غیرتمند هرگز زنا نکند . [نهج البلاغه]
مقالات
وحدت تشکیکی و شخصی وجود از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
یکشنبه 88 اسفند 16 , ساعت 8:33 صبح  

 وحدت وجود از دیدگاه ملاصدرا

زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
 از ظاهر کلمات صدر المتألهین در برخى جاهاى اسفار چنین استفاده مى‏شود که وى در باب وحدت وجود قائل به وحدت تشکیکى است ولى با جمع بندى سخنان وى در اسفار و سایر کتابهایش به راحتى مى‏توان بدین نتیجه دست یافت که نظریه نهایى وى در باب وحدت وجود، وحدت شخصى مى‏باشد. سؤالى که این جا مطرح مى‏شود این است که اگر نظریه نهایى ملاصدرا در باب وحدت وجود،  شخصى بودن است پس چرا وى در بسیارى از جاها سخن از تشکیک در وجود به میان مى‏آورد و چرا از ابتدا به شخصى بودن وحدت وجوداشاره‏اى نکرده است؟! پاسخ این سؤال با اندکى تأمل در عبارات وى در اسفار معلوم مى‏شود، ملاصدرا در اسفار بعد از این که اختلاف بین وجودات به تقدم و تأخر، کمال و نقص و ظهور و خفا برگردانده است، در عبارات بعدى براى این که خواننده را متوجه این امر کند که بین قول به وحدت تشکیکى که در مقام بحث و تعلیم است و قول به وحدت شخصى تعارض و تنافى وجود ندارد چنین مى‏گوید:
و مما یجب أن یعلم أنّ إثباتنا لمراتب الوجودات المتکثرة و مواضعتنا فى مراتب البحث و التعلیم على تعددها و تکثرها لا ینافى ما نحن بصدده من ذى قبل ان شاءاللَّه  من اثبات وحدة الوجود و الموجود ذاتاً و حقیقتاً کما هو مذهب الاولیاء و العرفاء من  عظماء اهل الکشف و الیقین و سنقیم البرهان القطعى على أنّ الوجودات و إن و تکثرت  تمایزت إلّا أنها من مراتب تعینات الحق الاول و ظهورات نوره و شئونات ذاته، لأنّها أمور مستقلة و ذوات منفصلة و لیکن عندک حکایة هذه المطالب الى أن یرد علیک  برهانه و أنتظره مفتّشاً27
همانگونه که از عبارت فوق بدست مى‏آید بحث از تشکیک وجود در مقام تعلیم مى‏باشد و به تعبیرى اشفاقاً للمتعلمین است و منافاتى با وحدت شخصى وجود که نظریه نهایى صدر المتألهین است ندارد، چنانکه عبارت « مواضعتنا فى مراتب البحث و التعلیم » به خوبى بیانگر همین مطلب است، مؤید دیگر در عبارت فوق این است که صدر المتألهین نظریه نهایى خود را به عرفاى متأله نسبت مى‏دهد و قبلاً بیان شد که دیدگاه عرفا در وحدت وجود، شخصى بودن آن است نه وحدت تشکیکى، و این که از وجودات   در عین کثرت  و  تمایزشان  به ظهورات حق تعالى و شئونات ذاتى او تعبیر آورده،  صریح در وحدت شخصى است، چنانکه عبارات عرفاى شامخ نیز مؤید همین مطلب است.
ملاصدرا در جاى دیگر در مسأله « فى أنّ تخصص الوجود بماذ ا» ــ  بعد از ذکر سخن ابن سینا  در المباحثات و این که همه وجودات امکانى به حسب هویت و ذاتشان ربط محض و عین فقرند ــسخنى دارد که بیانگر وحدت شخصى وجود است:
بل هى وجودات الامکانیة فى ذواتها محض الفاقة و التعلق، فلا حقایق لها إلّا کونها توابع لحقیقة واحدة، فالحقیقة واحدة و لیس غیرها إلّا شئونها و فنونها و حیثیّاتها وأطوارها و لمعات نورها و ظلال ضوئها و تجلیات ذاتها... 28
از بیانات فوق صدر المتألهین آشکار مى‏شود که تعبیر به تطور، تفنن، تجلى و تشأن همه بیانگر این نکته است که صدر المتألهین قائل به وحدت شخصى وجود بوده و این عقیده را از عرفاى شامخ مثل ابن عربى الهام گرفته است باید توجه داشت که این تعابیر، تعابیرى نیست که با وحدت تشکیکى سازگار باشد، بلکه صریح در وحدت شخصى وجود و انحصار آن در واجب تعالى است.وى در جاى دیگر بیانى با همین مضامین دارد:
إنّ لجمیع الموجودات أصلاً واحداً و سنخاً فارداً هو الحقیقة و الباقى شئونه و هو الذات وغیره  أسمائه ونعوته و هو الأصل و ماسواه أطواره و شئونه و هو الموجود و ماورائه جهاته و حیثیاته...29
 ملاصدرا در جاى دیگر با عنوان «نکتة مشرقیه» بعد از این که به بیان کیفیت تعلق قواى نفسانى به نفس و ارتباط آنها مى‏پردازد و آن‏ها را مشتمل بر نور واحد و مقهور تحت استقلال نفسى بیان مى‏کند در مقام تنظیر مطلب چنین مى‏گوید:
...فهکذا حکم عالم الوجود جمیعاً فى کونها أشعة و أنواراً و أضواءً لذات الاحدیّة الواجبیّة إذا الوجود کلّه من شروق نوره و لمعان ظهوره...30
 عبارات فوق از صدر المتألهین مشعربر وحدت شخصى مى‏باشد ولى اثبات این نظریه از زبان ملاصدرا را مى‏توان در دو بحث «علیت» و «بسیط الحقیقه» جستجو نمود. وى در مبحث علیت بعد از آن که علیت را به تجلى تفسیر مى‏کند و علت حقیقى را منحصر در واجب تعالى مى‏داند، تمامى ماسواى او را ربط محض و عین فقر تلقى مى‏کند. حاصل سخن صدر المتألهین در اسفار در مقام بیان وحدت شخصى حقیقت وجود آن است که معلول نسبت به علت خود، عین ربط و فقر و نیاز است و نیاز و فقر در متن هستى معلول راه دارد به گونه‏اى که نمى‏توان دو صفت براى معلول تصور نمود یکى امکان بالذات و دیگرى وجوب بالغیر، بلکه آنچه براى معلول مى‏ماند همان وجوب بالغیر است که عین الربط است، در نتیجه معلول فاقد ذات خواهد بود و چون ذاتى ندارد متصف به امکان نیز نخواهد بود. از سوى دیگر علت حقیقى هیچگونه ربط و نیازى ندارد بلکه مستقل محض است با تأمل بیشتر در ربط بودن معلول روشن مى‏شود، اسناد هستى به معلولى که فقر محض و ربط صرف است، تنها به نحو مجاز قابل قبول است؛ زیرا اگر چیزى ربط بودن در ذات او نهفته باشد دیگر آن چیز فاقد هر گونه ذاتى خواهد بود. چون خصیصه ربط آن است که عین ارتباط با مستقل است و ذاتى ندارد. بدین ترتیب براى معلول هیچ ذاتى نمى‏ماند مگر آن که ذاتِ مستقلى را که همان واجب است نشان دهد. از این جا دانسته مى‏شود نسبت هستى و کمالات آن به معلول هایى که در آغاز امر موجودهاى امکانى خوانده مى‏شوند، نسبتى حقیقى نیست بلکه مجازى مى‏باشد و با نفى اسناد حقیقى وجود از معلول، بساط هرگونه کثرت حقیقى اعم از کثرت تباینى و کثرت تشکیکى وجودها بر چیده مى‏شود و وحدت شخصى وجود که مدعاى اهل عرفان است ثابت مى‏شود.31
 شایسته است بخش هایى از بیانات صدر المتألهین در اسفار در این جا ذکر شود تا مؤیدى باشد براى نظریه نهایى ملاصدرا:
. ..   و محصل الکلام إن جمیع الموجودات... من مراتب أضواء النور الحقیقى و تجلیات  الوجود القیومى الإلهى... و برهان هذا الأصل من جملة ما آتانیه ربى من الحکمة بحسب العنایة الازلیة... فحاولت به اکمال الفلسفة و تتمیم الحکمة و حیث أن هذا الأصل دقیق غامض صعب المسلک عسیر النسل... من کون الموجود و الوجود منحصراً فى حقیقةٍ واحدةٍ شخصیّةٍ لا شریک له فى الموجودیّة... کما صرّح به لسان بعض العرفاء... فإذا کان الأمر على ما ذکرته لک فالعالم متوهم ماله وجود حقیقى و هذا حکایة ما ذهبت إلیه العرفاء الإلهیون... 32
 عباراتى را که مى‏توان در این متن از آن‏ها وحدت شخصى را استفاده کرد متعددند از جمله آن‏ها توصیف تمامى وجودات به أضواء و أظلال و تجلیات نور واجب تعالى مى‏باشد. دیگر این که ملاصدرا برهان این اصل را از عنایات پروردگار مى‏داند و قائل است که به وسیله این برهان، فلسفه به کمال خود رسیده است. از این ادعا به خوبى روشن مى‏شود که مقصود ملاصدرا از این عبارات نمى‏تواند وحدت تشکیکى باشد چرا که وى در مباحث تشکیک در هیچ جاى اسفار چنین ادعایى را مطرح نکرده است  مضاف به این که وى این اصل را دقیق ، غامض و صعب المسلک مى‏داند در حالى که ملاصدرا در  مبحث وحدت تشکیکى چنین عباراتی را بکار نبرده است ، مؤید دیگر این که صدر المتألهین در عبارت فوق، سخن عرفا را به عنوان شاهدى بر این اصل ذکر کرده است و چنانکه قبلاً بیان شد عرفا در مسئله وحدت وجود به چیزى جز وحدت شخصى قائل نیستند.
 باید توجه داشت که عبارات صدر المتألهین در باب وحدت شخصى وجود محدود به اسفار نبوده و در سایر آثار وى نیز به صراحت بیان شده است. وى در کتاب «المظاهر الإلهیه» در مظهر دوم بعداز این که مطالبى را در باب شناخت و اثبات وجود خدا در قالب برهان صدیقین مطرح مى‏کند با عبارت
«توضیح عقلى» به شرح انیّت خداوند پرداخته و نحوه وجود واجب تعالى را اینگونه بیان مى‏کند:
....فوجوده وجود جمیع الموجودات لکونه صرف الوجود و لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلّا أحصها فهو الأصل و الحقیقة فى الموجودیّة و ما سواه شئونه و حیثیاته و هو الذات و ما عدا ه أسمائه و تجلیاته و مظاهره و هو النور و ما عداه ظلاله و لمعاته و هو الحق و ما خلا وجهه الکریم باطل... فالوجود الحقیقى هو الوجود الواجب المسمّى ب «وجوب الوجود» و وجود ما سواه وجود مجازى مسمّى ب «وجوب بالغیر»... 33
 در کتاب «مجموعه رسائل فلسفى» که به همت استاد جلال الدین آشتیانى گردآورى شده است، ملاصدرا در رساله وجود، بعد از اینکه اقوال مختلف را درباره وحدت موجود بیان مى‏کند با عبارت      « أقول » به بیان نظریه خویش پرداخته و چنین مى‏گوید :
....فقد ثبت أنّ الوجود حقیقة شخصیّة منزهة عن عروض التعدد و الکثرة
...فقد ثبت أنّ الوجود حقیقة شخصیّة منزهة عن عروض التعدد و الکثرة غیر قائمة بشى‏ء سوى ذاتها، بل الاشیاء قائمة بها منسوبة الیها بالنسبة الاتحادیة کما فى الواجب أو بالنسبة الارتباطیة کما فى الممکن34
 ملاصدرا در سایر کتابهایش مثل المبدأ و المعاد35 و مشاعر36 نیز در ضمن مباحث مختلف به وحدت شخصى وجود اشاره هایى دارد ولى چون صراحت مطالب فوق را ندارد از بیان آن‏ها در این مختصر خوددارى مى‏شود و خواننده محترم مى‏تواند با رجوع به این کتابها بویژه در بیان مفاد قاعده بسیط الحقیقه به شواهد بیشترى در این زمینه دست یابد.
 نکته‏اى که باید در این جا مورد توجه و دقت قرار گیرد این است که اگر کسى قائل به وحدت شخصى وجود شوید باید تشکیک در وجود را به مظاهر برگرداند نه مراتب؛ توضیح مطلب آن که چون در وحدت شخصى وجود، ما سواى واجب تعالى ظهورات و تجلیات اویند و از سوى دیگر بین این وجودات، عقل مفاهیمى از قبیل تقدم و تأخر، نقص و کمال و شدت و ضعف مى‏یابد به ناچار قائل به تشکیک درموجودات مى‏شود، با عنایت به این نکته که در وحدت شخصى از «وجود» به «ظهور» و از «بود» به «نمود» تعبیر مى‏شود لذا تشکیک را باید در مظاهر و مجالى جستجو نمود.
 رابطه تشکیک در مراتب با تشکیک در مظاهر
 در این که آیا تشکیک در مراتب جداى از تشکیک در مظاهر است و یا بین تشکیک در مراتب و مظاهر تفاوتى وجود ندارد، اقوال متعددى ابراز شده است. بعد از این که به بررسى و بحث وحدت تشکیکى و وحدت شخصى پرداخته شد، جا دارد این بحث مورد تحلیل قرار داده شود که آیا تشکیک در مراتب را مى‏توان به تشکیک در مظاهر برگرداند یا نه؟ در پاسخ به این سؤال (که در حقیقت به این مطلب باز مى‏گردد که آیا نظریه وحدت شخصى صدر المتألهین منافاتى با نظریه وحدت تشکیکى دارد یا خیر؟) به بیانات خود صدر المتألهین در اسفار استشهاد مى‏شود و اثبات مى‏شود که تشکیک در مراتب که لازم قول به وحدت تشکیکى است نمى‏تواند‌ با تشکیک در مظاهر که نتیجه قول به وحدت شخصى است یکى باشد.
 شایسته است که بدون اطاله کلام به بیان شواهد موجود در سخنان صدرالمتالهین در  تفاوت بین تشکیک در مراتب و تشکیک در مظاهر بپردازیم:
 (1) برخى عبارت‏هاى صدر المتألهین مفهم این مطلب است که بحث از وحدت تشکیکى، در مقام تعلیم و تعلّم مى‏باشد و لذا نمى‏توان مقام تعلیم را که براى سهولت یادگیرى مبتدیان به کار گرفته مى‏شود با نتیجه نهایى که بعد از طى مقدمات بدست مى‏آید یکى دانست:
و مما یجب أن یعلم أن إثباتنا لمراتب الوجودات المتکثرة و مواضعتنا فى  مراتب  البحث و التعلیم... لا ینا فى ما نحن بصدده من ذى قبل... 37
 نکته قابل توجه در عبارت فوق این است که لفظ «مواضعه» در زبان  عربى به معناى «تواضع پذیرش یک امر از طرف مقابل» بکار مى‏رود38 و واضح است که پذیرش و موافقت مشروط در عبارت فوق بدین معناست که بعد از اثبات نظریه نهایى که همان وحدت شخصى وجود مى‏باشد قول به وحدت تشکیکى کنار گذاشته مى‏شود.
 (2) ملاصدرا، چنانکه قبلاً نیز اشاره شد، اثبات وحدت شخصى وجود را اکمال فلسفه و تتمیم حکمت نامیده است و بدیهى است که اگر مراد وى وحدت تشکیکى مى‏بود سخن از تتمیم حکمت و فلسفه بى معنا بود، چرا که بحث وحدت تشکیکى قبل از ملاصدرا را در آراء حکماى باستان و شیخ اشراق نیز وجود داشته است :
...فحاولت به اتمام الفلسفه و تتمیم الحکمة.. 39
 (3)  این که ملاصدرا در برخى عبارات خود در اسفار سخن عرفا را به عنوان شاهدى بر مدعاى خود ذکر میکند صریح در این مطلب است که وى به وحدت شخصى و تشکیک در مظاهر قائل است. چون تشکیک در عرفان به چیزى جز مظاهر تعلق نمى‏گیرد.
... کما صرّح به لسان بعض العرفاء... فاذا کان الامر على ما ذکرته لک فالعالم متو هم ماله وجود حقیقى و هذا حکایة ما ذهبت الیه العرفاء الا لهیون... 40
 (4) مؤید دیگر که قول به مغایرت بین تشکیک در مظاهر و تشکیک در مراتب را تقویت مى‏کند عبارت‏هاى فراوانى است که در سخنان صدر المتألهین نمودار شده است، ازآن جمله مى‏توان به الفاظ "تجلى"، "تشأن"، "تطوّر"، "تغنّن"، "مظاهر"، "ظلال"، "لمعات"، "شئون"، "اطوار"، "حیثیّات" اشاره کرد، که با رجوع به عبارات صدر المتألعین که سابقاً به آن‏ها اشاره شد، فهمیده مى‏شود.
 البته باید توجه داشت که اگر کسى مقصود از مراتب در وحدت تشکیکى را همان مظاهر در وحدت شخصى بداند و بین مظاهر و مراتب تفاوتى قائل نشود باید کثرت حقیقى موجود در وحدت تشکیکى را به کثرت ظلى و مجازى برگرداند. در این صورت است که نزاع، لفظى خواهد بود. علامه طباطبایى در این باره بیانى دارد که قابل دقت و تأمل است:
این نظریه، نظریه وحدت تشکیک وجود را ابطال نمى‏کند بلکه نظریه فوق آن اثبات مى‏کند و حقیقتى را تشخیص مى‏دهد که به موجب آن نظر اولى صورت  مجازیت اتخاذ مى‏کند، پس احکام و حقایقى که از روى مسلک تشکیک وجود با براهین اثبات شده در جاى خودشان ثابت و در مرتبه خودشان معتقدند بالنظر إلى النظر الأدق موضوعشان مرتفع است نه این که با حفظ بقاء موضوع، حکمى مناقص و مبطل حکم اولى بر آن‏ها دارد و على بعض الإصطلاحات نظر ثانى وارد است  بر نظر اول نه معارض.41
 چنانکه از عبارت علامه به دست مى‏آید معناى این که قول دوم بر قول اول وارد است این است که با آمدن وحدت شخصى، موضوع وحدت تشکیکى که در آن وحدت و کثرت به مراتب برمى‏گشت و کثرت حقیقى نمودار مى‏شد، منتفى مى‏شود وکثرت حقیقى در وحدت تشکیکى جاى خود را به کثرت ظلى مى‏دهد. ولى این امر منافاتى با پذیرش مسئله تشکیک ندارد؛ چرا که مقصود از تشکیک، چیزى جز تقدم و تأخر، نقص و کمال و شدت و ضعف نیست و این معنا با پذیرش وحدت شخصى از مراتب به مظاهر ارجاع داده مى‏شود.
  جمع بندى و نتیجه‏گیرى
 با توجه به مطالبى که عنوان شد مى‏توان بدین نتیجه دست یافت که ملاصدرا در سیر اندیشه فلسفى خود که توانست براى اولین بار برهان و عرفان و قرآن را با هم پیوند دهد و به دنبال برهانى کردن برخى از مطالب عمیق عرفاء در حکمت متعالیه برآید به نتیجه‏اى دست یافت که فلاسفه قبل از وى نتوانسته بودند با مبانى فلسفى خود بدان دست یابند. صدر المتألهین در حکمت متعالیه توانست با مبانى و اصول فلسفى خود و با پایه‏ریزى مبحث تشکیک در مراتب، به تشکیک در مظاهر برسد. وى در مبحث علیت با تفسیر علیت به تجلى  و این که معلول عین ربط و فقر محض مى‏باشد حقیقت وجود را منحصر در واجب تعالى دانست و غیر او را تطورات و تجلیات وجود واحد واجبى تلقى کرد. همان نظریه‏اى که ملاصدرا آن را اتمام حکمت و فلسفه مى‏خواند و سخنان عرفاى متأله را مؤیدى بر این مدعا ذکر مى‏کند:
...  کما صرح به لسان بعض العرفاء بقوله: « فالمقول علیه سوى اللَّه أو غیر                                                                     اوالمسمّى بالعالم هو بالنسبة إلیه تعالى کاالظلّ للشخص فهو ظل اللَّه فهو عین نسبة الوجود إلى العالم فمحلّ ظهور هذا الظلّ الالهى المسمّى بالعالم انمّا هو اعیان الممکنات علیها امتدّ هذا الظلّ »... 42
مطلب دیگرى که از بررسى مسئله وحدت تشکیکی و وحدت شخصى بدست می آید ،تفسیرى است که مى‏توان از مبحث تشکیک ارائه داد. توضیح مطلب اینکه اگر وحدت حقیقت وجود را وحدت تشکیکی بدانیم بناچار باید تشکیک را در مراتب جستجو کنیم ولى اگر قائل به وحدت شخصی شویم هم چنانکه عرفاى شامخ قبل از صدر المتالهین نیز همین عقیده را داشتند باید تشکیک را به مظاهر نسبت دهیم نه به مراتب. غیر ازمؤیداتى که از سخنان صدر المتالهین در باب وحدت شخصى بدست مى‏آید و قبلا نیزبدان اشاره شد، نکته قابل توجه دیگر این است که کثرت موجود در تشکیک در مراتب،  کثرتى حقیقى است ولى کثرت موجود در وحدت شخصى بنا به اعتراف صریح عرفا جزنمود و سایه‏اى از حقیقت واحد شخصی واجب تعالى چیز دیگرى نمى‏باشد.باید توجه داشت که این مطلب به معنای حلول واجب تعالی در ممکنات نیست. شاید زیباترین بیانى که مى‏توان ارائه داد همان سخن امیر المومنین در خطبه اول نهج البلاغه باشد که فرموده‏اند:  داخل فى الاشیاء لابالمداخله( لا بالممازجه ) و خارج عن الاشیاء لابالمزایله
 نکته دیگرى از مباحث قبلى استفاده مى‏شود این است که بر مبناى حکمت متعالیه نظریه وحدت شخصی حقیقت وجود مطابق با نظریه وحدت وجود عرفانى است و ازاین جا بدست مى‏آید که سخن برخى از اندیشمندان معاصر که وحدت وجود در فلسفه را مغایربا وحدت وجود عرفانى بیان کرده‏اند، صحیح نمى‏باشد. این دانشمند بزرگوار بعد از اینکه به توضیح وحدت وجود عرفانى پرداخته چنین ‏می نویسد : وحدت وجودى که حکمای قائلین به اصالت وجود مشکک صاحب مراتب مى‏گویند غیر از وحدت وجودى است که عرفاى شامخین مى‏گویند اگر چه هر دو فریق وجود را حقیقت واحده مى‏دانند،....امادر نزد حکیم قائل به اصالت وجود ذو مراتب مشکک هر مرتبه وجودى از مرتبه دیگر به شدت و ضعف وکمال و نقص، تفاوت دارد، اگر چه یک حقیقت واحده 43                        
 از سوى دیگر باتوجه به مطالب پیشین بطلان سخن کسانى که تشکیک در مراتب را همان تشکیک در مظاهر مى‏دانند واین دو را به یکدیگر ارجاع مى‏دهند، روشن مى‏شود.44 مگر اینکه با تقریری که قبلا ارائه شد ، نزاع را نزاع لفظى بدانیم. یکى دیگر از دانشمندان معاصر در کتابی که با عنوان « هستی شناسی در مکتب صدر المتالهین» نگاشته شده است، وحدت شخصى وجود را که ملا صدرا در نهایت امر ملتزم بدان مى‏شود رد کرده‏اند وآن را باوحدت شخصى صوفیه که نگارنده در این مقاله آن را به عنوان قول سوم در وحدت وجود و کثرت موجود بیان کرده است، خلط نموده اند. 45 ایشان در کتاب خودشان در مقام بیان نظریات مختلف درباب وحدت وجود بعد از ذکر خلاصه‏اى از نظریه ذوق التاله، وحدت شخصی وجود را به این گروه نسبت مى‏دهند و در تبیین نظریه عرفاى شامخ درباره وحدت وجود آن را جداى از نظریه  صدر المتالهین به حساب مى‏آورند. باتوضیحاتى که در این مقاله آمده است  معلوم مى‏شود که بین نظریه عرفاى شامخ ونظریه نهایى صدر المتالهین درباب وحدت شخصى وجود منافاتى نیست. در پایان براى حسن ختام مقاله، اشعارى را از جامى نقل مى‏کنیم :
حدیثى مشکل وسریست مغلق     که درکون ومکان کس نیست جزحق     حقیقت واحداست و وحدت او                 بود مرد محقِِِِِق را محقَّق                                                       ولیکن زاختلاف اعتبارات                  گهى باشد مقید گاه مطلق46
 وى در جایى دیگر چنین میگوید :
در کون و مکان نیست عیان جز یک نور               ظاهر شده آن نور به انواع ظهور                       حق نور و تنوع ظهورش عالم                   توحید همان است و دگر وهم و غرور47
پى نوشت‏ها:
(1) صدرالدین شیرازى، محمد، اسفار اربعه، ج 2، ص 82
(2) همان، عبارت وى در بیان رابطه وحدت و وجود، چنین است: «اعلم ان الوحدة رفیق الوجود یدور معه حیثما دار»
(3) همان ، ص 91
(4) همان ، ص83
(5) سبزوارى، ملاهادى، شرح منظومه، ج 2، ص 84
(6) صدر الدین شیرازى، محمد، اسفاراربعه، ج2ص 388-387
(7) اسفار، ج1، ص 70، حاجى سبزوارى در پاورقى به بیان این مطلب پرداخته است.
(8) همان
(9) همان، ص 72
(10) همان، ص 427، تعلیقه علامه طباطبایى
(11) شیروانى، على، مقاله تاملاتى پیرامون مساله تشکیک ، ش7، ص14
(12) اسفار، ج 1، ص 406 و407 ، چاپ جدید، قم، انتشارات طلیعه النور، 1425
(13) خواجوى، محمد، مقاله : تعریفى از وحدت وجود ، ص9
(14) اسفار، ج1، ص 315
(15) ابن عربى، محمد بن على، فتوحات مکیه ، ج 2، ص 604
(16) همان، ص 638
(17) حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، فصّ «حکمه مهیمیّه فى کلمه ابراهیمیّه»، ص 157
(18) همان، فصّ یوسفىّ، ص 237
(19) نسفى، عز الدین بن محمد، انسان کامل، ص 108
(20) همان، ص 397
(21) رومى (مولوی)، جلال الدین، مثنوى معنوى، به نقل از کتاب وحدت وجود در فلسفه و عرفان ، سید حسن امین ص26
(22) همان
(23) شبستری ، محمود ،گلشن راز، شرح: محمد حسین طباطبایی، تقریر: علی سعادت پرور، ص 228
 (24) همان
(25) جامى، نور الدین عبد الرحمان، لوایح، لایحه ششم، به نقل از کتاب وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامى، نوشته سید حسن امین، ص27
(26) مطهرى، مرتضى، مقالات فلسفى، ص 200
(27) اسفار، ج 1، ص 70
(28) همان، ص 71
(29) همان، ص 30
(30) همان، ج 2، ص 45
(31) جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، ص 770 - 767، خلاصه مطلب در بحث علیت از زبان ملاصدرا در کتاب شواهد الربوبیه، ص 171 آمده است.
 (32) اسفار، ج2، ص 294 وص293
 (33) ملاصدرا، المظاهر الالهیه، مظهر دوم، ص 24وص25
 (34) ملاصدرا، مجموعه رسایل فلسفى، رساله وجود، ص 480وص-482
 (35) ملاصدرا، المبد أ والمعاد، ص 23، عبارت وى چنین است: «إن  الممکن فى مرتبة ذاته لایکون موجوداً أصلاً لا فى نفسه و لا بنفسه و لا لنفسه بل له الوجود الاعتبارى النسبى الى المبدأ الاول القیوم بالذات و هو الموجود فى نفسه بنفسه لنفسه»البته باید توجه داشت که این عبارت صریح در وحدت شخصی است.
 (36) ملاصدرا، المشاعر، المشعر السادس، ص 49، عبارت وى چنین است «إعلم أن الواجب بسیط الحقیقة فهو بوحدته کل الامور، لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصئها و أحاط بها الا ما هو من باب الاعدام و النقائص»
  (37) اسفار، ج 1، ص 70
 (38) الفراهیدى، خلیل بن احمد، عبارت وى چنین است:«واضع مواضعة: أن تواضع أخاک أمراً فتناظره فیه. در المنجد نیز چنین آمده است: واضع وضاعة مواضعة: راهنه - و فى الامر: وافقة على شى‏ء، ص 905
(39) اسفار، ج2، ص 293
(40) همان
(41) توحید علمى و عملی (مکاتبات احمد کربلایىو  آیت اللَّه شیخ محمد حسین اصفهانى)، ص 172،به نقل از مقاله تا ملاتی پیرامون تشکیک،علی شیروانی، نشریه : نامه مفید، ش7،ص14
(42) اسفار، ج2، ص 293-وص294
(43) حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 157
(44) امین، سید حسن، وحدت وجود در فلسفه و عرفان، ص96
(45) سبحانى تبریزى، جعفر، هستى‏شناسى در مکتب صدر المتألهین، ص 132وص133
(46) جامى، نور الدین عبدالرحمان، دیوان اشعار، ص 528، غزل 522، به نقل از کتاب عرفان در آثار جامى، نوشته سوسن آل رسول.
(47) جامى، شرح رباعیات، ص 76 به نقل از همان کتاب.
 فهرست منابع
   (1)ابن عربى، محمد بن على، الفتوحات المکیة فى معرفة اسرار المالکیة و الملکیة، تحقیق: عثمان یحیى، قاهره، مکتبة العربیة، 1405 ق
  (2)امین، سید حسن، وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامى، تهران، انتشارات بعثت1378    
  (3)آل رسول، سوسن، عرفان جامى در مجموعه آثارش، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1383
  (4)جامى، نورالدین عبدالرحمان، لوایح، تصحیح: آریان ریشار، تهران، اساطیر، 1373.
  (5)جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، انتشارات الزهراء، تهران
  (6)حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم‏در شرح فصوص الحکم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378
 (7)خواجوى، محمد، مقاله: تعریفى از وحدت وجود، خردنامه صدرا، ش17
(8)سبزوارى، ملاهادى، شرح المنظومة، تصحیح و تعلیق: حسن زاده آملى، تهران، نشر ناب، 1369.
(9) شبستری،محمود،گلشن راز،شرح:محمد حسین طباطبایی،تقریر: علی سعادت پرور،تهران،        انتشارات احیاء کتاب،1383ش
 (10)شیروانى، على، مقاله تأملاتى پیرامون مسئله تشکیک، نشریه نامه مفید، ش 1377014)
 (11) صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، بیروت،1981م
 (12)صدر الدین شیرازى، محمد، المظاهر الإلهیّة، تصحیح: سید محمد خامنه‏اى، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1378 ش
(13)صدر الدین شیرازى، محمد، مجموعه رسائل فلسفى، دار الاحیاء التراث العربیة، بیروت، 1422
 (14)صدر الدین شیرازى، محمد، المبدأ و المعاد، تصحیح: جلال الدین آشتیانى، تهران، انجمن شاهنشاهى، فلسفه ایران، ص 1354
 (15)صدر الدین شیرازى، محمد، المشاعر، تصحیح: هانرى کربن، انتشارات کتابخانه طهورى، 1363 ش
(16)صدر الدین شیرازى، محمدبن ابراهیم، الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة، تعلیق: سید جلال الدین آشتیانى، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1382.
(17)الفراهیدى، خلیل بن احمد، تحقیق: دکتر مهدى مخزومى و دکتر ابراهیم سامرانى، تصحیح: اسعدالطّیب، قم، انتشارات اسوه، 1414 ق
(18)مطهرى، مرتضى، مقالات فلسفى، قم، انتشارات صدرا، 1373، چاپ هفتم
(19)معلوف، لوییس، المنجد فى اللغة، انتشارات دار الشرق، بیروت، 1922م.
(20)نسفى، عزالدین بن محمد، انسان کامل، با پیشگفتار هانرى کربن، تصحیح: ماریژان موله، تهران، انتشارات طهورى (انجمن ایران‏شناسى فرانسه)، 1379


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 172 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859823 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]