برهان صدیقین وتأملی بر نقد ملاصدا بر تقریر ابن سینا
پژوهشگر: کاظم زاهدی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
مسأله اثبات وجود خداوند همواره مورد توجه فلاسفه بوده است وبرای آن براهین متعددی
ارائه شده است که یکی از مهمترین آنها برهان صدیقین است. دراین برهان ازطریق
شناخت وجودبه واجب رسیده می شود درحالیکه دربراهین دیگر اثبات وجود حق تعالی به
این صورت ممکن نیست. اصل این برهان راابن سینا بنا نهادوپس از او فلاسفه بسیاری به
آن پرداختند و هریک تلاش کردند تا بهترین تقریرراازآن ارایه دهند.در این مقاله ابتدا
تقریرات ابن سینا وشیخ اشراق و اشکالاتی که بر آنها شده است بیان می شود سپس نظر
ملاصدرا درباره آنها نقد می شود.
واژگان کلیدی: برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود.
طرح مساله :
ابن سینا براساس مبانی فلسفی خود برهانی بر اثبات وجود خدا اقامه کرده که از ابتکارات او
شمار می آید زیرا قبل از او هیچ کس چنین برهانی ارائه نکرده بود وآن برهان –طبق
نامگذاری خود او-به(برهان صدیقین ) شهرت یافت.واگر به علت اشکالات وارد بر آن
برهان اورا صدیقین ندانیم قطعا نمی توانیم ظهور این برهان را از جانب او انکار کنیم زیرا
نام این برهان بعد از او وارد فلسفه شد .
برای اثبات وجود خدا گاهی از برهانی استفاده می شود که در مقدمات آن مسائل طبیعی اخذ
شده اند مانند برهان حرکت ارسطو(فروغی1375:280)وگاهی هم مسائل طبیعی در
مقدمات آن اخذ نشده اند مانندبرهان امکان و وجوب.(مصباح یزدی1379-2-367-369)
برهانی که ابن سینا ارایه می دهد از نوع دوم است یعنی مسایل طبیعی در شکل گیری آن
نقشی ندارند.همه مقدمات برهان او مانند برهان امکان و وجوب فلسفی محض است اما با آن
تفاوت دارد. برهانی که ابن یسنا مطرح می کند از سنخ براهین وجود شناختی است
درحالیکه برهان امکان ووجوب یک برهان جهان شناختی است مانند برهان حرکت یعنی
هردو ازطریق عالم به خدا می رسند با این تفاوت که در برهان نخست هردو مقدمه آن عقلی
و فلسفی محض هستند اما در دومی یکی از مقدمات آن از طبیعیات گرفته شده است.
پس در برهان ابن سینا واجب از شناخت نفس وجود اثبات می شود برخلاف برهان امکان و
وجوب که وجود عالم واسطه اثبات وجود خدا قرار می گیرد.
امتیاز برهان ابن سینا ان است که علاوه بر انکه نیازی به بررسی صفات مخلوقات و اثبات
حدوث و حرکت و..... ندارد نیازی به اثبات وجود مخلوقات هم ندارد زیرا همانطور که
خواهد آمد مقدمه نخست آن به صورت فرض و تردید بیان شده است یعنی جریان این برهان
فقط منوط به پذیرفتن اصل وجود است که آن هم بدیهی و غیرقابل تردید است.(همان:370
ابن سینا نام برهان خود را با استناد به آیه ای از قرآن مجید(فصلت53) صدیقین می گذارد
زیرا استدلال از نفس وجود بر اثبات حق تعالی را مخصوص صدیقین و استدلال از خلق و
فعل او را مربوط به سایر مردم می داند.(ابن سینا267:1423) و به همین دلیل است که این
نوع براهین بعد از او به صدیقین شهرت یافت. این شیوه در اثبات وجود حق تعالی مورد
تایید شریعت اسلام نیز می یاشد چنانکه در ادعیه آمده است :
یا من دل علی ذاته بذاته (دعای صباح)
متی بعدت حتی تکون الآثار هی التی نوصل الیک(دعای عرفه)
بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک(دعای ابو حمزه)
برای برهان صدیقین تقریرات مختلفی ذکر شده و برخی تا نوزده تقریر از انرا جمع آوری
کرده اند.(آشتیانی489:1367-497)
تقریر ابن سینا:
به عقیده ابن سینا وجود فی نفسه هر موجودی ذاتا یا واجب است یا واجب نیست اگر واجب
باشد پس واجب الوجود بالذات است واگر واجب نباشد ممکن الوجود است و آنچه ممکن
الوجود باشد خود بخود موجود نمی شود بنابراین وجود هر ممکنی از غیر خودآن می باشد
وچون دور و تسلسل باطل است پس ان غیر باید واجب الوجود باشد . ابن سینا چنین توضیح
می دهد :
هر موجودی که از حیث ذاتش و بدون التفات به غیر آن مورد توجه قرار گیرد یا وجود
برایش ضروری است یا خیر اگر واجب باشد پس او ذات حق و از جانب ذاتش واجب
الوجود و قیوم است اما اگر واجب نباشد بعد از فرض اینکه موجود است جایز نیست گفته
شود ممتنع بالذات است . بله اگر به اعتبار ذاتش، شرطی مانند شرط عدم علت با او همراه
شود ممتنع می گردد یا اگر شرطی مانند وجود علت با او همراه شودواجب می گردد. اگر
شرطی با آن همراه نباشد نه شرط حصول علتش و نه شرط عدم علتش دراین صورت در
ذات او امر سومی باقی می ماند وآن امکان است. پس به اعتبار ذاتش چیزی است که نه
واجب است نه ممتنع. پس هرموجودی یا فی نفسه واجب الوجود است یا به حسب ذات خود
ممکن الوجود است.آنچه در ذاتش سزاوار امکان است پس از ذات خود موجود نمی شود
زیرا وجود او از ذات خود از حیثی که ممکن است برتر از عدمش نیست پس اگر یکی ازآن
دو برتر شود به سبب حضور یا غیبت چیزی است .پس وجود هر ممکنی از جانب غیر
اوست.این وابستگی ممکن به غیر یا تا بی نهایت ادامه می یابد که درآن صورت هریک از
آحاد این سلسله در ذات خود ممکن خواهد بود وتمام سلسله هم وابسته به آحاد است،بنابراین
تمام سلسله باز هم غیر واجب خواهد بودو به سبب غیر آن سلسله واجب می شود.(ابن
سینا266:1423- 267)
ابن سینا پس از تقریر برهان خود می گوید:
تأمل کیف لم یحتج بیاننا لثبوت الاول و وحدانیته و برائته عن الصمات ،الی تأمل لغیرنفس
الوجود و لم یحتج الی اعتبار من خلقه وفعله و إن کان ذلک دلیلا علیه ،لکن هذا اوثق و
اشرف ،أی إذا اعتبرنا حال الوجود فشهد به الوجود من حیث هو وجود،وهو یشهد بعد ذلک
علی سائر ما بعده فی الجواب.و الی مثل هذا اسیر فی الکتاب الهی :«سنریهم آیاتنا فی الافاق
و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق» أقول :أن هذا حکم لقوم ثم یقول «أو لم یکف بربک أنه
علی کل شیء شهید» اقول أن هذا حکم للصدیقین الذین یشهدون به لا علیه.(همان)
ازعبارت فوق پیداست که اوبرهان خود را برهان صدیقین تلقی کرده است که این امرموجب
مخالفت برخی مانند ملاصدرا وعلامه طباطبایی و موافقت برخی مانند حکیم سبزواری شده
است. به عقیده ملاصدرا برهان ابن سینا نزذیکترین برهان به برهان صدیقین است،ولی خود
برهان صدیقین نیست زیرا در برهان صدیقین به خود حقیقت وجود توجه می شود در حالیکه
در برهان ابن سینابه مفهوم وجود توجه شده است.
علامه طباطبایی نیز برهان ابن سینا را برهان صدیقین نمی داند لذا در کتاب نهایة الحکمه
این برهان را از تقریرات برهان صدیقین جدا کرده ودر بخش براهین دیگربرای اثبات وجود
خدا آورده است.(طباطبایی،270:1404)
برهان ابن سینا اگرچه برای اثبات وجود خدا در بین فلاسفه ،بی سابقه ومبتکرانه بوده است
ولی اشکالاتی بر آن وارد شده است و صدیقین بودن آن محل تردید قرار گرفته است .حال با
پرداختن به این اشکالات نقات قوت وضعف آنها را بررسی خواهیم کرد.
اشکالات تقریر ابن سینا
نخستین اشکال این است که اوبه مفهوم توجه کرده است در صورتیکه دربرهان صدیقین باید
به حقیقت وجود توجه شود.
اشکال دوم این برهان،واسطه ومقدمات بکار رفته در آن است.چه اینکه دربرهان او از امکان
ماهوی به عنوان مقدمه استفاده شده است.(آشتیانی،489:1367)لذا برخی معتقدند ملاصدرا
آنرا در ردیف برهان متکلمان(برهان ازطریق حدوث)و برهان طبیعیان(برهان ازطریق
حرکت)قرار داده است ودرتوضیح کلام ملاصدرا که گفته است:
وغیرهؤلاء (الصدیقین)یتوسلون فی السلوک الی معرفته تعالی وصفاته بواسطة امر
آخرغیره،کجمهورالفلاسفه بالامکان و الطبیعیین بالحرکة للجسم والمتکلمین بالحدوث للخلق
او غیر ذلک.(صدرالدین شیرازی،68،1342)
چنین بیان داشته اند که«صدرا آنجا که می گوید:جمهورفلاسفه به امکان ،نظرش به بوعلی و
اتباع اوست»(طباطبایی،82،5:1366پاورقی)
مقدمه دیگری که برهان ایم سینا متوقف بر آن است ابطال دور و تسلسل است .حال این
برهان باوجود این دو مقدمه ،بی واسطه از وجود بخه وجوب نمی رسد درحالیکه برهان
صدیقین،وجودخداوند رابی واسطه اثبات می کند.
اشکال سوم آن است که این برهان ،برخلاف ادعای ابن سینا،توحیدواجب الوجود را اثبات
نمی کند درحالیکه برهان صدیقین توحیدواجب الوجود را هم اثبات می کند(همان)
پاسخ اشکالات وارد بربرهان ابن سینا
به عقیده نگارنده،اشکالت فوق را می توان با جواب های حلی ونقضی پاسخ داد،به عبارت
دیگر،برخی ازاین اشکالات مردود است وبرخی هم دردیگرتقریرات برهان صدیقین وجود
دارند درحالیکه انهارابرهان صدیقین تلقی کرده اند.
در رد اشکال اول می توان چنین خدشه کرد که هرجا پای برهان واستدلال در میان است،در
واقع مفهوم شیء مورد نظراست نه حقیقت شیء.دراینجا نیز سخن از مفهوم وجود است نه
حقیقت وجود.برای توضیح توجه به دو مطلب ضروری است:
نخست اینکه «برهان»از«اقسام»وآن هم ازاقسام«حجت»است وحجت یعنی معلومی تصدیقی
که مارا به یک مجهول تصدیقی منتقل کرده وآن را برای ما مکشوف ساخته است.تصدیق
ازاقسام علم حصولی است یعنی مفهومی است که در ذهن حاصل می شود.بنابراین آنچه
واسطه در اثبات«وجوب»قرار می گیرد،«مفهوم وجود» است نه حقیقت وجود.(شیروانی
1381: 3،181و182)ولذادرتمامی تقریرات برهان صدیقین وحتی تقریرخود ملاصدرا،به
مفهوم وجود توجه می شود،نه به حقیقت آن.
مطلب دوم آنکه ،هرکس درحقیقت وجود می نگرد آنرا مشاهده می کند
و«مشاهدات»ازاقسام«بدیهیات»ودرنتیجه،غیرقابل استدلال هستند.چنین شخصی برای اثبات
وجود واجب اصلا نیازی به برهان واستدلال ندارد چون توجهش به«حقیقت وجود»است
نه«مفهوم وجود».بله اگربخواهد یافته های خودرا به صورت برهان در آورد ان وقت به
مفهوم توجه می کند.
باتوجه به این دومطلب باید بین مشاهده اولیاکه آنجا به حقیقت وجود توجه می شود وبیان
مشاهدات آنها که در ان به مفهوم وجود پرداخته می شود تفکیک کرد.
به عقیده برخی ،بهترین راه اثبات وجود حق تعالی وتوحید و اثبات صفات کمالی او،همان
طریقه صدیقین است اما این سلوک،شهودی است وفقط برای کملین دست می دهد که حق
راشاهد بر همه اشیا می بینند وشهود حق ظاهر درجمیع اشیا به حسب فیض،به اعتبار قوه
نظری امکان ندارد.(لاهیجی،598:1386پاورقی)
بنابراین از مجموع انچه گفته شد نتیجه می گیریم که انتقاد ملاصدرا مبنی براینکه در برهان
صدیقین ،به حقیقت وجود توجه می شود، نه به مفهوم ان ،مردود است.
اشکال دوم بر برهان ابن سینا،یعنی وجود مقدمات و واسطه ها وارد است اما این اشکال را
هم می توان با پاسخ نقضی رد کرد زیرااین اشکال در سایر تقریرات برهان صدیقین بجز
تقریر علامه طباطبایی نیز وجود دارد واین امر موجب خروج آن تقریرات از دایره برهان
صدیقین نشده است ،چنانکه در تقریرات برهان صدیقین فلاسفه بزرگی چون خود ملاصدرا
وحکیم سبزواری نیز مقدماتی به چشم می خورد.
در اصل وجود مقدمات دربرهان ملاصدرا هیچ اختلافی نیست هرجند در مصادیق و تعداد
آنها اختلاف است.برخی مثل علامه ،تعداد این مقدمات را پنج،برخی چهار،وبرخی سه مقدمه
شمرده اند.
بنابراین یا هیچ یک از تقریراتی که دارای مقدمات هستند برهان صدیقین نیستند یااینکه همه
آنها را باید برهان صدیقین تلقی کرد.
اشکال سوم بر تقریر ابن سینا یعنی عدم توانایی اثبات واجب الوجود نیز مانند اشکال دوم
،وارد است،اما در بعضی تقریرات دیگر هم وجود دارد با این حال آنها را از تقریرات
برهان صدیقین شمرده اند.
بنابراین پس از رد اشکال نخست ،درباره اشکال های دوم و سوم می توان گفت : اگر ملاک
برهان صدیقین،رسیدن از نفس وجود به وجوب است ،برهان ابن سینا بخوبی از عهده این
امر برآمده است واگر ملاک آن ،علاوه برمطلب فوق،اثبات حق تعالی بدون واسطه وهمچنین
اثبات توحید اوست،دراین صورت باید بسیاری از تقریرات دیگر برهان صدیقین را
،صدیقین ندانیم درحالیکه چنین نیست.
نتیجه
برهان صدیقین،برهانی است که در آن از وجود به وجوب رسیده می شود. فارابی نخستین
فیلسوفی بود که به برهان صدیقین توجه کرد اما نخستین فیلسوفی که تقریری از برهان
صدیقین ارائه کرد،ابن سینا بود. پس از او تقریرات مختلفی از برهان صدیقین بیان شده است
که برخی تا نوزده تقریر جمع آوری کرده اند. مهمترین اشکالی که بر تقریر ابن سینا وارد
شده ،آن است که بجای توجه به حقیقت وجود،به مفهوم وجود پرداخته است.در جواب این
اشکال گفته شد که درتمام براهین،سخن از مفهوم شیء است نه حقیقت آن و برهان صدیقین
هم از این قاعده مستثنا نیست،بنابراین اشکال ملاصدرا ناتمام است.
والسلام
منابع و مآخذ
1-ابن سینا،1423،الاشارات والتنبیهات،تحقیق مجتبی زارعی،قم،دفتر تبلیقات اسلامی
2-آشتیانی،مهدی،1367،تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری،دانشگاه تهران
3-صدرالدین شیرازی،محمد،1410،الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعة،بیروت
4-شیروانی،علی،1381،ترجمه وشرح نهایة الحکمه ،قم،دفترتبلیقات اسلامی
5-طباطبایی،محمدحسین،1366،اصول فلسفه وروش رئالیسم،تعلیق مرتضی
مطهری،قم،دفترتبلیقات اسلامی
6-عبودیت،عبدالرسول،1380،درآمدی برفلسفه اسلامی،قم،مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام
خمینی
7-لاهیجی،محمدجعفر،1386،شرح رساله المشاعر،قم،بوستان کتاب
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |