موضوع: هستی شناسی در حکمت متعالیه پژوهشگر: مرجانه نیک هوش زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی پاییز 87 مقدمه: درواقع هستی شناسی همان علم به احوال موجودات از جهتی که وجود دارند یا همان (موجود به ما وجود)در اینجاما به تحقیق و تفحص وجود (هستی شناسی)در حکمت متعالیه می پردازیم و نظریه ان فیلسوف بزرگ صدرالمتالهین بدانیم. صدرالمتالهین میگوید:اگرچه براهین و شواهد بر وجود مبدءعالم بسیاروبی شمار است(الطرق الی الله بعد انفاس الخلائق ولکن وجه? هو مولیها)ولی بعض از براهین در نظر عقل اوثق و اشراف است از دیگری و اشرف از براهین برهانی است حد وسط عین مطلوب بوده و در اثبات مطلوب متوسط به غیر نمی شود و این طریقه صدیقین است. محققین در توحید از نظر حقیقت وجود وتامل در ذات وی می فهمند که وجود اصل حقیقت هر چیز و واجب و حقیقت واحد والبسیطه ای است که در حقیقت خویش قائم به ذات است. هدف از هستی شناسی:ما در صورتی که وجود واجب الهویه و چه ممکن الهویه داشته باشیم وجود واجب ثابت می کند زیرا اگر واجب الهویه باشد مطلوب ما ثابت است و اگر ممکن الهویه باشد به حکم امکان و فقر و بطلان و تسلسل منتهی به واجب خواهد شد. الاهیات و هستی شناسی اخوندملاصدراشیرازی: ضروریترین بحث در جوانب افکارو شخصیت صدرالمتالهین انطباق ان افکار بلند با مسیر تحولاتی است که در اثر مجاهدت انقطاع الی الله تعالی تصفیه نفس ومشاهده انوار الهیه برای ایشان وحاصل شده است.بنابر این توجه و اقبال به این مهم در ابتدای این مقال برای فرد سالکینه طریق خالی از فایده نخواهد بود.مضامین کلی عالم درتمامی ابعاد آن به حدی است که هیچ علم ومعرفت بشری توان یافتن راهکارها و اهداف و غایت آن را ندارد وتنها راه وصول انسان به حقیقت جهان هستی در شهود ذوق و وجدان درونی است که از مبداء حقایق اشیاء تا اضواد و الوهیت گسترده است بنابر این هر امری در سراسر مملکت و عالم وجود ادنی از تهذیب نفس و صفای درونی طریان در وادی شهود به درک حقیقت عالم خواهد بود. اساسا هیچ کشف و شهودی و بارقه ای از معرفت در تمامی اضلاع وجوانب معارف و علوم بشری برای انسان حاصل نخواهد شد مگر صورتی از الهامات اشراقات نفسی در آن دخالت مستقیم داشته باشد از معارف حقیقی و اصول یقینی و علوم الهی وعلوم دینی که غیر منفک از تذهیب و صفای باطنی و دریافت قلبی خواهد بود. مباحثی که در وجود واصالت وجود, تشکیک وجود,حرکت جوهری احتیاج ممکن به علت مراتب نفس و وحدت حاکم در آن و سرانجام وحدت وجود از جمله شاخصه های معرفت فراگیر ایشان در شناخت پدیده های هستی شناسانه است. صدرالمتالهین شیرازی مبدا تمامی علوم را ابتدا از طریق انفتاح بصیرت واشتغالات نفسی و ریا ضات شرعی می داند که در اثر ان انوار ملکوت بر قلوب زکیه مشعشع و جنایای جبروت در جوار اضواء احدیت ادراک خواهد شد و در نتیجه در بحر صرفیت وجود وصحاویت بحث النور به کشف رموز الهی اشتغال یابد واینه امر در اثر زدودن زوائد وجود و اعتماد ننمودن به برهان حاصل اید. شدت نورانیت وجود در مراتب ادنی به اعلی از تقید به امکنه و جهات واحیاز مختلف از ناحیه ذات مقدس مستفیضند و لذا از اق عدم تا سر حد وجود مطلب بتمامه مستضئی به نور وجهه الکریم است.حکمتمتعالیه صدرایی کل جمال و کمال الهی را در تمامی عالم وتعینات در جریان می بیند و صورت قدسی هر شی نیز برای بالبرهان والاضاضه روشن ومنور است. وحدت وجود سلسه منتسب به دایره منبسط حقیقت وجود می نماید و ظهور را مساوق حقیقت وجود مطرح می سازد و بنحوی مستدل و تصدیقی بدون در نظر گرفتن میثیات انضمامی یا انتزاعی یا تقییدی وتعلیلی تمامی عوالم را منحصر در وجود واجب تعالی و مطلق الوجود می نماید و در نهایت هرگونه وجود ممنه به معنای وجود مستقل را طرد می نماید ودریک مرحله قدم در عرصه تعینات اتصال ممنه به واجب را به حدی که تمثیل بردار نباشد در وجود باریتعالی می نماید. بنابراین حکمت متعالیه در حقیقت توازن میان ارکان تفکر دینی و اندیشه بشری در بعد عینی و استدلالی است که ریشه در تجرید نفس در شهوات و لذایذ دنیایی دارد. ایشان هرگونه تعقل وتفکر را مشروط بر طرد تعلق دانسته است و اوساخ دنیائی را سد راه عروج انسانی مطرح می سازد وصیقلی نمودن اینه وجود را در انطباع صور حقیقی اشیاء و حقایق انها شرط اصلی تحقق اضافات الهی دانسته است. عروج روحانی انسان را نیز در اتحاد نفس با مبانی وسیع معارف در عوالم مجرد واتصال به عقل فعال وفطرت الهیه انسان میداند. از این رو مباحثی چون علم خدا به جزئیات وتقیید وتطبیق ان با براهین و یا قاعده تناسخ شهبه این کمونه شبهات فخر به هگل در حکمت متعالیه منتی دانسته شده است .مسلما صدرا از افتخارات مذهب شیعه است چه انکه تمامی ارکان آیات قرانی و احادیث را که منطبق بر مقدمات و موخرات عرشی و قسبات مشکلات نبوت وبنابیع ولایت وکتاب وسنت است در یک مسیر زنجیره ای مسلسل در قالب مکاشفات و مشاهدات یقینی در دسترس همگان قرار داده است واز این رهگذر هیچ امری را ازادله واستدلال فروگذار ننموده است . تمامی موارد و مسائل الهی را در تالیات خود خصوصا کتاب شریف اسنار اربعه تائید بر عقلی بودن شرعیات وشرعی بودن عقلیات بیان نموده است حرکت جوهری: حرکت جوهری یک هویت بس عد از بس در بلندی مقولات عالم طبیعی نزدکترین قوه اتصال و قوه تلفیق الهی بر معالیل ومخلوقات اخیر است بنحوی که از افق عدم تا سر تا سر مملکت وعوام وجود را که منطبع از فتوحات درونیه ایشان است در بر م گیرد . مرحوم راشد در کتاب دو فیلسوف شرق وغرب به مقایسه میان حرکت جوهری صدرائی و نسبیت خاص و عام انیشتن پرداخته است که به طور مثبت به خاستگاه هر یک به طور جداگانه و مبانی ه دو موضوع پرداخته است. پی نوشتها:1-اسفاراربعه مرحوم مظفر.ج1.ص6 2-اسفاراربعه ج1 ص89 3-میزان الحکمه حدیث9442.9441 4-شرح منظومه ملاهادی سبزواریتالیف زین الدین زاهدی ج2 ص248 تفاوت میان عدد ومعدود ,عدد و احد واینکه تفاوت آن ثانی را در براهین عقلی به حدی رسانیده است که نشان از این واقعیت است که کمیت وکیفیت جسم طبیعی جسم تعلیلی و قوه اتصال و مفهوم جسمیت را در وادی شهود به طریان وحدت اراسته است واین امر به دلیل درک صحیح از نفس الامر و حقیقت عالم است که مناط وملاک حجیت واقبال در یک سو را فراهم اورده است . مبحث اخر اینجا: آنچه در لسفه متعالی صدرایی کاملا مشهود است و ظهور دارد این حقیقت است که ایشان در عینیت وتثبیت علمی استدلالی شهودات وتنویرات قلبی دستخوش هیچگونه تزلزل و عوارض عقلی ودر تشخیص و تمیز امور از امور اعتباری و وهمیات وتخیلات حقایق وواقعیت از مباحث نشده اند. وحدت وجودی وتشکیل در وجود: همانگونه که اصالت از ان وجود است وجود امر واحد دارای مراتب است وجود وجه اشترا ک موجودات و مفاهیم ماهوی تمایز بخش انهاست الیته وجه افتراق موجودات نیز وجود است . اختلاف راستین وجودات خاص همانا اختلاف در بهره داشتن انها از وجود است. در اینجا است که تشکیل در وجود مطرح می شود . مراتب موجود در وجود واحد یک اختلاف تشکیکی است .اختلاف تشکیکی چند چیز عبارت است از: اختلاف در انچه وجه اشتراک و وجه امتیاز ان چند چیز است .مابه الاشتراک و مابه الامتیاز به یک امر مرتبط به همه ذرات ارجاع دارند. آنچه در عالم خارج است وجود است. وجودات خاص در مرتبه وجودی و یا شدت و ضعف وجودی با هم اختلاف دارند.در همه مراتب هستی وجود مابه الاشتراک و مابه الامتیاز وجودات است .وجودات خاص مراتب حقیقت واحد وجودند. پس حقیقت وجود وحدت تشکیکی دارد. تشکیک در وجود نفی تباین موجودات وپذیرش تفاوت طولی در وجود در برابر تفاوت عرضی در ماهیت است.هنگامی که تشکیک در وجود را پذیرتیم تقسم وجود یا موجود به واجب و ممکنه در اندرون وجود یا موجود صورت می گیرد. با اصالت وجود مواد سه گانه وجوب وامتناع وامکان به ترتیب خصلت وجود خصلت عدم وخصلت ماهیت میشوند با اصالت وجود صور نوعیه یعنی منشائیت آثار هر نوع که در فلسه منشا جوهرند عین ذات وجودات خاص وانحای وجوداتند.(1) پی نوشتها:1-اسفار ج1 ص38-82 2-درباره موضوع تشکیک در وجود(ر.ک)بدای? الحکمه بخش اول.فصل5 3-ر.ک نهای? الحکمه المجه الاول 40-41 4-ر.ک اسفار فصل اول از مرحله دوم ج1 ص327 مفهوم وجود مشترک معنوی ومشک است: قبل از بیان مقصود معنی مشترک ومشکک را در ضمن دو مقدمه بیان می کنیم . مقدمه اول:مشترک در اصطلاح ادبا بر دو قسم است مشترک لفظی و مشترک معنوی مشترک لفظی کلمه این است که در لغت برای چند معنی وضع وتعیین شده باشد مانند لفظ عین که به معنی چشم وچشمه وهم به معنی دیده ان استعمال شده است. مشترک معنوی کلمه ایست که برای یک معنای جامعی که بر افراد ومصادیق مختلف منطبق گردد وضع وتعیین شده باشد مانند لفظ نور که در مقابل روشتای مطلق است خواه این روشنایی از شعله اتش و یا از پرتو چراغ و یا از طلعت افتاب بوده باشد. مقدمه دوم:معنی ومفهوم کلی که بر افراد ومصادیق خود در نظرعقل به طورتساوی وبدون هیچ گونه اختلاف و تفاوتی صدق کندآن را متواطی یعنی متساوی در صدق گویند مانند صدق مفهوم کلی انسان بر تمامی افراد خارجی. نظریه صدرالمتالهین در اشتراک وجود: جمعی از حکما وفلاسفه وجود را مشترک لفظی وموجودات رامتباین بالذات می دانند می گویند حقیقت وجودی به تمامی معنی مباین با حقیقت دیگری است ولی صدرالمتالهین وجمعی از حکما ءبزرگ از متقدمین ومتاخرین وجود را مشترک معنوی ومشک به تشیک خاص دانسته موجودات را در اصل حقیقت وجود متساوی ومتحد می دانند ودلائلی چند بر مدعای خویش اقامه کردهاند. دلایل بر اشتراک معنوی : اگر چه حکما دلایلی چند بر این ادعا اقامه کردهاند ولی صدرالمتالهین در اسفار میگوید قویترین دلیل بر اشتراک معنوی مناسبتی است عقل در اولین مرحله تصور مابین کلیه موجودات مشاهده می کند.زیرا بدیهی است که کلیه موجودات در معنی وجود (هستی)مشترکند ودر نظر عقل اختلاف مابین وجود انسان وجود حیوان و وجود نبات از قبیل اختلا ف مابین چشم وچشمه و خورشید نیست. در اصالت وجود: بعداز این خواهیم گفت که حقیقت اولیه وجود که واجب بالذات ومبدا کلیه موجودات وقائم به ذات خویش است از هر گونه تقیید وترکیبی عاری وبری است. ولی موجوداتیکه به ظهور ان حقیقت ظاهر و به جلوه او جلوه گرند وهمگی زره واربه شعاع آن خورشید می درخشند در نظر عقل از دو جهت که یکی نور وجود ودیگری حد مخصوص به اوست ترکیب یافته اند وبدین سبب حکما ءماسوی حقیقت وجود را ممکن الوجود و مرکب از ماهیت و وجود میدانند. وچون هر موجودی به ذات دارای اثر یا اثاری که از او صادر می گردد بنابراین در هر موجودی ناچار یکی از دو جهت مزبور مبدا وآثار ومتحقق در خارج خواهد بود. حکماءما مبدئیت اثر وتحقق در خارج را با اصالت تعبیر می کنندوچون مبدا اثر در هر موجودی یا وجود یا ماهیت اوست وهردو با استقلال مبدا اثار نخواهند بود ودر این مساله اختلافی میان حکما نیست بنابراین بعضی قائل به اصالت وجود و برخی قائل به اصالت ماهیت شدهاند .معتقدین به اصالت وجود ماهیت را اعتباری ومنتزع از وجود وفانی در وجود دانسته وقائلین به اصالت ماهیت وجود را اسرا اعتباری ومنتزع از انتساب ماهیت به مبداء دانسته اند. نظریه صدرالمتالهین: صدرالمتالهین که وجود را حقیقت واحده مشترک معنوی می داند برای وجود دو نوع کثرت که منافی با وحدت ذات وحقیقت است قائل شده است : یکی را کثرت طولی ودیگری را کثرت عرضی . معلول حقیقی در نظر صدرالمتالهین وجود است نه ماهیت این مطلب اگر چه تا حدی مربوط به مبحث جعل وبیان قاعده اصالت وجود است ولی از نظر اینکه خود یکی از اصول اساسی فلسفه صدرالمتالهین به شمار میرود سزاوار است که او را مستقلا مورد بحث قرار داده و میگوییم طبق نظر یه مجهور وعقیده مشهور معلول و یا اثر صادر از علت اولی ماهیات موجوداست نه وجود انها.ولی صدرالمتالهین معتقد است که چون ماهیت او را اعتباری و مفهوم ذهنی است لایق انتساب بعلت و قایل صدور از واجب الوجود نیست معلول حقیقی عام مصداقی واضافه اشراقیه ورجلی عینی نامیده میشود.اجمالا در نظر این فیلسوف وعظیم الشان صادر باذات و معلول حقیقی وجود هر موجودی نه ماهیت اوست. یک اصل مهم از فلسفه صدرالمتالهین: برای هر موجود جسمانی که حامل ماده وامکان استعدادی است و دائما در تبدیل و تحویل وهر لحظه در صراط ترقی وتکامل است انحائ واطواری است از وجود که همگی نمایهده یک ذات و درجات و شئول یک حقیقت وموجود یک وجودند مثل انسان که از مرتبه هیولایند به مرتبه جمادیت واز انجا به مرتبه نباتیت واز انجا به مرتبه حیوانیت به دسته انسانیت برسد و سپس در اثر ترقی و تکامل در دو جانب علم وعمل و طی درجات و مراتب چهار گانه هر یک به تدریج از قید تعلق رهایی یافته انسان ملکوتی وبالنتیجه پس ازتجرد تام وکامل انسان عقلی ولاهوتی میگردد. وجود پایه اصلی حکمت ملاصدرا می باشد: یکی از محققان می گوید من مدتی در ایران بوده ام ودر انجا دوستان زیادی دارم .ضمن کاری که برای فهم حمت ملاصدرا می کردم ناگزیر بودم که حاشیه هایی رابر حکمت ملاصدرا نوشته شده بخوانم وبه اهمیت وجود در فلسفه ملاصدرا پی بردم. دانشمند شیرازی می گوید:در موجود بودن وجود وبه قول ملاصدرا دراانیه او تردید وجود ندارد.وجود هست ونمی توان منکر موجودیت آن شد.اگر وجود نباشد من نمی توانم این کلمات را بر زبان قلم جاری کنم و راجع به وجود بحث کنم. وحدت وجودی از دیدگاه این فلاسفه: حقیقت هستی در عالم یکی است و موجودات مختلف همگی در هستی با یکدیگر شریکند.اختلاف موجودات به واسطه حدو اندازه هستی است که همان (ماهیت) باشد.موجودات گوناگون عالم از قبیل:اب و هوا و ستاره و...متعددند که هر کدام دارای یک اندازه مخصوص از نور بوده اند.مثلا چراغ 10شمعی و100 شمعی و200 شمعی و 1000 شمعی در اصل هستی همه یکی اند و در اندازه هستی متفاوتند. هر درجه هستی به صورت یکی از موجودات در امده و دارای اثر خاصی است.هر اندازه درجه هستی قوی تر باشد اثارش بیشتر است. اصالت وجود از دیدگاه این فلاسفه: اصل وحقیقت و منشا اثر و انچه اصالت از علت نخستین پیدا شده است(وجود)و هستی است و ماهیت یعنی حد و اندازه هستی امری اعتباری و فرضی است که از انقطاع و بریده شدن در حد معین فرض می شود. در علم واجب الوجود بذات خود: معلوم به 2 قسم است: 1-معلوم بذات. 2-معلوم بالعرض معلوم بالذات طبق نظر صدرالمتالهین ان است که وجود نفسی او عین وجود علمی ادراکی رابطی است که برای جوهر مدرک ثابت و نزد او حاضر است مانند :ذات نفس والات است و افعال صادره از نفس و حاضر نزد اوست. معلوم بالذات یا صورت جوهر عالم است که به نفس ذات خود حاضر در نزد ذات خویش و ذات او شاهد اوست یا صورت حاصله از معلوم خارجی است که صورت به نفس خویش حاضر درذات نفس و مشهور اوست. اثبات عتم واجب بالذات خویش: صدرالمتالهین پس از بیان مقدمه گوید :چون حقیقت عتم عبارتند از وجود مجرد از ماده بنابراین هر ذات مستقل الوجود مجرد از ماده حاصل برای ذات خود و حاضر در نزد ذات خویش است و هر ذاتی که حاصل برای خود و حاضر نزد ذات خویش است. عاقل ذات خویش و معقول ذات خواهد بود. بنابر این واجب الوجود که اتم وجودات و اکمل ذوات و قائم به ذات و دارای اتم مراتب تجرید است عاقل ذات خویش و معقول و عالم بهویت وجود و معتوم ذات و هویت خود است. نتیجه: نظرمن درباره تحقیق این بحث این است که: منظور ازتفحص درباره هستی شناسی این است که حقهیق عالم بر ما مشهودگردد.یا به بیان دیگروجودتمام اشیا عالم به وضوح برای ما مشخص گردد.-1 2-علم به احوال تمامی موجودات عالم(مخلوقات باری تعالی)ازان جهت که هستندوازان جهت که وجوددارند. تنها یک وجود اصیل در عالم پیدا می شودوان هم همان واجب الوجود است و بقیه همه ممکنات اند.من در این دوره تحقیق و جستجو به این مسئله پی بردم که:وجودبرتمام جهان حاکم است البته در بعضی موارد داریم که ماهیت شئ را می شناسیم اما وجود ان را حتم نداریم که هست یا نه و در برخی موارد بلاعکس.به نظر من بحث درباره هستی شناسی یکی از مباحث گسترده در جهان اسلام می باشد که از جمله فیلسوفان(ملاصدرا)که به این بحث پرداخته است و ما را با وجود اشنامی سازد من درطول این مدت نظریات گوناگونی درباره هستی شناسی دیدهایم از جمله شیخ اشراق حکمت مشاء و متعالیه و این نشان دهنده اهمیت این بحث است. منابع و ماخذ: 1-در اثبات وجود مبداء.فلسفه عالی یا صدرالمتالهین(تلخیص و ترجمه کتاب اسفار)جلد:2 رساله توحید. 2-فلسفه عالی حکمت صدرالمتالهین(ترجمه اسفار)از رساله توحید. 3-دو فیلسوف شرق و غرب (صدرالمتالهین و انیشتین). 4-مجموعه مقالت هایش جهانی حکیم ملاصدرا(جلد 2). 5-ملاصدرا و حکمت متعالیه. 6-فلسفه عالی یا صدرالمتالهین (تلخیص و ترجمه کتاب اسفار:جلد 1)رساله وجود. 7-ملاصدرا.تالیف:هانری کوربن و جمعی از خاور شناسی.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد