کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]
مقالات
براهین وجود خدا قسمت دوم
شنبه 87 اردیبهشت 28 , ساعت 11:45 صبح  

براهین وجود خدا
برهان صدرایی :
این برهان را صدرالمتألهین بر اساس اصول حکمت متعالیه که خود وی آنها را بیان کرده
است اقامه فرموده و آن را استوارترین براهین و شایست? نام (برهان صدّیقین) دانسته است. این برهان، به صورتهای مختلفی تقریر شده ولی به نظر می رسد که متین ترین آنها همان تقریر خود وی می باشد و بیان آن از سه مقدمه، تشکیل شده است:

1ـ اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت .

2ـ مراتب داشتن وجود و تشکیک خاصّ بین علت ومعلول، بگونه ای که وجود معلول، استقلالی از وجود علت هستی بخش ندارد.

3ـ ملاک نیاز معلول به علت، همان ربطی بودن و تعلّقی بودن وجود آن، نسبت به علت، و به عبارت دیگر: ضعف مرتب? وجود آن است و تا کمترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالیتری خواهد بود و هیچگونه استقلالی از آن نخواهد داشت.

با توجه به این مقدمات،می توان برهان صدّیقین بر اساس مشرب صدرالمتألهین به این صورت، تقریر کرد:
مراتب وجود، به استثناء عالیترین مرتب? آن که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق می باشد عین ربط و وابستگی است،و اگر آن مرتب? اعلی تحقّق نمی داشت سلیر مراتب هم تحقّق نمی یافت زیرا لازم? فرض تحقّق سایر مراتب بدون تحقّق عالیترین مرتب? وجود این است که مراتب مزبور، مستقل و بی نیاز از آن باشند، در حالی که حیثیت وجودی آنها عین ربط و فقر و نیازمندی است.
این برهان،علاوه براینکه از مزایای برهان شیخ برخوردار است از چند جهت بر آن نیز برتری دارد :
1ـ آنکه در این برهان، بر مفاهیم وجودی تکیه شده و از ماهیت و امکان ماهوی ذکری به میان نیامده است. و روشن است که چنین برهانی با اصالت وجود، مناسب تر می باشد.

2ـ نیازی به ابطال دور و تسلسل ندارد بلکه خودش برهانی برابطال تسلسل در علل فاعلی نیز است.

3ـ به کمک همین برهان نه تنها وحدت، بلکه سایر صفات کمالیه خدای متعال را نیز می توان اثبات کرد.
در آخر باید این را خاطر نشان شد که برهان ابن سینا برهان بی واسطه ای برای اثبات وجود
                                                          
خدا نیست بلکه از واسطه های غیر مستقیم استفاده کرده است یعنی واسطه های انتزاعی .

برهان وجودی آنسلم :     
راه ارسطویی، راه سینوی،و راه صدرایی که خود مرحوم صدرالمتألهین اسم آن را((برهان صدّیقین)) گذاشته است. راهی که او گفته است از جهاتی به یک برهان خیلی معروف در جهان اروپا بی شباهت نیست، که اولین باریکی از علمای مسیحی به نام {آنسلم} آن را ذکر کرده و به ((برهان وجودی)) معروف شده است. بعد خود فرنگی ها در اطراف آن برهان خیلی نفی و اثبات کرده اند؛بعضی ها قبول کرده اند، بعضی ها هم رد کرده اند.
من برهان آنسلم را از جاهای متعدّد کتاب{ سیر حکمت در اروپا }از{ فروغی } برایتان نقل می کنم.
فروغی می گوید :
از هم? برهان هایی که آنسلم برای ذات باری تعالی آورده،آن که بیشتر مذکور می شود و موضوع مباحثات بسیار واقع شده آن است که معروف است به برهان وجودی از این قرار است :
همه کس حتی شخص سفیه تصوری دارد از ذاتی که از آن بزرگتر ذاتی نباشد.گفته است تصور ذات اعلی که مافوق هم? ذاتها باشد و تصور کامل مطلق را همه کس قبول دارد . و به این مقدمه هیچ ایرادی نگرفته اند. بعد می گوید : چنین ذاتی البته وجود هم دارد، به دلیل آنکه کمال مطلق و کامل مطلق را داریم زیرا اگر وجود نداشته باشد بزرگترین ذاتی که به تصور آید که وجود داشته باشد، از او بزرگتر است و این خلف است.
می گوید من ذاتی را تصور می کنم که از او بزرگتر و کامل تر نباشد؛ این یا وجود دارد یا وجود ندارد؛ اگر وجود دارد همان است که من می گویم و اگر وجود ندارد پس ذاتی که بزرگترین ذاتها باشد و وجود داشته باشد، از ذاتی که بزرگترین ذاتها باشد و وجود نداشته باشد کامل تر است. پس کامتر از آنچه که من تصور کردم فرض شد و این خلف است. پس یقینا ذاتی هست که در تصور، هم در حقیقت ، بزرگترین ذات باشد و او خدا است.
این حرف را آنسلم گفته و دکارت هم به صورت دیگر بیان کرده است به این تقریر:
دکارت یک فرضی? ای دارد که ریشه اش غلط است همان حرفی که دکارت را دکارت کرده است او می گوید: {من فکر می کنم پس وجود دارم} آمده است در همه چیز شک کرده است. شکش کار بجایی است هر فیلسوفی حق دارد شک کند. ولی حالا که در همه چیز، از طبیعت، ماوراءطبیعت و خدا و جسم و نفس و دین و حتی در وجود خودش هم شک کرده است،آمده است که از یک نقط? یقین شروع بکند. اولین چیزی را که بجای نقط? یقین می گیرد خود شک است و میگوید در هرچه که شک کنم در خود شک که شک نمی کنم ، چون شک وجود دارد پس من وجود دارم.
بوعلی بر ردّ این حرف می گوید: هر کس وجود خودش را قبل از هر چیزی درک می کند؛ نمی تواند به وجود خودش به دلیل دیگری پی ببرد؛ علم نفس به ذات خودش حضوری است. اگر بگویی چون من کار می کنم و فکر می کنم وجود دارم، از تو می پرسند؛ آیا فکر کردن مطلق را درک می کنی ؟
فکر مطلق را درک نمی کنی، فکر را در حالی درک می کنی که این ((م)) به آن اضافه شود. (من فکر می کنم) یعنی فکر خودم را درک می کنم.پس قبل از اینکه فکرت را درک کنی خودت را در کرده ای.
دکارت ادامه می دهد تا می رسد به تصور نامتناهی و می گوید یک تصور در ذهن وجود دارد و آن تصور خدا است.تصور خدا خیلی تصور بزرگی است ؛ این را حتما خود من بوجود
                                                         
 نیاورده ام چون من ناقصم و از ناقص، کامل زاده نمی شود.پس دکارت می گوید چون من متناهی هستم نمی توانم آن ذات نامتناهی را درک کنم.

این هم جوابش خیلی واضح است و آن این است که تصور شیء و حقیقت شیء دو امر جداست. ذات نامتناهی از من بزرگتر است، البته اگر ذات نامتناهی در ذهن من می بود می گفتم این را من ایجاد نکرده ام، معلول نمی تواند از علتش کامل الوجودتر باشد. اما من تصور ذات نامتناهی را می کنم . آیا نفس این تصور ذهنی از من کامل تر است؟
نه، تصور شیء غیر از حقیقت شیء است ؛ مثل این است که تصور آتش آدم را نمی سوزاند . و اگر سوأل کنند که آن تصور هم مانند سردی و تاریکی امر عدمی است وممکن است مخلوق ذهن باشد، باید گفت : ذات نامتناهی یعنی کمال مطلق، امر عدمی نیست...........

سخن کانت در ردّ (برهان وجودی) :

اسپینو و لایب نیتس این برهان را قبول کرده اند ولی کانت آلمانی آمده واین برهان را رد کرده است. این امر نشان می دهد که این برهان، برهان نبوده و رد آن هم رد بجایی است.
کانت می گوید :
چون در براهین حکما بر اثبات وجود واجب تعالی دقت می کنیم می بینیم همه منتهی به سه برهان اصلی می شود: یکی برهان وجودی که آنسلم آورده و دکارت و هم مشربان او یعنی اکثر حکمای جزمی پذیرفته اند و به طور خلاصه این است که ما تصور کمال و ذات کامل را داریم و ذاتی که وجود نداشته باشد کامل نیست. ذات کامل حقیقی ترین ذوات است و لزوم وجود برای ذات کامل مانند دره است برای کوه. ولی عجب است که این استدلالیان توجه نمی کنند که وجود کمال برای ذات کامل، پس از آن است که ذات کامل را متحقّق بدانیم، کوه اگر موجود باشددره لازم است اما اگر کوه نباشد دره هم نخواهدبود به عبارت دیگر تصور دره را برای کوه واجب می دانیم اما وجود کوه از کجا واجب شد؟ پس همچنین تصدیق می کنیم که تصور وجود برای تصور ذات کامل، واجب است اما تحقق وجود ذات کامل از کجا واجب است؟.
این حکم در مقام تمثیل مانند آن است که کسی بگوید من تصور صد پاره زر مسکوک دارم، پس آن را در بغل دارم.این دلیل نمی شود که چون ما تصور می کنیم، او وجود دارد. البته ممکن است ما زر داشته باشیم اما بسیار فرق است از اندیشه تا وصول، همچنین وجود ذات کامل را منکر نیستیم اما تصورش مستلزم وجودش نیست.
کانت می گوید من وجود ذات کامل را منکر نیستم اما اینکه آنها آن را تصور می کنند و بعد وجودش را اثبات می کنند، این حرف، حرف درستی نیست.و از طرف دیگر خیلی حرف بی پایه ای است. من هم با این حرف کانت دموافق هستم و برهان وجودی را تا این لحظه رد می کنم.

دو برهان از فارابی در اثبات خدا:

او خدا را به این طریق اثبات می کند که موجودات همه مرکب از وجود ماهیت هستند و اینکه وجود عین ماهیات و یا جزء و لازم ماهیات نیست پس وجودشان عارضی و محتاج به علت است و آن علت به حکم بطلان تسلسل باید ماهیتش عین وجود باشد و آنکه ماهیتش عین وجود است خداست و اضافه می کند. همه چیز عالم را یک معنی فرا گرفته است و آن معنی هستی 
                                                         
 است که به تازگی وجود باشد و ناچار چیزهای بسیاری که همه در یک معنی متّحد و مشترک هستند هریک از دیگری به چیزی ممتاز باشند وآن مختص هر یک و بدان معنی حد هریک از هستی مشترک معین شود و بدان حد تعین شد که این هستی چیز است و آن هستی چه پس آن معنی مختص که چه چیز بودن هستی و حد و اندازه آن را معین کند عین ثابت است و هستی جهت مشترک همه چیز ها است و این نه تنها بدیهی است بلکه اول بدیهیات  است. پس تا اینجا معلوم شد که ماهیت در وجود به غیر خود محتاج است و هوالواجب.

این برهان را فارابی برای امتناع تسلسل علل اقامه کرده است و یقینا برای اثبات واجب مفید است. خلاص? برهان این است که :
علت تقدم وجودی دارد بر معلول . معلول با اینکه همزمان با علت است و از این نظر تقدم و تاخری در کار نیست در مرحله و مرتب? بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست؛ یعنی دربار? علت صادق نیست که ؛ ((تا معلول وجود پیدا نکند او وجود پیدا نمی کند)).
اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند وجود هر کدام مشروط به وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوب? خود مشروط به دیگری است . پس همه یکجا مشروط هایی هستند که شرطشان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.
از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالم هستی وجود دارد پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیرمشروطی در نظام هستی هست که این ها وجود پیدا کرده اند.

برهان غایی بر وجود صانع :

افلاطون اولین فیلسوفی بود که برای وجود خدا به آوردن دلیل و برهان پرداخت. او در جمهوری می گوید خداوند خوب مطلق است و نمی تواند علت شر باشد و دلیل را که در قسمت دهم قانون آورده است هست? کلیه دلایل بعدی را در بر دارد و اساس آن بر وجود حرکت و تمیز استوار می باشد.
در استدلال افلاطون دو دلیل عقلی یعنی برهان ((کونی)) و ((غایی)) وجود دارد که در اول از وجود کیهان که در آن حرکت وجود دارد به مبدأ و منشأ حرکت پی می بریم و در دوم از وجود نظم وترتیب به ایزدی که اساس این انتظام است پی برده می شود.
یکی از برهان هایی که از قدیم برای وجود باری تعالی با آن استدلال می شد برهان غایی می باشد.
این برهان از نظر ارسطو که معتقد بود کلیه اشیاء برای وجود خود از چهار علت برخوردارند که آخرین آنها علت غایی می باشد استنتاج گردیده است. علت غایی مقصود نهایی و غرض خاص و نظر اصلی است.کانت این برهان را یکی از بهترین دلائل بر وجود خدا می داند، پای? استدلال این است که عالم معلومه ای است که به نحوی معین و مشخص به نظم کشیده شده است. عقل و سنجش و استنباط نهایی ما حکم می کند که از این پیدایش و انتظام غایتی خاص و هدفی منظور بوده است و آنگاه نتیجه می گیرد که هیچگاه ((نظم بی ناظم)) و ((حرکت بی محرک)) به وجود نمی آید پس صانع و مدبّری لازم است که این نظام را ایجاد کرده باشد و به آن غایت و هدف حالت تحقق داده باشد و از آنجایی که بنابر تجربه و استنباط بر ما واضح است که غایت به صورت فکر ساخت? عقل است و نظام و ترتیب و لازم و ملزوم  و نتیجه گیری بدون اعمال طرح عقلی امکان پذیر نیست بنابراین پیروان این برهان صانع را عقل می پندارند.                                            
تمام کوشش بشر برای یافتن((علت)) و((عامل و صانع)) بوده است و بالاخره از روزی که به جهان نگریست تشن? یافتن علتها و پیدا کردن پاسخ برای چرا بود . اما هر حرکتی یک محرک می خواهد و هر عمل گداختنی یک عامل لازم دارد. اگر ما محرک و عامل را خود درخت بدانیم که به قصد و اراده حرکت می کند و می گذارد در این صورت ما نام او را خدا یا عقل کل می گذاریم.
پس اگر حرکت و حرارت ((عرضی)) باشد عامل و صانع آن را همان محرک غیر متحرک یا باری تعالی می دانیم و همان را خدا یا هستیده می گوییم که نظام کلی در سراسر خلقت مستقر یافته است و کلیه موجودات از فضا و کهکشانها تا عوالم موجودات ذره بینی را که وجود و احساسات و اعضای ما می توانند آنها را ببینند و درک نمایند به نام قانون و نظام و هدف و غرضی حساب شده در گردش و رشد و نمو و آوردن و بردن می باشد.

بعضی ها دربار? این برهان گفته اند که خود قصد و غرض و غایت می تواند یک نوع نیازمندی به حساب آید که خداوند از آن منزّه است و کسانی گفته اند چگونه می شود در این جهان قصد و اراده باشد و با این همه بدی و شر جمع گردد؟
پاسخ به این سوألات از توان بشر خارج است آنچه را خیر و شر می دانیم ممکن است در سنجش محدود ما خیر یا شر باشد نه به اعتبار واقعیت از طرفی خیر و شرمطلق وجود ندارد و آنچه از خود ما به خود ما می رسد.

بنابراین دستگاه آفرینش و هستی جزاف و عبث بوجود نیامده و در نظام طبیعت از برای هر ناموس و سنتی غایت و نتیجه ای است که در نظام کلی یا جزئی موجودات منظور است و همین غایت دال بر عقل یا صانع و مدبّر و طراحی توانا است که ما از نیرو گرفته تا خدا هر نامی بخواهیم روی آن بگذاریم مختاریم .

برهانهای شبه علمی و فلسفی :

برهان نظم :
مشهورترین و معروفترین و عمومی ترین دلیلی که الهیون بر وجود خدا اقامه کرده اند مسأل? نظام موجودات است، یا به تعبیر قرآن (اتقان صنع).
در حکیمانه بودن نظام نوعی رابطه میان مقدمات و نتایج و میان اشیاء و غایاتشان هست، یعنی کاری که انسان ازآن کار خودش به هدف می رسد، یا رساندن اشیاء به غایات و اهدافشان از این راه نظام حکیمانه است و میان اشیاء و غایاتشان رابطه برقرار است استدلال می کنیم بر وجود خالق و بر این امر که عالم طبیعت به خود واگذاشته نیست اگر عالم طبیعت ماورائی نمی داشت این نظام را به خود نگرفته بود.

نظرهیوم در مخدوش بودن دلیل نظم :

حرف او این است که این دلیل نظم از یک تشبیه میان فعل انسان، یعنی کارهای صفتی انسان و آثاری که در طبیعت هست گرفته شده است و به عبارت دیگر گفته است که این دلیل نظم بر خلاف سایر ادله یک دلیل تجربی است. این دلیل بر اساس یک تشبیه و تمثیل است بر اساس شباهت انگاری میان مصنوعات انسان و افعال و معلولات طبیعی است.
                                                 
اشکال اول هیوم بر برهان نظم :

آن شباهت تامی که میان افعال و مصنوعات انسانها هست آن چنان شباهتی میان معلولات طبیعت نیست یعنی آن کمال مشابهتی که میان مصنوعات انسان، آن کمال مشابهت را میان معلولات این جهان نمی بینیم. میان معلولات باید چنان کمال مشابهتی وجود داشته باشد که وقتی این معلول را می بینیم بتوانیم بگوئیم عینا شبیه آن معلول است تا کشف علّتی شبیه علّت آنها بکنیم، این کمال شباهت وجود ندارد.

اشکال دوم :

این بیان مبتنی بر اصل تجربه است. تجربه نیاز به تکرار دارد. هیوم می گوید در مورد عالم نمی توانیم تجربه داشته باشیم. تجربه های انسان در مورد عالم کافی نیست که عالم را با آن مقایسه کنیم.

اشکال سوم :

فرض کنیم تجربه ای که در مورد انسانها داریم کافی است و فرض کنیم که شباهت عالم هم به صنع انسان یک شباهت صد در صد کامل است. نتیجه می گیریم که صانع عالم چیزی است مانند انسان.
در جواب باید گفت: اگر این حرف را قبول کنیم چیزی که شباهت می شود نظیر انسان است نه بیشتر.

اشکال چهارم :

نمی توانیم با این دلیل نظم مبدایی برای جهان اثبات کنیم که از هر جهت مانند انسان باشد. زیرا ما در نظام موجود حوادث ناگوار و وقایعی می بینیم که به هیچ وجه خوشایند نیست و مورد انتظار انسان نمی باشد و اگر مبدأ عالم لااقل یک انسان می بود. حتما عالم را به گونه ای دیگر می ساخت که این حوادث و وقایع و زلزله ها و نظایر آن وجود نداشته باشد.

اشکال پنجم :

الهیون می گویند که این عالم کامل ترین عالم ممکن است هیوم می گوید آنها چه تجربه ای روی این قضیه دارند.

اشکال ششم :

الهیون می خواهند بگویند که نوعی شباهت میان معلولات طبیعی و صنع انسان مثل این ساختمان ها و امثال اینها است امّا هیوم می گوید: اتفاقا شباهت بیشتری میان معلولات طبیعی و فعالیت های زیستی است. زاد و ولدها و نمودهایی که در گیاهان است که یک عمل زیستی و
                                                  14  
یک عمل درونی است. شباهت بیشتری با کارهای عالم دارد اگر بنا باشد که کار عالم را تشبیه کنیم و شباهت قائل شویم باید به فعالیت های زیستی طبیعت تشبیه کنیم. شاید فعالیت های طبیعی از نوع زایش و رویش باشد نه از نوع اختراع.


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 257 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859908 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]