وحدت وجود از دیدگاه ملاصدرا
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
از ظاهر کلمات صدر المتألهین در برخى جاهاى اسفار چنین استفاده مىشود که وى در باب وحدت وجود قائل به وحدت تشکیکى است ولى با جمع بندى سخنان وى در اسفار و سایر کتابهایش به راحتى مىتوان بدین نتیجه دست یافت که نظریه نهایى وى در باب وحدت وجود، وحدت شخصى مىباشد. سؤالى که این جا مطرح مىشود این است که اگر نظریه نهایى ملاصدرا در باب وحدت وجود، شخصى بودن است پس چرا وى در بسیارى از جاها سخن از تشکیک در وجود به میان مىآورد و چرا از ابتدا به شخصى بودن وحدت وجوداشارهاى نکرده است؟! پاسخ این سؤال با اندکى تأمل در عبارات وى در اسفار معلوم مىشود، ملاصدرا در اسفار بعد از این که اختلاف بین وجودات به تقدم و تأخر، کمال و نقص و ظهور و خفا برگردانده است، در عبارات بعدى براى این که خواننده را متوجه این امر کند که بین قول به وحدت تشکیکى که در مقام بحث و تعلیم است و قول به وحدت شخصى تعارض و تنافى وجود ندارد چنین مىگوید:
و مما یجب أن یعلم أنّ إثباتنا لمراتب الوجودات المتکثرة و مواضعتنا فى مراتب البحث و التعلیم على تعددها و تکثرها لا ینافى ما نحن بصدده من ذى قبل ان شاءاللَّه من اثبات وحدة الوجود و الموجود ذاتاً و حقیقتاً کما هو مذهب الاولیاء و العرفاء من عظماء اهل الکشف و الیقین و سنقیم البرهان القطعى على أنّ الوجودات و إن و تکثرت تمایزت إلّا أنها من مراتب تعینات الحق الاول و ظهورات نوره و شئونات ذاته، لأنّها أمور مستقلة و ذوات منفصلة و لیکن عندک حکایة هذه المطالب الى أن یرد علیک برهانه و أنتظره مفتّشاً27
همانگونه که از عبارت فوق بدست مىآید بحث از تشکیک وجود در مقام تعلیم مىباشد و به تعبیرى اشفاقاً للمتعلمین است و منافاتى با وحدت شخصى وجود که نظریه نهایى صدر المتألهین است ندارد، چنانکه عبارت « مواضعتنا فى مراتب البحث و التعلیم » به خوبى بیانگر همین مطلب است، مؤید دیگر در عبارت فوق این است که صدر المتألهین نظریه نهایى خود را به عرفاى متأله نسبت مىدهد و قبلاً بیان شد که دیدگاه عرفا در وحدت وجود، شخصى بودن آن است نه وحدت تشکیکى، و این که از وجودات در عین کثرت و تمایزشان به ظهورات حق تعالى و شئونات ذاتى او تعبیر آورده، صریح در وحدت شخصى است، چنانکه عبارات عرفاى شامخ نیز مؤید همین مطلب است.
ملاصدرا در جاى دیگر در مسأله « فى أنّ تخصص الوجود بماذ ا» ــ بعد از ذکر سخن ابن سینا در المباحثات و این که همه وجودات امکانى به حسب هویت و ذاتشان ربط محض و عین فقرند ــسخنى دارد که بیانگر وحدت شخصى وجود است:
بل هى وجودات الامکانیة فى ذواتها محض الفاقة و التعلق، فلا حقایق لها إلّا کونها توابع لحقیقة واحدة، فالحقیقة واحدة و لیس غیرها إلّا شئونها و فنونها و حیثیّاتها وأطوارها و لمعات نورها و ظلال ضوئها و تجلیات ذاتها... 28
از بیانات فوق صدر المتألهین آشکار مىشود که تعبیر به تطور، تفنن، تجلى و تشأن همه بیانگر این نکته است که صدر المتألهین قائل به وحدت شخصى وجود بوده و این عقیده را از عرفاى شامخ مثل ابن عربى الهام گرفته است باید توجه داشت که این تعابیر، تعابیرى نیست که با وحدت تشکیکى سازگار باشد، بلکه صریح در وحدت شخصى وجود و انحصار آن در واجب تعالى است.وى در جاى دیگر بیانى با همین مضامین دارد:
إنّ لجمیع الموجودات أصلاً واحداً و سنخاً فارداً هو الحقیقة و الباقى شئونه و هو الذات وغیره أسمائه ونعوته و هو الأصل و ماسواه أطواره و شئونه و هو الموجود و ماورائه جهاته و حیثیاته...29
ملاصدرا در جاى دیگر با عنوان «نکتة مشرقیه» بعد از این که به بیان کیفیت تعلق قواى نفسانى به نفس و ارتباط آنها مىپردازد و آنها را مشتمل بر نور واحد و مقهور تحت استقلال نفسى بیان مىکند در مقام تنظیر مطلب چنین مىگوید:
...فهکذا حکم عالم الوجود جمیعاً فى کونها أشعة و أنواراً و أضواءً لذات الاحدیّة الواجبیّة إذا الوجود کلّه من شروق نوره و لمعان ظهوره...30
عبارات فوق از صدر المتألهین مشعربر وحدت شخصى مىباشد ولى اثبات این نظریه از زبان ملاصدرا را مىتوان در دو بحث «علیت» و «بسیط الحقیقه» جستجو نمود. وى در مبحث علیت بعد از آن که علیت را به تجلى تفسیر مىکند و علت حقیقى را منحصر در واجب تعالى مىداند، تمامى ماسواى او را ربط محض و عین فقر تلقى مىکند. حاصل سخن صدر المتألهین در اسفار در مقام بیان وحدت شخصى حقیقت وجود آن است که معلول نسبت به علت خود، عین ربط و فقر و نیاز است و نیاز و فقر در متن هستى معلول راه دارد به گونهاى که نمىتوان دو صفت براى معلول تصور نمود یکى امکان بالذات و دیگرى وجوب بالغیر، بلکه آنچه براى معلول مىماند همان وجوب بالغیر است که عین الربط است، در نتیجه معلول فاقد ذات خواهد بود و چون ذاتى ندارد متصف به امکان نیز نخواهد بود. از سوى دیگر علت حقیقى هیچگونه ربط و نیازى ندارد بلکه مستقل محض است با تأمل بیشتر در ربط بودن معلول روشن مىشود، اسناد هستى به معلولى که فقر محض و ربط صرف است، تنها به نحو مجاز قابل قبول است؛ زیرا اگر چیزى ربط بودن در ذات او نهفته باشد دیگر آن چیز فاقد هر گونه ذاتى خواهد بود. چون خصیصه ربط آن است که عین ارتباط با مستقل است و ذاتى ندارد. بدین ترتیب براى معلول هیچ ذاتى نمىماند مگر آن که ذاتِ مستقلى را که همان واجب است نشان دهد. از این جا دانسته مىشود نسبت هستى و کمالات آن به معلول هایى که در آغاز امر موجودهاى امکانى خوانده مىشوند، نسبتى حقیقى نیست بلکه مجازى مىباشد و با نفى اسناد حقیقى وجود از معلول، بساط هرگونه کثرت حقیقى اعم از کثرت تباینى و کثرت تشکیکى وجودها بر چیده مىشود و وحدت شخصى وجود که مدعاى اهل عرفان است ثابت مىشود.31
شایسته است بخش هایى از بیانات صدر المتألهین در اسفار در این جا ذکر شود تا مؤیدى باشد براى نظریه نهایى ملاصدرا:
. .. و محصل الکلام إن جمیع الموجودات... من مراتب أضواء النور الحقیقى و تجلیات الوجود القیومى الإلهى... و برهان هذا الأصل من جملة ما آتانیه ربى من الحکمة بحسب العنایة الازلیة... فحاولت به اکمال الفلسفة و تتمیم الحکمة و حیث أن هذا الأصل دقیق غامض صعب المسلک عسیر النسل... من کون الموجود و الوجود منحصراً فى حقیقةٍ واحدةٍ شخصیّةٍ لا شریک له فى الموجودیّة... کما صرّح به لسان بعض العرفاء... فإذا کان الأمر على ما ذکرته لک فالعالم متوهم ماله وجود حقیقى و هذا حکایة ما ذهبت إلیه العرفاء الإلهیون... 32
عباراتى را که مىتوان در این متن از آنها وحدت شخصى را استفاده کرد متعددند از جمله آنها توصیف تمامى وجودات به أضواء و أظلال و تجلیات نور واجب تعالى مىباشد. دیگر این که ملاصدرا برهان این اصل را از عنایات پروردگار مىداند و قائل است که به وسیله این برهان، فلسفه به کمال خود رسیده است. از این ادعا به خوبى روشن مىشود که مقصود ملاصدرا از این عبارات نمىتواند وحدت تشکیکى باشد چرا که وى در مباحث تشکیک در هیچ جاى اسفار چنین ادعایى را مطرح نکرده است مضاف به این که وى این اصل را دقیق ، غامض و صعب المسلک مىداند در حالى که ملاصدرا در مبحث وحدت تشکیکى چنین عباراتی را بکار نبرده است ، مؤید دیگر این که صدر المتألهین در عبارت فوق، سخن عرفا را به عنوان شاهدى بر این اصل ذکر کرده است و چنانکه قبلاً بیان شد عرفا در مسئله وحدت وجود به چیزى جز وحدت شخصى قائل نیستند.
باید توجه داشت که عبارات صدر المتألهین در باب وحدت شخصى وجود محدود به اسفار نبوده و در سایر آثار وى نیز به صراحت بیان شده است. وى در کتاب «المظاهر الإلهیه» در مظهر دوم بعداز این که مطالبى را در باب شناخت و اثبات وجود خدا در قالب برهان صدیقین مطرح مىکند با عبارت
«توضیح عقلى» به شرح انیّت خداوند پرداخته و نحوه وجود واجب تعالى را اینگونه بیان مىکند:
....فوجوده وجود جمیع الموجودات لکونه صرف الوجود و لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلّا أحصها فهو الأصل و الحقیقة فى الموجودیّة و ما سواه شئونه و حیثیاته و هو الذات و ما عدا ه أسمائه و تجلیاته و مظاهره و هو النور و ما عداه ظلاله و لمعاته و هو الحق و ما خلا وجهه الکریم باطل... فالوجود الحقیقى هو الوجود الواجب المسمّى ب «وجوب الوجود» و وجود ما سواه وجود مجازى مسمّى ب «وجوب بالغیر»... 33
در کتاب «مجموعه رسائل فلسفى» که به همت استاد جلال الدین آشتیانى گردآورى شده است، ملاصدرا در رساله وجود، بعد از اینکه اقوال مختلف را درباره وحدت موجود بیان مىکند با عبارت « أقول » به بیان نظریه خویش پرداخته و چنین مىگوید :
....فقد ثبت أنّ الوجود حقیقة شخصیّة منزهة عن عروض التعدد و الکثرة
...فقد ثبت أنّ الوجود حقیقة شخصیّة منزهة عن عروض التعدد و الکثرة غیر قائمة بشىء سوى ذاتها، بل الاشیاء قائمة بها منسوبة الیها بالنسبة الاتحادیة کما فى الواجب أو بالنسبة الارتباطیة کما فى الممکن34
ملاصدرا در سایر کتابهایش مثل المبدأ و المعاد35 و مشاعر36 نیز در ضمن مباحث مختلف به وحدت شخصى وجود اشاره هایى دارد ولى چون صراحت مطالب فوق را ندارد از بیان آنها در این مختصر خوددارى مىشود و خواننده محترم مىتواند با رجوع به این کتابها بویژه در بیان مفاد قاعده بسیط الحقیقه به شواهد بیشترى در این زمینه دست یابد.
نکتهاى که باید در این جا مورد توجه و دقت قرار گیرد این است که اگر کسى قائل به وحدت شخصى وجود شوید باید تشکیک در وجود را به مظاهر برگرداند نه مراتب؛ توضیح مطلب آن که چون در وحدت شخصى وجود، ما سواى واجب تعالى ظهورات و تجلیات اویند و از سوى دیگر بین این وجودات، عقل مفاهیمى از قبیل تقدم و تأخر، نقص و کمال و شدت و ضعف مىیابد به ناچار قائل به تشکیک درموجودات مىشود، با عنایت به این نکته که در وحدت شخصى از «وجود» به «ظهور» و از «بود» به «نمود» تعبیر مىشود لذا تشکیک را باید در مظاهر و مجالى جستجو نمود.
رابطه تشکیک در مراتب با تشکیک در مظاهر
در این که آیا تشکیک در مراتب جداى از تشکیک در مظاهر است و یا بین تشکیک در مراتب و مظاهر تفاوتى وجود ندارد، اقوال متعددى ابراز شده است. بعد از این که به بررسى و بحث وحدت تشکیکى و وحدت شخصى پرداخته شد، جا دارد این بحث مورد تحلیل قرار داده شود که آیا تشکیک در مراتب را مىتوان به تشکیک در مظاهر برگرداند یا نه؟ در پاسخ به این سؤال (که در حقیقت به این مطلب باز مىگردد که آیا نظریه وحدت شخصى صدر المتألهین منافاتى با نظریه وحدت تشکیکى دارد یا خیر؟) به بیانات خود صدر المتألهین در اسفار استشهاد مىشود و اثبات مىشود که تشکیک در مراتب که لازم قول به وحدت تشکیکى است نمىتواند با تشکیک در مظاهر که نتیجه قول به وحدت شخصى است یکى باشد.
شایسته است که بدون اطاله کلام به بیان شواهد موجود در سخنان صدرالمتالهین در تفاوت بین تشکیک در مراتب و تشکیک در مظاهر بپردازیم:
(1) برخى عبارتهاى صدر المتألهین مفهم این مطلب است که بحث از وحدت تشکیکى، در مقام تعلیم و تعلّم مىباشد و لذا نمىتوان مقام تعلیم را که براى سهولت یادگیرى مبتدیان به کار گرفته مىشود با نتیجه نهایى که بعد از طى مقدمات بدست مىآید یکى دانست:
و مما یجب أن یعلم أن إثباتنا لمراتب الوجودات المتکثرة و مواضعتنا فى مراتب البحث و التعلیم... لا ینا فى ما نحن بصدده من ذى قبل... 37
نکته قابل توجه در عبارت فوق این است که لفظ «مواضعه» در زبان عربى به معناى «تواضع پذیرش یک امر از طرف مقابل» بکار مىرود38 و واضح است که پذیرش و موافقت مشروط در عبارت فوق بدین معناست که بعد از اثبات نظریه نهایى که همان وحدت شخصى وجود مىباشد قول به وحدت تشکیکى کنار گذاشته مىشود.
(2) ملاصدرا، چنانکه قبلاً نیز اشاره شد، اثبات وحدت شخصى وجود را اکمال فلسفه و تتمیم حکمت نامیده است و بدیهى است که اگر مراد وى وحدت تشکیکى مىبود سخن از تتمیم حکمت و فلسفه بى معنا بود، چرا که بحث وحدت تشکیکى قبل از ملاصدرا را در آراء حکماى باستان و شیخ اشراق نیز وجود داشته است :
...فحاولت به اتمام الفلسفه و تتمیم الحکمة.. 39
(3) این که ملاصدرا در برخى عبارات خود در اسفار سخن عرفا را به عنوان شاهدى بر مدعاى خود ذکر میکند صریح در این مطلب است که وى به وحدت شخصى و تشکیک در مظاهر قائل است. چون تشکیک در عرفان به چیزى جز مظاهر تعلق نمىگیرد.
... کما صرّح به لسان بعض العرفاء... فاذا کان الامر على ما ذکرته لک فالعالم متو هم ماله وجود حقیقى و هذا حکایة ما ذهبت الیه العرفاء الا لهیون... 40
(4) مؤید دیگر که قول به مغایرت بین تشکیک در مظاهر و تشکیک در مراتب را تقویت مىکند عبارتهاى فراوانى است که در سخنان صدر المتألهین نمودار شده است، ازآن جمله مىتوان به الفاظ "تجلى"، "تشأن"، "تطوّر"، "تغنّن"، "مظاهر"، "ظلال"، "لمعات"، "شئون"، "اطوار"، "حیثیّات" اشاره کرد، که با رجوع به عبارات صدر المتألعین که سابقاً به آنها اشاره شد، فهمیده مىشود.
البته باید توجه داشت که اگر کسى مقصود از مراتب در وحدت تشکیکى را همان مظاهر در وحدت شخصى بداند و بین مظاهر و مراتب تفاوتى قائل نشود باید کثرت حقیقى موجود در وحدت تشکیکى را به کثرت ظلى و مجازى برگرداند. در این صورت است که نزاع، لفظى خواهد بود. علامه طباطبایى در این باره بیانى دارد که قابل دقت و تأمل است:
این نظریه، نظریه وحدت تشکیک وجود را ابطال نمىکند بلکه نظریه فوق آن اثبات مىکند و حقیقتى را تشخیص مىدهد که به موجب آن نظر اولى صورت مجازیت اتخاذ مىکند، پس احکام و حقایقى که از روى مسلک تشکیک وجود با براهین اثبات شده در جاى خودشان ثابت و در مرتبه خودشان معتقدند بالنظر إلى النظر الأدق موضوعشان مرتفع است نه این که با حفظ بقاء موضوع، حکمى مناقص و مبطل حکم اولى بر آنها دارد و على بعض الإصطلاحات نظر ثانى وارد است بر نظر اول نه معارض.41
چنانکه از عبارت علامه به دست مىآید معناى این که قول دوم بر قول اول وارد است این است که با آمدن وحدت شخصى، موضوع وحدت تشکیکى که در آن وحدت و کثرت به مراتب برمىگشت و کثرت حقیقى نمودار مىشد، منتفى مىشود وکثرت حقیقى در وحدت تشکیکى جاى خود را به کثرت ظلى مىدهد. ولى این امر منافاتى با پذیرش مسئله تشکیک ندارد؛ چرا که مقصود از تشکیک، چیزى جز تقدم و تأخر، نقص و کمال و شدت و ضعف نیست و این معنا با پذیرش وحدت شخصى از مراتب به مظاهر ارجاع داده مىشود.
جمع بندى و نتیجهگیرى
با توجه به مطالبى که عنوان شد مىتوان بدین نتیجه دست یافت که ملاصدرا در سیر اندیشه فلسفى خود که توانست براى اولین بار برهان و عرفان و قرآن را با هم پیوند دهد و به دنبال برهانى کردن برخى از مطالب عمیق عرفاء در حکمت متعالیه برآید به نتیجهاى دست یافت که فلاسفه قبل از وى نتوانسته بودند با مبانى فلسفى خود بدان دست یابند. صدر المتألهین در حکمت متعالیه توانست با مبانى و اصول فلسفى خود و با پایهریزى مبحث تشکیک در مراتب، به تشکیک در مظاهر برسد. وى در مبحث علیت با تفسیر علیت به تجلى و این که معلول عین ربط و فقر محض مىباشد حقیقت وجود را منحصر در واجب تعالى دانست و غیر او را تطورات و تجلیات وجود واحد واجبى تلقى کرد. همان نظریهاى که ملاصدرا آن را اتمام حکمت و فلسفه مىخواند و سخنان عرفاى متأله را مؤیدى بر این مدعا ذکر مىکند:
... کما صرح به لسان بعض العرفاء بقوله: « فالمقول علیه سوى اللَّه أو غیر اوالمسمّى بالعالم هو بالنسبة إلیه تعالى کاالظلّ للشخص فهو ظل اللَّه فهو عین نسبة الوجود إلى العالم فمحلّ ظهور هذا الظلّ الالهى المسمّى بالعالم انمّا هو اعیان الممکنات علیها امتدّ هذا الظلّ »... 42
مطلب دیگرى که از بررسى مسئله وحدت تشکیکی و وحدت شخصى بدست می آید ،تفسیرى است که مىتوان از مبحث تشکیک ارائه داد. توضیح مطلب اینکه اگر وحدت حقیقت وجود را وحدت تشکیکی بدانیم بناچار باید تشکیک را در مراتب جستجو کنیم ولى اگر قائل به وحدت شخصی شویم هم چنانکه عرفاى شامخ قبل از صدر المتالهین نیز همین عقیده را داشتند باید تشکیک را به مظاهر نسبت دهیم نه به مراتب. غیر ازمؤیداتى که از سخنان صدر المتالهین در باب وحدت شخصى بدست مىآید و قبلا نیزبدان اشاره شد، نکته قابل توجه دیگر این است که کثرت موجود در تشکیک در مراتب، کثرتى حقیقى است ولى کثرت موجود در وحدت شخصى بنا به اعتراف صریح عرفا جزنمود و سایهاى از حقیقت واحد شخصی واجب تعالى چیز دیگرى نمىباشد.باید توجه داشت که این مطلب به معنای حلول واجب تعالی در ممکنات نیست. شاید زیباترین بیانى که مىتوان ارائه داد همان سخن امیر المومنین در خطبه اول نهج البلاغه باشد که فرمودهاند: داخل فى الاشیاء لابالمداخله( لا بالممازجه ) و خارج عن الاشیاء لابالمزایله
نکته دیگرى از مباحث قبلى استفاده مىشود این است که بر مبناى حکمت متعالیه نظریه وحدت شخصی حقیقت وجود مطابق با نظریه وحدت وجود عرفانى است و ازاین جا بدست مىآید که سخن برخى از اندیشمندان معاصر که وحدت وجود در فلسفه را مغایربا وحدت وجود عرفانى بیان کردهاند، صحیح نمىباشد. این دانشمند بزرگوار بعد از اینکه به توضیح وحدت وجود عرفانى پرداخته چنین می نویسد : وحدت وجودى که حکمای قائلین به اصالت وجود مشکک صاحب مراتب مىگویند غیر از وحدت وجودى است که عرفاى شامخین مىگویند اگر چه هر دو فریق وجود را حقیقت واحده مىدانند،....امادر نزد حکیم قائل به اصالت وجود ذو مراتب مشکک هر مرتبه وجودى از مرتبه دیگر به شدت و ضعف وکمال و نقص، تفاوت دارد، اگر چه یک حقیقت واحده 43
از سوى دیگر باتوجه به مطالب پیشین بطلان سخن کسانى که تشکیک در مراتب را همان تشکیک در مظاهر مىدانند واین دو را به یکدیگر ارجاع مىدهند، روشن مىشود.44 مگر اینکه با تقریری که قبلا ارائه شد ، نزاع را نزاع لفظى بدانیم. یکى دیگر از دانشمندان معاصر در کتابی که با عنوان « هستی شناسی در مکتب صدر المتالهین» نگاشته شده است، وحدت شخصى وجود را که ملا صدرا در نهایت امر ملتزم بدان مىشود رد کردهاند وآن را باوحدت شخصى صوفیه که نگارنده در این مقاله آن را به عنوان قول سوم در وحدت وجود و کثرت موجود بیان کرده است، خلط نموده اند. 45 ایشان در کتاب خودشان در مقام بیان نظریات مختلف درباب وحدت وجود بعد از ذکر خلاصهاى از نظریه ذوق التاله، وحدت شخصی وجود را به این گروه نسبت مىدهند و در تبیین نظریه عرفاى شامخ درباره وحدت وجود آن را جداى از نظریه صدر المتالهین به حساب مىآورند. باتوضیحاتى که در این مقاله آمده است معلوم مىشود که بین نظریه عرفاى شامخ ونظریه نهایى صدر المتالهین درباب وحدت شخصى وجود منافاتى نیست. در پایان براى حسن ختام مقاله، اشعارى را از جامى نقل مىکنیم :
حدیثى مشکل وسریست مغلق که درکون ومکان کس نیست جزحق حقیقت واحداست و وحدت او بود مرد محقِِِِِق را محقَّق ولیکن زاختلاف اعتبارات گهى باشد مقید گاه مطلق46
وى در جایى دیگر چنین میگوید :
در کون و مکان نیست عیان جز یک نور ظاهر شده آن نور به انواع ظهور حق نور و تنوع ظهورش عالم توحید همان است و دگر وهم و غرور47
پى نوشتها:
(1) صدرالدین شیرازى، محمد، اسفار اربعه، ج 2، ص 82
(2) همان، عبارت وى در بیان رابطه وحدت و وجود، چنین است: «اعلم ان الوحدة رفیق الوجود یدور معه حیثما دار»
(3) همان ، ص 91
(4) همان ، ص83
(5) سبزوارى، ملاهادى، شرح منظومه، ج 2، ص 84
(6) صدر الدین شیرازى، محمد، اسفاراربعه، ج2ص 388-387
(7) اسفار، ج1، ص 70، حاجى سبزوارى در پاورقى به بیان این مطلب پرداخته است.
(8) همان
(9) همان، ص 72
(10) همان، ص 427، تعلیقه علامه طباطبایى
(11) شیروانى، على، مقاله تاملاتى پیرامون مساله تشکیک ، ش7، ص14
(12) اسفار، ج 1، ص 406 و407 ، چاپ جدید، قم، انتشارات طلیعه النور، 1425
(13) خواجوى، محمد، مقاله : تعریفى از وحدت وجود ، ص9
(14) اسفار، ج1، ص 315
(15) ابن عربى، محمد بن على، فتوحات مکیه ، ج 2، ص 604
(16) همان، ص 638
(17) حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، فصّ «حکمه مهیمیّه فى کلمه ابراهیمیّه»، ص 157
(18) همان، فصّ یوسفىّ، ص 237
(19) نسفى، عز الدین بن محمد، انسان کامل، ص 108
(20) همان، ص 397
(21) رومى (مولوی)، جلال الدین، مثنوى معنوى، به نقل از کتاب وحدت وجود در فلسفه و عرفان ، سید حسن امین ص26
(22) همان
(23) شبستری ، محمود ،گلشن راز، شرح: محمد حسین طباطبایی، تقریر: علی سعادت پرور، ص 228
(24) همان
(25) جامى، نور الدین عبد الرحمان، لوایح، لایحه ششم، به نقل از کتاب وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامى، نوشته سید حسن امین، ص27
(26) مطهرى، مرتضى، مقالات فلسفى، ص 200
(27) اسفار، ج 1، ص 70
(28) همان، ص 71
(29) همان، ص 30
(30) همان، ج 2، ص 45
(31) جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، ص 770 - 767، خلاصه مطلب در بحث علیت از زبان ملاصدرا در کتاب شواهد الربوبیه، ص 171 آمده است.
(32) اسفار، ج2، ص 294 وص293
(33) ملاصدرا، المظاهر الالهیه، مظهر دوم، ص 24وص25
(34) ملاصدرا، مجموعه رسایل فلسفى، رساله وجود، ص 480وص-482
(35) ملاصدرا، المبد أ والمعاد، ص 23، عبارت وى چنین است: «إن الممکن فى مرتبة ذاته لایکون موجوداً أصلاً لا فى نفسه و لا بنفسه و لا لنفسه بل له الوجود الاعتبارى النسبى الى المبدأ الاول القیوم بالذات و هو الموجود فى نفسه بنفسه لنفسه»البته باید توجه داشت که این عبارت صریح در وحدت شخصی است.
(36) ملاصدرا، المشاعر، المشعر السادس، ص 49، عبارت وى چنین است «إعلم أن الواجب بسیط الحقیقة فهو بوحدته کل الامور، لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصئها و أحاط بها الا ما هو من باب الاعدام و النقائص»
(37) اسفار، ج 1، ص 70
(38) الفراهیدى، خلیل بن احمد، عبارت وى چنین است:«واضع مواضعة: أن تواضع أخاک أمراً فتناظره فیه. در المنجد نیز چنین آمده است: واضع وضاعة مواضعة: راهنه - و فى الامر: وافقة على شىء، ص 905
(39) اسفار، ج2، ص 293
(40) همان
(41) توحید علمى و عملی (مکاتبات احمد کربلایىو آیت اللَّه شیخ محمد حسین اصفهانى)، ص 172،به نقل از مقاله تا ملاتی پیرامون تشکیک،علی شیروانی، نشریه : نامه مفید، ش7،ص14
(42) اسفار، ج2، ص 293-وص294
(43) حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 157
(44) امین، سید حسن، وحدت وجود در فلسفه و عرفان، ص96
(45) سبحانى تبریزى، جعفر، هستىشناسى در مکتب صدر المتألهین، ص 132وص133
(46) جامى، نور الدین عبدالرحمان، دیوان اشعار، ص 528، غزل 522، به نقل از کتاب عرفان در آثار جامى، نوشته سوسن آل رسول.
(47) جامى، شرح رباعیات، ص 76 به نقل از همان کتاب.
فهرست منابع
(1)ابن عربى، محمد بن على، الفتوحات المکیة فى معرفة اسرار المالکیة و الملکیة، تحقیق: عثمان یحیى، قاهره، مکتبة العربیة، 1405 ق
(2)امین، سید حسن، وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامى، تهران، انتشارات بعثت1378
(3)آل رسول، سوسن، عرفان جامى در مجموعه آثارش، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1383
(4)جامى، نورالدین عبدالرحمان، لوایح، تصحیح: آریان ریشار، تهران، اساطیر، 1373.
(5)جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، انتشارات الزهراء، تهران
(6)حسن زاده آملى، حسن، ممد الهممدر شرح فصوص الحکم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378
(7)خواجوى، محمد، مقاله: تعریفى از وحدت وجود، خردنامه صدرا، ش17
(8)سبزوارى، ملاهادى، شرح المنظومة، تصحیح و تعلیق: حسن زاده آملى، تهران، نشر ناب، 1369.
(9) شبستری،محمود،گلشن راز،شرح:محمد حسین طباطبایی،تقریر: علی سعادت پرور،تهران، انتشارات احیاء کتاب،1383ش
(10)شیروانى، على، مقاله تأملاتى پیرامون مسئله تشکیک، نشریه نامه مفید، ش 1377014)
(11) صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، بیروت،1981م
(12)صدر الدین شیرازى، محمد، المظاهر الإلهیّة، تصحیح: سید محمد خامنهاى، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1378 ش
(13)صدر الدین شیرازى، محمد، مجموعه رسائل فلسفى، دار الاحیاء التراث العربیة، بیروت، 1422
(14)صدر الدین شیرازى، محمد، المبدأ و المعاد، تصحیح: جلال الدین آشتیانى، تهران، انجمن شاهنشاهى، فلسفه ایران، ص 1354
(15)صدر الدین شیرازى، محمد، المشاعر، تصحیح: هانرى کربن، انتشارات کتابخانه طهورى، 1363 ش
(16)صدر الدین شیرازى، محمدبن ابراهیم، الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة، تعلیق: سید جلال الدین آشتیانى، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1382.
(17)الفراهیدى، خلیل بن احمد، تحقیق: دکتر مهدى مخزومى و دکتر ابراهیم سامرانى، تصحیح: اسعدالطّیب، قم، انتشارات اسوه، 1414 ق
(18)مطهرى، مرتضى، مقالات فلسفى، قم، انتشارات صدرا، 1373، چاپ هفتم
(19)معلوف، لوییس، المنجد فى اللغة، انتشارات دار الشرق، بیروت، 1922م.
(20)نسفى، عزالدین بن محمد، انسان کامل، با پیشگفتار هانرى کربن، تصحیح: ماریژان موله، تهران، انتشارات طهورى (انجمن ایرانشناسى فرانسه)، 1379
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |