از اهل یمن بر حضرت فخر ذوالمنن وارد شدند و در میان ایشان مردی بود که بسیار سخن آور وحراف و در گفتگو از همه عظیم تر ومبالغه ی او در مباحثه با جناب پیغمبر و حجت گرفتن بر آن سرور از همه بیشتر بود وبه حدی مبالغه نمود که آن حضرت خشمناک گردیدو رنگ مبارکش متغیر گشت  ورگ پیشانی منورش پیچیده شد وچشم بر زمین انداخت که جبرئیل آمدوگفت :خدایت سلام می رساند که این مرد از اهل سخاوت و نان ده است ،پس خشم آن حضرت فرو نشست و سر بالا کرد و فرمود که اگر نه این بود که مرا جبرئیل خبر داد که تو سخی ونان دهی تو را از خود میراندم و عبرت دیگران می کردم ،آن مرد گفت :که خدای تو سخا را دوست دارد ،فرمود : بله ،آن مرد گفت :اشهد ان لا اله الا الله واشهد انک محمد رسول الله به خدائیکه تو را به حق بر انگیخته است که هرگز امری را از مال خود محروم نگردانیم . روایت است که چون موسی به سامری دست یافت خطاب عزت رسید که او را مکش که او سخی است (3).
1-راه رشددر زیست انسانی یا اخلاق ایمانی –محمد رضا بحرینی ،جلد اول
2-روش جدید اخلاق اسلامی –آیت الله آصف محسنی
3-معراج السعادة نراقی
و بالجمله فضیلت سخا خود طاهر و روشن و صاحب آن در نزد خالق و مخلوق او محبوب و مستحسن و در دنیا در اکرام و اعزاز و در عقبی سرافراز است و کدام عاقل سرافرازی دو جهانی را از دست می دهد و جمادی چند بر روی هم می نهد و مخفی نمی ماند که بالاترین مراتب سخاوت ایثار است و این مرتبه ایست رفیع و محلی است عظیم ، هر کس را این رتبه حاصل نیست و هر شخصی به این مرتبه واصل نمی شود.
از پیامبر روایت است که هر مردی که خواهش به چیزی داشته باشد پس خود را از آن نگاه دارد و دیگری را بر خود اختیار کند آمرزیده می شود . و این شیوه ی مرضیه و صفت جملیه ، شعار منبع جود و احسان و برگزیده ی انس و جان پیغمبر آخرالزمان و بعد از آن طریقه ی پیشرو اهل ایمان امیرالمومنین و اولاد طاهرین بوده است.
بعضی از زنان پیغمبر (ص) می گفتند: که آن سرور هرگز سه روز پی در پی چیز سیر نخورد تا از دنیا رفت و هرگاه می خواست می توانست سیر بخورد و لیکن آنچه داشت به مردم می داد و گرسنگان را بر خود مقدم می داشت . روایت است که موسی بن عمران عرض کرد که پروردگارا بعضی از درجات محمد و امت او را به من بنمای ، خطاب رسید که ای موسی ترا طاقت دیدن آنها نیست و لیکن به تو می نمایم یکی از منازل جلیله پیغمبر آخرالزمان را که به واسطه ی آن او را بر تو و بر جمیع مخلوقات خود تفضیل داده ام ، پس پرده ی آسمان ها از پیش دیده ی موسی برداشته شد ، نگاه کرد دید منزله ای که نزدیک بود که از پرتو انوار آن و قریب آن به حریم خاص الهی موسی قالب تهی کند.عرض کرد : پروردگارا به چه چیز به این کرامت رسید فرمود به صفتی که مخصوص او گردانیده ام که ایثار و اختیار کردن فقرا بر خود و عیال خود است . ای موسی از امت او احدی نزد من نمی آید که وقتی از اوقات دیگری را بر خود ضرورتی اختیار کرده باشد مگر این که شرم می کنم حساب او را برسم و او را در هر جایی از بهشت که خواهد جای می دهم .
حکایات ایثار حیدر کرار در السنه و افواه مشهور و در تواریخ و کتب مسطور است و ایثار آن بزرگوار به جایی رسیده که در لیلة المبیت حیات پیغمبر را بر حیات خود اختیار کرد و در خوابگاه خاتم الانبیاء خوابید .به این سبب خداوند عالم بر ملائکه مباهات نمود و آیه ی " من یثری نفسه ابتغاء مرضات ا..." نازل شد و بعد از آن بزرگوار ائمه ی اطهار و خواص شیعیان ایشان در این طریقه ی مرضیه به ایشان اقتدا نموده اند .
فضایل مندرجه در سخاوت و معانی فضایل:
فضایل مندرجه در سخاوت شش عدد می شوند:1-کرم.2- ایثار .3- نبل .4- مساوات .5- سماحت .6- مسامحه
1- کرم : بزل و بخشش مال است با آسانی در موقع و به جا . کسی را کریم گویند که در کارهای بزرگ و امور جلیل القدر و پرفایده به آسانی بتواند گذشت مال نماید.
2- ایثار : برترین درجات جود و سخاوت است . فضیلت نفسانی است که شخص بر خود تنگ می گیرد تا آنکه به مستحق آن بذل کند . کسی متصف به این صفت نیکو است که با احتیاج وی به مال از خرج خودداری کند تا آنکه به دیگران ایثار نماید . در واقع ایثار عبارت است از جود و بخشش مال با وجود نیاز و احتیاج به آن .
خداوند سبحان در مدح اهل ایثار می فرماید : " و آنان را بر خود مرجح می دارند اگر چه خود نیازمند باشند . (حشر ،9) "و رسول خدا فرمود : "هر مردی چیزی را بخواهد و خود را از آن خواهش نگاه دارد و دیگری را بر خود ترجیح دهد آمرزیده می شود ". از حضرت صادق پرسیدند : " چه صدقه ای برتر است ؟ فرمود : کوشش و بخشش فقیر بینوا ،مگر گفتار خدای عزو جل را نشنیده ای که " و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة " خواص شیعه و پیروان علی (ع) و سیرتش همواره کوشیده اند که تا حد امکان این فضیلت را نگاه دارند .
3- نبل : مسرور و خوشدل شدن به کارهای بزرگ ، نیکو است کسی که متصف به این فضیلت اخلاقی باشد همیشه مبتهج و مسرور از کارهای بزرگ خود راضی و دلخوش است.
4- مساوات : برابری ، شرکت نمودن با دوستان و مستحقین در امر معاش و مال و آنچه روزی وی شده است .
5- مسامحت : بذل مال و انفاق نمودن آن زیادتر از قدر لزوم .
6- مسامحه : مقصود از مسامحه در اینجا این است که برای جلوگیری از طغیان قوای شهوانی چیزهائیکه ترک آن لازم نباشد ترک نماید.(1)
بیان حدود سخاوت :
سخاوت نیز حد وسط بین اسراف و بخل است ، در طرف اسراف و بخل افراط اسراف و تبذیر و در طرف تفریط بخل و تقتیر "بخل " امساک و  نگاهداری مال است در جائیکه به حکم عقل و شرع بایستی انفاق نمود و تقتیر نیز نگهداری چیزی است که به مستحق آن باید انفاق نمود .
میزان در جهت تشخیص سخاوت :
در روایتی که بحار شریف از معانی الاخبار صدوق نقل کرده می یابیم که : " چون از حضرت صادق سؤال می شود ، از حدود مرز سخاوت ، حضرت می فرماید : حقی که خداوند در مال بر تو واجب کرده ادا نمایی و در جائیکه او فرمان داده قرار دهی ، جود و بخشش مانند هر حقیقت دیگر تقسیم می شود به دو قسم ،شایسته ، آنجا که حق باشد و ناشایسته و زشت آنجا که در راه باطل باشد.
1-اخلاق و راه سعادت
و لذا گوییم حالت بخل چون حالت سخا و عطا مطلوب است و لیکن بخل از صرف مال در راه باطل . اسلام برای پیشگیری از پدید آمدن خوی بخل و مبارزه با آن در مرحله ی علت ، حقوقی را در اموال قرار داده و اداء آن حقوق را لازم شمرده است . اگر به دستورات اسلام توجه کنیم ، می بینیم که اسلام پیروانش را با دستورات عملی به خوی جود و سخا می کشد و جایی برای بروز بخل نمی گذارد و حقوقی برای مستمندان از فامیل و غیر فامیل در اموا ل قرار داده است و مجتمع اسلامی ملزم به حفظ آن حقوق فرموده و حفظ آن را اساس پایه ی اسلام قرار داده است .
شرایط بذل و انفاق مال :
بذل و انفاق مال چند شرط دارد : 1-مالی که بذل می شود باید حلال باشد و مال حرام باید به مالک اصلی آن رد شود و اگر مالک آن معلوم نیست ، به ترتیبی که در فقه بیان شده صدقه داده شود . به هر حال بخشش مال حرام بلکه مطلق تصرف در آن حرام است و جز عقاب ، فایده دیگری ندارد . 2- مال مذکور غیر مرغوب نباشد که خود انسان حاضر به قبولی آن بدون کراهت نباشد " انفقو من طیبات ماکتسبتم " از مال پاکیزه ای که کسب کرده اید و از آنچه که از برایتان بیرون آوردیم انفاق کنید ، از مال خبیث انفاق نکنید . واحتمال می رود که مراد از خبیث حرام باشد نه غیر مرغوب و مال منفور و شاید مراد بعضی از مال های حرام باشد که عرف نیز غیر مرغوب و حتی منفور می داند .3- مال مذکور در نظر مالکش محبوب باشد و نه آنکه برای خلاصی از او آن را انفاق کند،"لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون " هرگز به خوبی نرسید تا اینکه از چیزهای دوست داشتنی خود انفاق کنید.
4- حفظ کرامت گیرنده ، زیرا بذل مقرون به منت نهادن و اذیت نمودن گیرنده بی اثر خواهد بود، بلکه سخن نیکو و عفو نمودن بهتر از صدقه ای که اذیت گیرنده ی آن را در پی داشته باشد، "یا ایها الذین آمنوا لا تبطلو صدقاتکم بالمن و الذی " و در روایت معتبری وارد شده است که " لا یدخل جنة العاق لوالدیه و مؤمن الخمر و المنان بالفعال للخیر اذا عمله " بد کننده به والدین و معتاد به خمر و منت گذار بر کار خوب به بهشت نمی روند.
5-انفاق مال اگر به قصد ریا باشد باطل است " 264-265 بقره " ثواب انفاق مال در راه خدا یک بر هفتصد است "آیه 161 بقره " و آنچه که صدقه را مهم می کند اینست که گیرنده ی صدقه خداوند است (الم یعلمو ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات "
انفاق در قران :
قران صریح است در اینکه هر جا سه چیز باشد عطا ، تقوی و تصدیق ، بهترین عقیده و سخن به عنایت حق تمامی توفیقات در آنچه خواهد بود و ما می دانیم که وعده ی خدا حق است ، چون نه فراموشش می شود و نه مانعی می تواند او را منع کند . انفاق در قرآن در ردیف ایمان قلبی و گاه در ردیف نماز قرار گرفته است :
-(سوره ی حدید ،7) : آنها که از شما ایمان آوردند و انفاق نمودند برای آنهاست اجری بزرگ
-در سوره ی انفال آیه ی 3 مشاهده می کنیم که از ایمان عملی نماز و انفاق را ذکر فرموده آن هم با الفاظی که دلالت بر استمرار و مداومت دارد " فعل مضارع "
-در آیه ی 4 از سوره ی انفال می فرماید : اولئک هم المؤمنون حقأ " و همان گونه که ایمان منهای نماز مساوی با ایمان منهای ایمان است ، ایمان بدون انفاق نیز ایمان نیست خیال ایمان است و این گمان، بی گمان خطا ست .
فرمان ایمان فرمانی است گسترده به موازات گسترش نعمت های الهی وهمانطور که از مال صدقه باید تا تهی دست بهره مند شود ،تا بینا نیز باید از بینایی بینا بهره بگیرد .. صدقه چشم راهبری فاقد چشم و اندیشمند باید از اندیشه اش صدقه بدهد ،آن زمان که متحیری با او به مشورت سخن گفت ،او را بهره دهد از فکر و عقل ودرکش.
آنانکه دل به خدا دارند از دینار و درهم دل برکنند و انفاق در راه خدا لازمه ی دل دادن به حق است و این طبیعی است که انسان به هر چه دل بست ،صرف پول برای آن نه امری آسان باشد ،بلکه امری ضروری است،چون آن کس که به فرزندان دل می بندد،و یا به هر چیز دیگری ،پول را برای خرج نمودن در خصوص آن می خواهد،دلباختگان حق نیز،خویشان را در راه حق انفاق کردن است .
وعده ی ضمنی حق جلا وعلا به عطا افزودن از صدقه به انفاق کننده امید مؤمن به پاداش بس افزون در انفاق جلب می شود .وجوب اخلاص در صدقات و انفاق چون در صلاة واجب وریاء در آن حرام است .
در آیه ی 268سوره ی بقره :بیان شده که منع کننده از انفاق به وعده های پوچ فقر و نیاز احتمالی ،شیطان است که مؤمن به موجب دشمنی با او به وعده های پوچ او هیچ ترتیب اثر ندهد وعکس خواسته ی او گام بر دارد .شیطان شما را در وجوه انفاق بیم فقر می دهد و فرمان بخل صادر می کند ،ولی پروردگار در انفاق دو چیز قرار داده است :نخست آمرزش و مغفرت محبوب و مطلوب تمامی اهل ایمان ،دوم فزونی مال در دنیا و فزونی عجز در عقبی .
در رابطه با انفاق در آیات قرآنی 3چیز را قطعأ نفی فرموده :1-منت نهادن بر آنها که مورد انفاق هستند 2-آزردنشان به الفاظ ناهنجار3-ریاء و نمایاندن بر مردم
بهره هایی که در سایه ی سخاوت نصیب اسخیاء می شود :
آنچه به برکت صدقات نصیب انسان می شود عبارت است از طول عمر ،زیادتی ثروت و رزق ،اداء دین ،پدید آمدن برکت در مال ، پیشگیری و دفع بلا ها و نیز دفع آنها ،شفای امراض ،علاوه بر سودهای آخرتی چون مغفرت الهی و عفو ربوبی ،نجات از عذاب ،ثقل میزان و بهشت جاودان و برتر از آن رضوان حق جل و علا و شکستن پشت شیطان در مخالفت با او و این آثار در روایاتی که ما را تشویق به انفاق و صدقات کرده است به چشم می خورد. پیامبر(ص):صدقه از مرگ بد جلوگیری می کند و نیز فرمودند :صدقه دهید که موجب فزونی مال گردد. صدقه همچون دعا قضاء مبرم را دگرگون می سازد و این نهایت لطف خدا به بنده ای است که اهل صدقه است.
ستایش سخاوت در سخنانی از بزرگان دین :
شکی نیست که جود وسخا از شریف ترین صفات و بر ترین اخلاق انسانی به شمار می رود و یکی از ریشه های رستگاری است و مشهور ترین اوصاف پیامبران و معروف ترین اخلاق فرستادگان الهی است،آنچه در ستایش آن رسیده بیرون از شمار است :رسول خدا (ص) فرمودند :«السخاءشجرة من شجرالجنة ،أغصانها متدلیة الی الأرض،فمن أخذ منها غصنأقاده ذلک الغصن الی الجنة»،«سخاوت درختی است از درختهای بهشت که شا خه های آن بر زمین آویخته است ، هر که شاخه ای از آن را بگیرد همان شاخه او را به بهشت می کشاند» ، و فرمود : سخاوت از ایمان است ، و ایمان در بهشت است .
و فرمود : " سخاوت درختی است در  بهشت می روید و جز سخاوتمند به بهشت نمی رود" .
فرمود : " خدای سبحان می فرماید که این دینی است که آن را پسندیده و برگزیده ام چیزی مایه ی بهبودی آن نیست مگر سخاوت و خوشبختی ، تا جائی که می توانید آن را به این رو گرامی دارید" .
و فرمود : " خداوند اولیای خود را بر سخاوت و حسن خلق قرار داد. "
و فرمود : "سخی به خداوند نزدیک ، و به مردم نزدیک و به بهشت نزدیک است و از آتش دوزخ دور است. "
و فرمود : " از گناه سخاوتمند درگذرید ، که هر گاه بلغزد خدایش دست گیرد . "
و فرمود :" بهترین اعمال صبر و سماحت، رادی و جوانمردی است . "
و فرمود : "غذای سخاوتمند دوا ، و غذای بخیل درد است . "
و فرمود : " از موجبات آمرزش : طعام دادن ، آشکارا سلام کردن و نیکی گفتار می باشد . "
و فرمود : دو صفت را خدا دوست دارد ، و آن دو خوش خوئی و سخاوت است . "
و فرمود : " خداوند بخشنده است و بخشندگی را دوست دارد و از اخلاق پست و زشت ناخوشنود است ."
و فرمود : "بهترین مردم در ایمان گشاده دست ترین آنها ست . "
و عیسی (ع) فرمود : چیزی را که آتش نمی تواند فرو خورد افزون سازید ، پرسیدند آن چیست  ؟ فرمود : " کار نیک و احسان "
و امیرالمؤمنان فرمود : و هر که به هنگام توانایی دست خود را به نیکی بگشاید ، خداوند آنچه را که در دنیا انفاق کرده به وی عوض دهد و پاداش آخرتش را مضاعف کند.
و امام صادق به یکی از همنشینان خود فرمودند : می خواهی تو را از چیزی آگاه کنم که به وسیله ی آن به خدا و به بهشت نزدیکتر شوی و از آتش دوزخ دور گردی ؟ گفت : آری ، فرمود : بر تو باد به سخاوت "
و فرمود : " خوبان شما جوانمردان و سخاوتمندان شمایند ، و بدان شما بخیلان شمایند ، و از نشانه های ایمان خالص : نیکی  به برادران و سعی در حوائج آنهاست ، و آن را که به برادران نیکی کند خدای رحمان او را دوست می دارد .و در این کار بینی شیطان به خاک مالیده می شود و وسیله ی دوری از آتش و رفتن به بهشت است ."
و حضرت کاظم (ع)فرمود:"سخاوتمند خوش خو در حفظ و حمایت خداست ،و خداوند او را وانگذارد تا به بهشت برد.و خدا هیچ پیامبر و وصیی را بر نینگیخت مگر اینکه سخی بود ،وهیچ یک از صالحان نبود مگر اینکه سخی بود ،و پدرم همواره مرا به سخاوت سفارش می فرمود تا اینکه در گذشت".
وامام باقر (ع)فرمود : "خورشید که طلوع می کند چهار فرشته با اوست :فرشته ای که ندا می دهد: ای صاحب خیر ،نیکی خود را کامل کن و بر تو مژده باد ،وفرشته ای که بانگ برآرد: ای صاحب شر دست از بدی بردار وکوتاه بیا، و فرشته ای که می گوید :به بخشنده عوض ده ومال ممسک را تباه کن،و فرشته ای که خاک را به آب می آمیزد واگر چنین نکند زمین شعله ور شود
پیامبراکرم (ص)فرمودند:"در روز قیامت مردی را می آورندو به او می گویند :حجت خود را بگو.می گوید : پروردگارا مرا آفریدی وهدایت کردی،وبر من گشایش دادی ومن همواره بر خلق تو گشایش دادم وبر آنان بذل و بخشش کردم تا امروز رحمت خود را بر من بگسترانی و آسان گیری .خدای تعالی می فرماید:بنده ام راست گفت او را به بهشت در آورید ."
وفرمود :"جوان سخی گناهکار نزد خدا از پیر عابد بخیل محبوب تر است".
و فرمود : "بهشت خانه ی سخاوتمندان است".
معرفت بذل و بخشش واجب :
پیش از این اشاره شد که سخاوت حد وسط بین بخل و اسراف است ،یعنی صرف مال در آنجا که مصرف آن واجب یا سزاوار و مستحسن است واین برای شناخت حد سخاوت کافی نیست ،زیرا این شناخت خود متوقف است بر معرفت مواد واجب یا شایسته ، و این برای ما مبهم و ناشناخته است .می گوئیم مواد واجب یا مستحسن بر حسب شرع و مروت و عادت شناخته می شود،بنابر این سخی کسی است که واجب شرع و واجب مروت و عادت را ادا کند ،و اگر در یکی از اینها امساک ورزد بخیل خواهد بود،هر چند کسی که در اداءحقوق شرعی امساک کند بخیل تر است .
اما آنچه بذل آن شرعا"واجب است مقرر و معین شده است مانند زکات و خمس و غیر این دو که باید از پاکترین و بهترین مال یا متوسط آن باشد نه از پلید و بد آن،و نیز انفاق بر اهل و عیال خود به قدر احتیاج آنها ،پس هر که همه این ها را ادا کند واجب شرعی را ادا کرده است و شرعا شایسته ی نام سخی است ،به شرط آنکه اداء حقوق واجب با خوشحالی و خوشنودی قلبی باشد نه به سختی و مشقت ،زیرا اگر اداء آن بر او شاق باشد طبعا" بخیل است و به تکلف متسخی است .
واما آن چه از لحاظ مروت و عادت واجب است ،ترک مضایقه و تنگ گیری است در بذل آنچه مضایقه درباره ی آن عرفا و عادتا" زشت است ،و این نسبت به اموال واشخاص تفاوت می کند ،چنانکه در جائی ممکن است مضایقه برای غنی زشت باشد ولی برای فقیر زشت نباشد ،یا با خانواده و نزدیکان قبیح باشد ولی با بیگانه قبیح به شمار نیاید ،ویا با همسایه زشت باشد وبا غیر همسایه زشت نباشد،و یا در مهمانی قبیح شمرده شود و در معامله و خرید و فروش زشت به حساب نیاید ،و گاه مضایقه در خوردنی ها زشت انگاشته می شو د و در غیر آنها زشت دانسته نمی شود .
و بالجمله مضایقه نسبت به مورد آن از قبیل مهمانی یا معامله ، یا نسبت به چیز هایی که در آنها مضایقه می شود مثل خوراک یا پوشاک یا فرش و مانند آنها ، یا نسبت به کسی که مضایقه می شود مثل دوست یا خویشاوند یا همسا یه یا بیگانه یا دور ، یا نسبت به آن که مضایقه از او رخ می دهد مثلا ازغنی یا فقیر یا امیر یا رعیت یا عالم یا جاهل یا کودک یا بزرگسال تفاوت می کند .
پس سخی آن است که در جائیکه شرعا یا بر حسب عرف و عادت نباید از انفاق و احسان خودداری و مضایقه کرد امساک نکند ، و بخیل آن است که از انفاق و بذل در جایی که نباید امساک کرد مضایقه و امتناع ورزد .
اما مقدار آن را نمی توان معین کرد ، و شاید بتوان حد بخل را به این عبارت در آورد که آن "امساک مال برای غرضی است که این غرض مهمتر از حفظ مال باشد " ، و در مقابل آن جود وسخاوت است .
اما کسی که حق واجب را ادا می کند و عادت و مروت را مراعات می نماید ،ولی مال بسیاری دارد و به مصرف نیازمندان نمی رساند و در صدقات مستحب انفاق نمی کند به امید اینکه ذخیره برای زمان درماندگی و بینوائی و حوادث روزگار باشد،اگر چه در نزد عامه ی مردم بخیل شمرده نمی شود و لکن در نظر دانایان و تیز فهمان بخیل به شمار می آید ، زیرا در نزد آنان پاک شدن از بخل و اتصاف به صفت جود و سخاوت تحقق نخواهد یافت مگر آنکه بیش از اندازه ی واجب شرعی و واجب عرفی به مقتضای مروت و عادت بذل و احسان کند تا به درک فضیلت اخلاقی و پاداش و درجات اخروی نائل آید .
و این بخشش اضافی با اختلاف مقدار مال و حاجت نیازمندان و شایستگی وپارسائی آنان اختلاف می پذیرد . بنابراین اتصاف او به جود و بخشندگی به مقداری است که نفس او کمابیش گنجایش و توسع دارد،و درجات آن متفاوت است .وآن این است که جود و بخشندگی از طیب خاطر و خوشنودی قلبی صورت پذیرد نه برای غرض و مقصودی از قبیل خدمت یا مدح وثنا ،زیرا هرکه مال را به عوض مدح وثنا و مانند آن بذل کند جواد و بخشنده نیست ،بلکه سوداگری است که مدح را به مال خود می خرد از این جهت که مدح وستایش برای او از مال لذت بخش تر است . پس جود عبارت است از بذل وبخشش چیزی به طیب نفس و بدون غرض و این امر اگر چه حقیقت است ولی جز در مورد حقوف الهی تصور نمی شود،زیرا هیچ انسانی نیست مگر اینکه مال خود را برای غرضی بذل می کند لکن هر گاه غرض او جز ثواب اخروی و بلندی درجات و کسب فضیلت جود وپاک ساختن نفس از رذیلت بخل نباشد،جواد وسخی نامیده می شود و اگر غرض او چیزی از امور دنیوی باشد جواد و سخی نامیده نمی شود.
منابع و مآخذ :
1- اخلاق ناصری
2- اخلاق و راه سعادت ؛ اقتباس و ترجمه : از طهارة الاعراق ابن مسکویه ، به قلم یکی از بانوان ایرانی / 1360
3- تربیت از دیدگاه قرآن ؛ آیت الله خزعلی
4- تربیت و تکامل در پرتو اخلاق ؛ غلامرضا سلطانی
5- راه رشد زیست انسانی یا اخلاق ایمانی ، بحرینی ، محمد رضا ، کتابخانه ی صدوق ، تهران ، جلد اول
6- روش جدید اخلاق اسلامی ؛ تآلیف آیت الله آصف محسنی
7- جامع السعادات ؛ محمد مهدی نراقی ، جلد سوم
8- علم اخلاق اسلامی
9- کیمیا ی سعادت غزالی
10- معراج السعادة ، نراقی


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 114 بازدید
بازدید دیروز: 321 بازدید
بازدید کل: 2860086 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]