با نام خدا
شب قدر ظهور وجود خفی ولی کامل است به تفصیل برای غیب زمین و آسمان.
پس اولا : شب قدر از شبهای عرفی نیست.
ثانیاً همه مراتب وجود ولی کامل هم نیست، بلکه مرتبه خفی وجود اوست.
ثالثاً ظهور آن مرتبه به گونه تفصیل است نه بهگونه اجمال.
رابعاً ظهور آن برای مرتبه غیب است نه شهادت،
بنابراین، کسانی توانایی درک شب قدر را دارند که وجود یا وجدشان غیبی باشد مانند ملائکه و یا وجودشان آمیخته به غیب باشد و از مرتبه شهادت فراتر رفته باشند مانند سالکانی که سفر نخست را پشت سر گذاشته باشند و به مولی و مالک خود در عوالم تفصیل شباهت و سنخیت یافته باشند. آنان که وجودشان ملکوتی شده باشد یا ملکوت وجودشان بر دیگرا مراتب فروتر غالب و حاکم شده باشد نیز شب قدر دارند و بسا خودشان شب قدر باشند. شب قدر آنان در جهان طبیعت همان اولین شبی است که این غلبه رخ داده باشد یا این غلبه تثبیت شده باشد. خواه ربیع باشد خواه جمادی.
خاندان پیامبر صلواتاللهعلیهماجمعین در مراتب عوالم وحدت نور یگانهای هستند که هیچگونه تعدد و تفصیلی را برنمیتابند و اگر از شنیدن تمثیل استیحاش نداشته باشید، همانند عینی ذات و صفات خدای متعال هستند که جز با تحلیل تعددی ندارند. آن خاندان مطهر نیز در برخی از مراتب وحدت همینگونه هستند، بنابراین، اسناد یک حقیقت در این مرتبه به هر یک از آنها اسناد حقیقی است و از این جهت تفاوتی ندارد که شب قدر را به کدام وجود اقدس نورانی نسبت دهیم. چنان که گفته شد، شب قدر مرتبه خفی ولی الله کامل است. اولیاء خدای متعال، در مرتبه خفی یک حقیقت یگانه تعددناپذیرند و بنابراین، در مرتبه خفی احکام مشترک و همانند دارند که یکی از آنها لیلة القدر بودن آنهاست.
مرتبه اخفی، یا حکمی ندارد یا احکام آن نیز مخفی است و برای کسانی که بهگونهای تفصیل دارند و بهویژه برای ساکنان عالم طبیعت و نفس ناشناخته است.
بالاتر از اخفی نیز نامی وجود ندارد تا کسی در پی احکام و ثمرات آن باشد. مراتب طبیعت و نفس و قلب هم با هم تفاوت آشکار دارند. طبیعت و نفس را همه میفهمند که متفاوت است. کیست که میان بدن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهسلم و بدن امام صادق و دیگر خاندان مطهر پیامبر صلواتاللهعلیهماجمعین تفاوت نگذارد و بدن پیامبر را بدن امام صادق یا بدن امام حس را بدن امام حسین یا بدم امیر مؤمنان را بدن حضرت سرّ الله اعظم بپندارد؟
پس بدنهای اولیاء کامل متفاوت است و شب قدر میان آنها مشترک است، پس شب قدر ارتباطی به بدن ولی کامل ندارد. نفس نیز به همین صورت است. کیست که میان رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهسلم و شهادت امام حسن و دیگر خاندان پیامبر صلواتاللهعلیهماجمعین فرق نگذارد؟کیست که با از دنیا رفتم پیامبر شیون کند که امام کاظم از دنیا رفته است؟
پس نفوس نیز متعدد است و شب قدر مشترک، و چیزی که مشترک است غیر از آن چیزی است که مختص میباشد. نفوس مختصند و شب قدر مشترک. قلب نیز همینگونه است چنانکه همگان نزول قرآن را بر قلب پیامبر میدانند نه بر قلب خاندان مطهر وی.
پس شب قدر که امری مشترک میان پیامبر و خاندان مطهر اوست به مرتبه و عالم قلب هم ارتباط ندارد مگر آنکه کسی اختصاص نزول قرآن را به قلب حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآلهسلم از اختصاصات آن حضرت نداند.
گمان بنده هم این است که شب قدر بر دو نوست ؛ نوعی از آن مربوط به مرتبه قلب ولی الله اعظم است و دیگر مربوط به مرتبه خفی آن حضرت. گمان بنده این است کسانی که برای خود شب قدر میشناسند و خود را قدر مییابند، نظر به شب قدر مربوط به مرتبه قلب دارند و نشانههایی از آن را در گفتههایشان میتوان یافت به عنوان نمونه، القاء یا انزال فصوص بر قلبشان نشاندهنده استکمال مرتبه قلبی آنان است. ارواح نیز ارتباطی به شب قدر ندارند، چون ارواح تعدد ندارند تا احکام مربوط به عالم کثرت را پذیرا باشند. مرتبه روح، مرتبه شکسته شدن حدود و تشخصات است چنانکه به اختصار در مساله شطحیات گفتهام. شب قدر به سرّ اولیاء نیز ارتباط ندارد، زیرا برخی از لطایف روایات نشاندهنده تفاوت میان سرّ برخی از خاندان پیامبر صلواتاللهعلیهماجمعین است. به روایاتی که نشاندهنده نوع حشر آن خاندان است توجه نمایید، مساله تا اندازهای روشن خواهد شد. در قیامت که روز است ویژگی روز کشف اسرار و به تعبیر قرآن کریم، یوم تبلی السرایر؛ روزآشکار شده سریرهها است، سرّ حضرت فاطمه زهرا صلواتاللهوسلامهعلیها آشکار نمیگردد و خلق اولین و آخری که قیامت جمع شدهاند، آن حضرت را مشاهده نمیکنند. (در پاسخ به حدیث ام ابیها نکاتی گفته شد که مراجعه بفرمایید). پس به دلیل تفاوت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهسلم و خاندان مطهر آن حضرت صلواتاللهعلیهماجمعین در مرتبه سر، شب قدر مربوط به مرتبه و عالم سرّ نیز نیست. آنچه باقی میماند، مرتبه خفی اولیاء الله اعظم الهی است که یا از هر جهت با هم مشترکند و یا اگر تفاوتی هم وجود داشته باشد، جز برای خود آن خاندان مطهر صلواتاللهعلیهماجمعین برای هیچکس قابل فهم و شناسایی نیست.
با توجه به این مرتبه است که هر یک از خاندان مطهر حضرت ختمی مرتبت لیلة القدر هستند و چنانکه در جای دیگر گفتهام تنها راه ورود به توحید، درک لیلة القدر است و ولی الله اعظم، باب الله اعظم نیز هست که همه از آن پدید میآیند و همه از آن به اصل خود که توحید حقیقی است، باز میگردند. و چون پس از مرتبه سرّ که همه خاندان پیامبر جز حضرت غیب الله اعظم صدیقه طاهره، در آن شریک هستند، مرتبه خفی قرار دارد و اولین مرتبه ظهور بعد از خفاست که حضرت فاطمه زهرا در آن شریک است، اسناد لیلةالقدر به آن حضرت احقّ و اولی است. چنانکه گفته شد، شب قدر از مرتبه خفی است و الله عالم بجمیع الخفیات.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |