نفس انسان از دیدگاه ملاصدرا پژوهشگر: فتاحی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی چکیده: ملاصدرا تعریف ارسطو را درباره نفس پذیرفت که می گوید: نفس کمال اول است برای جسم و تن برای اینکه او را به انجام و فعلیت دادن به امکانات و قوه هایش توانا سازد. ملاصدرا بر خلاف فلاسفه دیگر، نفس انسان را ایستا و دارای فقط یک درجه از وجود نمی داند که بی حرکت و غیر قابل تغییر باشد بلکه آن را دارای رشد و حرکتی در جوهر و ذات خود می داند که روز به روز کامل تر می شود. بیشتر اهمیت و تازگی نظریه ملاصدرا در چگونگی پیدایش نفس است و بیان می کند "چون نفس انسانی برای حدوث و محتاج شدن خود به ماده احتیاج دارد و از قابلیت و استعدادی که در بدن نهفته است استفاده می کند همچون یکی از اعضای بدن در کنار آن بوجود می آید و اثبات می کند که لازم نیست برای نفس وجودی جدای از وجود بدن اثبات شود." وی با تکیه بر اصل دیگری بنام اصل حرکت جوهری ماده ثابت کرد که حتی برای یک پدیده مادی که استعداد مجرد شدن را داشته باشد ممکن است به کمک حرکت جوهری، ماده کم کم صورت غیر مادی به خود گیرد. ملاصدرا در ادامه نتیجه می گیرد که ماده یا هیولای نفس، همان ماده و هیولای بدن است و بیان می کند که نفس حقیقتی مادی است که به سوی ملکوتی شدن می رود. مراحل تکمیل نفس بدین گونه است که نفس در دوره جنینی در رتبه نفس نباتی است و در ابتدای تولد نفس حیوانی بالفعل و انسانی بالقوه است چنانکه مسیر حیات را با تفکر و تعقل طی نمود، در حدود چهل سالگی انسان بالفعل می شود همچنانکه نفس در عین اینکه ذات واحدی است هم شنواست و هم بینا و هم تعقل می کند و هم حس می کند همه وجودها و اعمال نیز در عین اینکه مربوط به خداست و هیچ استقلالی ندارد هر کدام خاصیت خود را دارند. ملاصدرا حرکت و سیر تکاملی نفس را نه چیزی جدای از جهان آفرینش و دیگر پدیده های فیزیکی بلکه هماهنگ و همراه با روند عمومی حرکت جهانی جوهر ماده می داند حرکتی که از ماده آغاز ولی به غیر ماده و فراتر از آن می انجامد. نفس وجود خیر است و سعادت، لذا هرجا وجود بیشتر است سعادت بیشتر است و آنجا که وجود ناقص است شقاوت مطرح است و چون وجودات عقلی وجود شدیدتر دارند لذت بیشتر دارند و در همین راستاست که بیشترین لذت از آن خداوند است و پس از او وجودات عقلی. همچنین شقاوت حقیقی مربوط به نفوسی است که استعداد درک معارف عالیه را داشته اند ولی نفوس خود را مشغول سفسطه و جدل و زنجیر های دنیا کرده اند. کلید واژگان: ملاصدرا، نفس، حرکت جوهری، سعادت، شقاوت نفس از دید گاه های مختلف: 1- نفس از دیدگاه اهل لغت: نفس در این دیدگاه همان روحی است که هستی جسد به آن وابسته است.در ماده نفس ویژگی ای وجود دارد که همان تشخص است از جهت ذات شیئ و آن تشخص به همان حالت والا مقامی است که در آن وجود دارد و از مصادیق آن شخص انسان است از جهت معنویت و روحی که دارد یا از جهت ظاهرش یا از جهت آنچه قوام انسان و شخص او به آن وابسته است.(1/صص 126-127) 2- نفس از دیدگاه فلاسفه: جوهری است که ذاتاً مستقل و در فعل نیاز به ماده دارد و متعلق به اجسام است یعنی جوهری است مستقل به ذات خویش که تعلق تدبیری با بدن دارد.(2/ج 4،ص 55) 3- نفس از دیدگاه ابافضل: بدان که نفس جوهری است زنده به ذات خود، کننده به طبع، داننده به قوت(3/ج1، ص 26) 4- نفس از دیدگاه ناصر خسرو قبادیانی: نفس جوهری است بسیط و روحانی و زنده به ذات و داناست به قوت و فاعل به طبع و او صورتی است از صورت های عقل فعال.(4/ ص89) 5- ابن رشد: حد و تعریف نفس ناممکن است.(5/ ص565) 6- شیخ اشراق: نفس انسان جوهری روحانی است و جایگاه آن عالم عنصر و اثیر نیست.(6/ج 2،رساله فی اعتقاد الحکما، ص266)حقیقت نفس ناطقه نور اسپهبد است که هر چند منطبع در جسم نیست اما مدبر و حاکم بر انسان است این نور توسط روح حیوانی با بدن مرتبط می گردد و در جسم تصرف می کند. این روح از جسم لطیف تر بوده و مناسبات بیشتری با نفس ناطقه دارد. مناسبات روح حیوانی با نفس ناطقه موجب می شود که نور اسپهبد با این روح در بدن تصرف کند.(7/ ص206) تعریف نفس از دیدگاه ملاصدرا: ملاصدرا تعریف ارسطو درباره نفس را می پذیرد که می گوید:نفس کمال اول برای جسم و تن است برای اینکه او را به انجام و فعلیت دادن به امکانات و قوت هایش توانمند سازد "کمال اول لجسم طبیعی آلی" یا "کمال اول است برای جسم طبیعی آلی از جهت افعال بالقوه اش". نفس جوهری است مجرد و بسیط بالذات و نابود ناشدنی که از سنخ ماده و مادیات نیست.به بدن حیات می بخشد تا بتواند از آن همچون ابزاری برای کارهایش بهره گیرد. ملاصدرا بر خلاف فلاسفه دیگر نفس انسان را ایستا و دارای فقط یک درجه از وجود نمی داند که بی حرکت و غیر قابل تغییر باشد بلکه آن را دارای رشد و حرکتی در ذات خود می داند که روز به روز کامل تر می شود. روی هم رفته برای نفس در نظریه ملاصدرا می توان سه مرحله کلی نام برد: 1- نفس پیش از طبیعت 2- نفس همراه با طبیعت 3- نفس پس از ترک ماده(8/صص2-3) تعریف نفس از جهت نفسیت: با توجه به اینکه نفس وجودی است که تعلق به بدن دارد و بدن نیز متعلق به آن است لذا باید آن را با مضاف الیه آن شناخت و به همین جهت در تعریف آن گفته می شود: کمال اول لجسم آلی ذی حیات. یعنی اولاً جسم است که بوسیله نفس به نبات و یا حیوان و یا انسان تبدیل می شود و ثانیاً آلی است یعنی نفس آن است که چون خواست کاری را انجام دهد بوسیله آلت انجام می دهد زیرا نفس از نظر تجرد شانش برتر از آنست که بدون ابزار خودش به تنهایی تا سطح ماده پایین بیاید، ثالثاً ذی حیات است یعنی نیرویی است که آثار و افعال حیات از آن ظاهر می شود و تا جسم دارای چنین نیرویی نگردد آثار حیات از او صادر نمی شود و لذا جسم عین حیات نیست و وقتی به نفس تعلق گرفت صاحب حیات می شود برعکس عالم مجردات که خودشان عین حیاتند پس جسمی که دارای حیات باشد و با ابزار کار خود را انجام می دهد این جسم دارای نفس است و نفس کمال اول است برای این چنین جسم.(8/ صص 27-28)
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد