عنوان موضوع: علم واجب تعالی از دیدگاه صدرالمتالهین
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
گردآورنده: معصومه دیناروند
چکیده:
این تحقیق در مورد اثبات علم واجب تعالی از دیدگاه صدرالمتالهین است علم حق تعالی به موجودات جهان بنابر رای معلم اول ارسطو و ابن سینا صور مرتسمه ای است که در ذات خدای متعال است .رواقیان و شیخ سهروردی علم او را عین موجودات خارجی دانسته اند .پندار معتزلیان که معدومات ثابت و ثابتات ازلیه را علم خدا دانسته اند که خطا ست زیرا معدوم ثابت وجود ندارد و کسانی نیز مثل افلاطون ،فرفوریوس و... نظراتی در مورد علم واجب داده اند .
در نهایت نظر صدرالمتالهین این است که علم واژه تعالی ،علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است.
کلید واژه:
علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم
مختار صدرالمتالهین در علم باری تعالی
مسئله علم باری تعالی یکی از مسائل مهم الهیات بالمعنی اخص است. این مسئله نیز تا قبل از صدرالمتالهین به طور کامل تحقیق نشده بوده است. تحقیق کامل در مسئله علم حق به طور تفصیل در مقام ذات قبل از اشیاء اختصاص به آخوند ملاصدرا دارد و همچنین بیان مراتب علم فعلی حق که صفحات عالم وجود باشند به نحوی که جمیع متغیرات متحرکات مشهود حق باشند بدون آن که در شهود وعلم حق متغیر و انفعالی پیدا شود از مختصات این رجل عظیم الشان و حکیم الهی است.
اقوال حکما در علم باری تعالی مختلف است
1. ابونصر فارابی، ابوعلی سینا و بهمنیار و ابوالعباس لوکری و اتباع آنها هم تفصیلی مبدا را به صور مرتسمه در ذات می دانند.
2. شیخ الاشراق و محقق طوسی و سید محقق داماد و شارح حکمه الاشراق علامه شیرازی جمیع صفات وجود را از مجردات و مادیات و سائط و مرکبات علم تفصیلی حق می دانند.
3. جمعی مثل فرفوریوس و کثیری از شائین از باب اتحاد ؟ حقایق معقوله با وجود حق تعالی حق را عالم به اشیاء می دانند.
4. افلاطون الهی و اتباع او ملاک علم تفصیلی حق به اشیاء را به صور مفارقه و مثل نوریه می دانند و حقیقت حق به واسطه شهود از باب انواع همه حقایق را مشاهده می نماید حقایق نوریه نزد انها علوم تفصیلی حق اند.
5. معتزله به واسطه اشکالات دارد در علم قبل از وجود معلوم قائل به ثبوت ماهیات و معدومات قبل از وجود آنها شده اند و از برای ممکنات قبل از وجود ثبوت قائلند و ملاک علم حق در نزد این جماعت که در حقیقت از اصحاب ؟ ثبوت ماهیات منفکه عن کافه الوجود است
6. محققان از اهل کشف و شهود ملاک علم تفصیلی حق را به اشیاء عبارت از ظهور و تجلی ذات در مقام احدیت بصور اسماء و صفات و اعیان ثابته می دانند.
7. جمعی ذات حق را علم اجمالی مقدم بر کائنات می دانند و مقارن این علم قائل به علم تفصیلی می باشند.
8. برخی ذات حق را علم تفصیلی نسبت به معلول اول و علم اجمالی به سایر معالیل امکانی می دانند و ملاک علم تفصیلی حق را با اشیاء بصور مرتسمه در عقل اول می دانند. محقق طوسی در بعضی موارد این قول را اختیار کرده است.
بیان علم حق باشیاء قبل از ایجاد
حقیقت مقدسه حق چون به حسب وجود بسط الحقیقه و جامع جمیع نشات و فعلیات و مبدا همه کمالات است باید در مقام ذات همه مراتب وجودی مکشوف و معلوم او باشند و به نحو تفصیل به همه عوالم وجودی عالم باشد به همین معنا اشاره فرموده است «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو» دلیل بر عالم بودن حق بجمیع عوالم همان بودن اوست عقل بسیط و بسیط الحقیقه در واجد جمیع شئونات و کمالات، صدرالمتالهین از این علم تفصیلی تعبیر به علم عنایی فرموده است. برهان به این مطلب عظیم که از مبتکرات این علامه است متوقف بر بیان مقدماتی است
مقدمه اول: آن که موجوداتی که دارای ماهیت کلیه اند در مصداق بودن از برای مفاهیم مختلفد برخی به حسب وجود خارجی بسیط اند اگرچه در موطن عقل ترکیب دارند. بعضی از موجودات مرکب از ماده و صورت خارجیه اند و هر ماده و صورت خارجیه هم به نحوی از انحاء اتحاد با هم متحدند. آن چیزی که منشا انتزاع جنس و معضل است وجود واحدی است که دارای دو جهت است یا بیشتر از دو جهت دارد ولی همه جهات به یک وجود موجودند.
مقدمه دوم: وجود خاص از هر نوعی از انواع آن وجودی است که به حسب وجود خارجی متمیز از غیرخودش باشد مثلا انسان اگرچه در طور وجود و نحوه تحقق مشتمل بر جماد و جسم نامی و حساس و متحرک ؟ است و لیکن از تجمع این معانی در انسان لازم نمی آید که وجود انسان همان وجود جماد و نبات و حیوان باشد به نحوی که انسان از افراد این معانی گردد معنای اشتمال انسان به این معانی آن است که انسان در درجه وجود وهستی فعلیتی را دارد که هم معانی متفرقه در این وجود واحد جمعند و این معانی ناشی از استکما لاتی است که از مرتبه جمادی شروع و به مرتبه تحمل بالفعل و عقل بامستفاد بلکه نسبت به بعضی از افراد تا فناء فی الله ختم می شود.
مقدمه سوم
در فن حکمت متعالیه بیان کرده اند که علت مفید وجود باید از معلول بحسب ذات الشرف واکمل باشد چه تساوی در مرتبه منافی با علیت و معلولیت است.
پس از این مقدمات معلوم می شود که حقیقت بسیط حق باید جمیع نشات وجودیه باشد به نحوی که آنچه از کمال در متن اعیان فرض شود آن حقیقت همه آن کمالات را به نحو اعلی و اتم واجد باشد و آن چه از کمالات بطور تفرق در اشیاء دیده می شود به نحو صرافت و عدم محدودیت در آن وجود مجتمعند و لا یشذ عن حیطه علم شیء فی الاشیاء
مراتب علم حق تعالی عبارتست از عنایت که نزد مشائین صور مرتسمه و نزد صدرالمتالهین عین ذات حق می باشد و قضا که عبارتست از عقول طولیه و عرضیه که علوم فعلی و تفصیل خارجی حقند و حقیقت حق آنها را شهود می نماید. مرتبه سوم علم حق وجودات بر زمینه در قوس نزولند که به جمعیت وجود عقلی و تفرق وجود مادینیست و چون از ماده جسمانی تجرد دارند.مرتبه چهارم علم حق نزد برخی وجودات ؟ در ماده اند که از آنها تعبیر به سجل کون مشتمل بر دفتر وجود نموده اند. ملاصدرا وجودات مادیه را چون ملاک ادراک در انها نیست از مراتب علم حق نمی داند.
بیان قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیاء
این کلمه قدسیه از ارسطو نقل شده است. کثیری از مبانی فلسفی بر فهم این کلمه توقف دارد. صدرالمتالهین در اثبات علم تفصیلی باری به این قاعده استدلال کرده است. بیان تحقیقی این قاعده را صدرالمتالهین بیان نموده است که حق تعالی چون بسیط فی جمیع جهات و وجود و قدرت واراده و اختیار صرفست و همه کمالات را به نحو صراحت واجد است آنچه کمال درعالم فرض شود باید آن حقیقت مقدس به نحو اعلی و اتم آن را واجد باشد درمرتبه علم به ذات علم به همه اشیاء داشته باشد.
در اثبات علم او به ذات خود
حقیقت علم چون بازگشتش به حقیقت وجود است البته به شرط سلب نقائص عدمی وعدم پوشیدگی به پوشش های ظلمانی و ثابت شد هر ذاتی که از حیث وجود مستقل است و از هر چه بپوشاندنش مجرد آن ذات (موجود) برای ذات خودش حاصل است پس برای ذات خود معقول است و این حصول و یا حضور درخواست تغایر بین حاصل شده برای آن و حاضر ان چه نزدش حاضر است را ندارد و نه در خارج و نه در ذهن، پس هر چه که از حیث وجود قوی تر، و از حیث تحصل شدیدتر و از حیث ذات برتر و مبرای از نقص و نارسائی هاست. از حیث عقل و معقول تمامتر از جهت عاقل بودنش مرذات خود را شدیدتر است. لذا واجب الوجود چون مبدا زنجیره وجوداتی که در شدت و ضعف و برتری و دستی مترتب اند می باشد، در برترین و بالاترین وجود و تجرد آن می باشد و در کمال شدتش نامتناهی است. پس واجب الوجود از آن جهت که فوق «ما لا یتناهی به لا یتناهی» می باشد، میزان عاقلیتش مر ذات خود را بر این میزان و مرتبه است. پس علم موجود حق به ذات خویش تمام ترین علوم و شدیدترینش از لحاظ نوریت و ظهور وآشکاری است بلکه علم حق تعالی را به ذات خود هیچ نسبتی با علوم غیر او به ذات خودشان نیست چنان که هیچ نسبتی بین وجود او و وجودات اشیاء نمی باشد.
علم او به ذات خویش حقیقت علمی است که از آن چیزی است از علوم و معلومات پنهان و غایب نیست.
در علم اوتعالی به غیر خودش
در بحث علم کلی گفته می شود که علم تام به علت تام و یا به جهت این که علت است اقتضای علم تام به معلول آن را دارد و شکی نیست که قوام هر معلولی به امری است که مقوم او و به ذات خود محصل او می باشد وگرونه باید او با آن غیره اقتضا کننده معلول باشد در حالی که سخن در آن چه که وجود معلول به استقلال موقوف برآن است می باشد، پس در هر علت مستقلی ناگزیر از معلولی است که آن معلوم از لوازم آن است می باشد پس هر معلولی از لوازم ذات علت اقتضا کننده خود است پس ثابت شد که علم به علت تام ویا به جهت اقتضا کننده آن موجب علم به معلول می شود بلکه ثابت شده کهعلم دارای سبب، جز از جهت علم به سبب آن حاصل نمی شود. و چون این اصل کلی گفته آمد، گوئیم چون ثابت گشت که واجب تعالی عالم به ذات خودش است و شکی نیست که ذاتش علت اقتضا کننده غیر خودش بر ترتیب و نظام است، چون او به ذات خود اقتضا کننده در نخستین و متوسط آن اقتضا کننده ؟ دومین و به توسط آن دو و سومی و همین طور تا آخرین موجودات می باشد لازم می آید که او تعالی عالم به تمام اشیاء بر نظام اتم باشد پس علم او به تمام آن چه که غیر خودش است لازم علمش به ذات خودش می باشد چنانکه وجود غیر او تابع وجود ذات اوست.
در مراتب علم اوتعالی به اشیاء
و آن عنایت و قضاست که به آن «ام الکتاب» هم گفته می شود:و قدر که به آن کتاب محور اثبات گفته می شود. چنان که خداوند به آن اشاره کرده و فرموده: یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب. یعنی خداوند هر چه را خواهد محو می کند و ثبت می کند و مایه همه کتابها نزد اوست (39 رعد) و محل آن دو لوح و قلم است، یکی به گونه قبول و انفعال و آن لوح است با هر دو بخشش و دیگری قلم است به گونه فعل و حفظ.
اما عنایت: ان را پیروان اشراقیان انکار دارند و پیروان مشائیان اثبات آن می کنند، مانند این مبنا و هر که در ردیف اوست، ولی آن نزد ایشان عبارتست از صوری زائد بر ذات او به گونه عرض می باشد. حقیقت آن که آن علم او به اشیاء در مرتبه ذاتش علمی که برتر ازآن است که آمیزش با امکان و ترکیب داشته باشد و ان عنایت عبارت است از وجود او، به گونه ای که برایش، موجوداتی که در عالم امکان بر نظام تمام و کامل تر واقع اند کشف و آشکار می شود .
و آن عنایت منتهی به وجود آنها در خارج می گردد یعنی مطابق آن و به تمام ترین شکل منتهی شدن باز به گونه قصد و اندیشیدن و ان عنایت علم بسیطی است که به ذات خود واجب و به ذات خود قائم، و خلاق علوم تفصیلی عقلی و نفی می باشد، جز آن که آن عنایت از اوست نه در او.
اما قضاء: آن نزد آنان عبارت از وجود صور عقلی است در تمام موجودات را که از او تعالی به گونه ابداع یک باره و بدون زمان ؟ و ریزش می شود. چون آن صور نزد آنان از جمله عالم و از افعال الهی اند که ذاتشان با ذات ؟ دارد و نزد ما عبارت از صور علمی است که لازم ذات او بدون جعل و اثر گذاری و اثرپذیری می باشند و از اجزای عالم نیتسند چون آنها را حیثیت عدمی و امکانات واقعی نیست، بنابراین قضای زمانی که عبارت از صور علم الهی است، با لذات قدیم است و باقی به بقاء الهی.
اما قدر: عبارت از وجود صور موجودات در عالم نفی آسمانی، به گونه جزئی، مطابق آنچه که در مورد خارجی شخصی، و مستند به اسباب و عللی که به واسطه آنها واجب می شوند ولازم اوقات معین و مکانهای آنهاست می باشند، و قضاء ان قدر را فرا می گیرد، مانند فرا گرفتن عنایت در قضاء را .
اما لوح و قلم: بیان درباره آن که باری تعالی نخستین چیزی را که از ذاتش آشکار و پیدا کرد جوهری قدسی بود که در نهایت نور و درخشندگی و فروغ پس از اول تعالی می باشد. و به توسط آن جواهر قدسی دیگری که در برتری و شدت و کمال نوریت برحسب تربتشان در قرب به حق تعالی مترتب اند و پدید و آشکار شد سپس از آنها به واسطه جهات نیاز و نقصشان در وجود وضعف نوریشان موجودات نفسانی و موجودات طبیعی دیگری حصول پیدا کرد که عبارت از نفوس آسمانی و اجرام فلکی و آنچه با آن دو از عناصر و مرکبات است می باشند و تمام این ها از حیث وجود، متجدد زمانی، مانند نوشته کلمات معقول اند.
اما آن جواهر و انوار قاهره: صبرای از زمان و دور از تجدد و نو شدن و حدوث اند بلکه تمام آنها به واسطه شدت الکمال بعضی از آنها به بعضی دیگر گویی که یک موجوداند، ولی حقیقت آن که آنها واحد کثیراند از این روی از آنها به یک لفظ تعبیر می شود، مانند قلم در بیان الهی که «ن» و القلم و یایسطرون، یعنی: نون، قسم به قلم و آنچه نویسنده وبه صیغه جمع صاحبان فرد با وحدت ان آورده اشاره است به وحدت جمعی آن و بیان الهی که اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم، یعنی بخوان که پروردگارت ارجمندتر است، همان که به وسیله قلم بیاموخت و مانند روم، در بیان الهی که: قل الروم من امر ربی، یعنی بگو که روح از عالم امر پروردگارم است (85 اسراء)
پس آنها به نام های مختلف به اعتبارات متعدد نامیده می شوند، به اعتبار ان که مصور به صور معلومات و نقش کننده در مقابل نفوس و اجرام به گونه تجدد و انقضاء اند. به نام قلم نامیده می شوند پس آنها انوار قاهره اند که در هر چه پایین تر از آنهاست به تاثیر الهی اثر می گذارند همچنان که ذات انها موجود به وجود اوست، این به واسطه ی فنای آنهاست در توحید بنابراین کلمه تاثیرات آنها نیز این گونه است یعنی قاهرین آنها تاثیرش سایه و ظل قاهرین او تعالی است، همچنان که نوریت انها که زائد بر ذات آنها نیست. درخششی از درخشش چهره و جمال اوست که از آن، سایه هایی کشیده شده در امتداد زمان و مکان در خارج می افتد، این که آنها از زمان و مکان معرا و صبرایند و خداوند در بیانش به این مطلب اشاره کرده و فرموده: «الم تر الی ربک کیف مد الظل» یعنی آیا ندیدی پروردگارت چگونه سایه را کشیده است؟ بنابراین به این اعتبار و یا به اعتبار این که آنها جبران کننده کمالات آنها هستند و به اعتبار توجه بدانها به نام عالم جبروت نامیده شده است و آن صورت صفت جباریت الهی و قضای پروردگار و امرا و کلام الله و کلمات تام او کلیدهای صحت و گنجینه های علم و بخشش او و چشم مراقب اوصی بیان الهی که: واصنع الفلک باعینا وحینا یعنی کشتی را به فرمان ومراقبت، بساز (37-هود) می باشد، تمام این کلمات صفات قلم الهی و حیثیات آن می باشند .
اما لوح محفوظ عبارت از نفس کلی فلکی است به ویژه فلک اقصی و دورترین برای این که هر چه در عالم جاری شده و یا می شود در نفوس فلکی ثبت و نوشته شده است چون آنها دانای به لوازم حرکاتشان می باشند. سپس درنفوس منطبع فلکی صوری جزئی و متشخص به شکل ها و هیاتی متعدد ودارای اندازه، همراه با زمانی معین، بر مثالی که در ماده خارجی ظاهر می شود نقش می بندند و این صوربه واسطه جزئیت و تشخصی داشتنشان مبتدل و ؟ یعنی در تعنیات و تشخصات بعضی از آنها برخلاف بعضی دیگر اند برعکس آنچه در لوح محفوظه چون آنها بر یک نظم و ترتیب مانند کثریات کلی مضبوط اند پیوسته و مستمر می باشند. این نفوس الواح قدری اند که آنها محو و اثبات می باشد و عالمشان عالم خیال کلی و عالم مثال است، هر یک از آنها کتاب مبین اند، چنان که خداوند فرموده: و لا حبه فی الظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الافی کتاب مبین یعنی نه دانه ای در ظلمات زمین ونه خشکی و تری نیست مگر آن که در نامه ای روشن است جز ان که اولی لوح محفوظ است و در آن تغییری نیست و به نام ام الکتاب نامیده می شود و دومی کتاب محو و اثبات است .
علم واجب تعالی به ما سوی بدان گونه است که خدای متعال به طریقی خاص به ما تعلیم فرموده که این طریق اختصاصی به ما دارد و به آن این است که ذات واجب الوجود در مرتبه ذات خویش مظهر جمیع صفات و اسماء است و همین ذات خود نیز آینه ای است که با همین آینه و در همین آینه صور کلیه ممکنات مشاهده می گردند و بر حضرات ذات مکشوف خواهند بود بدون لزوم طول صوراشیاء در ذات چنانکه حکمای مشاء معتقد بودند و با اتحاد ذات با صور اشیا (چنان که فرفوریوس معتقد بوده) زیرا طول مستلزم وجود اوامر متباین با هم اند که برای هر یک وجودی مباین و مغایر با وجود دیگری باشد (نظیر حلول شکر در آب به طوری که ذرات شکر در ذرات آب مستهلک شوند و یا حلول گلاب در برگ گل) و اتحاد مستلزم ثبوت و تحقق دو امری است به قسمتی که هر دو در یک وجود مشترک باشند به طوری که آن وجود واحد به هر کدام از آن و امر با لذات و بدون وساطت دیگری استناد داده شود (مانند اتحاد هیولی به صورت و اتحاد جنس با فصل) ولی نسبت صفات با ذات به هیچ یک از این دو صورت نیست (زیرا برای صفات وجودی مستقل دربرابر ذات نیست تا حلول و یا اتحاد، بین ذات و صفات تصور گردد) بلکه ذات واجب الوجود به منزله آینه ای است که صور کلیه موجودات در آن دیده می شوند و مسلم است که وجود آینه وجود صوری که در آن دیده می شوند نیست زیرا صور مشهود در آینه وجودی در مقابل وجود آینه ندارند، ناگفته نشود که هر دو در یک وجود متحدند و یا یکی از دیگری حلول نموده است، بلکه وجود آینه آنچنان وجودی است که صورت و اشباح اشیا در آن دیده می شوند و وجود آینه حاکی و نشان دهنده آنهاست بدون آن که برای صور اشباع وجودی مخصوص به آنها باشد. همچنین است مسئله ذات و صفا تالهی.
علم واجب الوجود به جزئیات و اشخاصی مادی الوجود (مانند فرد معینی از شجره حجر و حیوان و انسان) عینا بر قیاس و معیار فاعلیت اوست نسبت به آنها زیرا جهت ایجاد اشیاء و جهت عالمیت به اشیاء در ذات واجب الوجود یکی است بدین معنی که ذات واجب به همان جهتی که فاعل و موجه اشیاء است به همان جهت نیز عالم به آنهاست زیرا هم او عین فعل او فعل او عین علم اوست. چنانکه ملاصدرا به آن اشاره فرمود و گفته است «وانما علمه فعله» پس ذات الوهی از آن حیثت و جهتی که فاعل و موجد اشیاء است، از همان حیثیت و جهت عینا عالم به اشیاء می باشد زیرا علم ما به تنهایی ؟ وجود معلوم نیست.
پس وجود اشیاء برای واجب الوجود و صور آنها از ذات واجب عین علم اوست به اشیاء البته در مورد علم تفصیلی مقارن با ایجاد اما در مورد علم متقدم بر ایجاد ذات او به نفس ذات، مظهر کلیه اسماء و صفات و جامع جمیع امیات و وجودات است و علم اجمالی او در مرتبه ذات، عین کشف تفصیلی است و مقصود از اجمال و تفصیل وحدت و کثرت است در ابهام تفسیر
نتیجه
ذات حق محل صدور در تمام اسماء و صفات است و به تعبیر دیگر اسماء و صفات الهی یا ذات الهی است یا عین ذات واجب تعالی است. اسماء و صفات حق تعالی محل ظهور تمام ممکنات است به این معنا که هر کدام بتواند به اسماء و صفات الهی نظر کرده است. پس علم واجب تعالی اجمالی است به این خاطر که موجودات ماسوای حق ظهور عینی و طبیعی نیافته اند. این علم اجمالی درعین کشف تفصیلی است. زیرا که ظهور موجودات در عالم عین و طبیعت چیزی بیش از ظهور علمی آنها در مرتبه ذات و صفات نیست به عبارت دیگر آنگاه که علم خدا یا صورتهای علمی واجب تعالی گسترش یابد و باز شود، همان خلق مادیات و مجردات آفریده می شوند. به این خاطر علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است که انچه ظهور یافته عین همان چیزی بوده است که در علم اجمالی خداوند وجود داشته است. بدون افزایش یا کاستی.
حاصل آن که واجب تعالی با نظر به ذات به صفات نیز نظر کرده است به همین خاطر علوم و با نظر به صفات و اسماء به صور ممکنات موجود در صفات و اسماء نیز نظر کرده است به همین خاطر علم او اجمالی است.
منابع و ماخذ
1. شواهد الربوبیه ترجمه دکتر جواد مصلح
2. اسفار از حق به خلق صدرالمتالهین شیرازی
3. شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا سیدجلال الدین آشتیانی
4. مشاعر ملاصدرا،نوشته دکتر سیدحسن امین
5. فلسفه عالی حکمت صدرالمتالهین نوشته جواد مصلح
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |