هرگاه [بذر] دوستی رویید، کمک رساندن به یکدیگر و پشتیبانی از یکدیگر، واجب می گردد . [امام علی علیه السلام]
مقالات
شناخت
یکشنبه 88 اسفند 9 , ساعت 9:25 صبح  
موضوع تحقیق : شناخت
زیرنظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
 تهیه کننده : الهام مهری
زمستان 1387                                      
مقدمه
علم و شناخت یک مبحث فلسفی است که در مکاتب مختلف از آن سخن به میان آورده شده است و به بررسی و اظهار نظر در این زمبنه پرداخته اند .این مبحث در هر یک از مکاتب فلسفه ی اسلامی با نامی مطرح شده است و بابی مختص به نظریه المعرفه وجود ندارد ، اما می توان آن را به صورت متفرقه در مباحثی مانند علم و ادراک، عقل و معقول ، مسائل مربوط به وجود ذهنی ، مسائل مربوط به نفس و کیفیات نفسانی آن را جستجو کرد . البته فیلسوفانی نظیر نظیر صدرالمتالهین ، موسس حکمت متعالیه ، مبحث مستقلی پیرامون مسایل علم  اختصاص داده است که از جمله ی آنها تجرد علم و عالم می باشد و معمولا تحت عنوان مجرد و مادی مطرح می شود . در غرب نیز مسئله ی شناخت اهمیت زیادی یافته است و آنها در این مورد نظرات متفاوتی ارائه داده اند .
همان طور که گفته شد ، در مورد علم و شناخت نظریات متفاوتی از سوی فلاسفه مطرح شده است . به عنوان نمونه ملاصدرا معتقد است تعقل عبارتست از اتحاد جوهر عاقل به معقول . علامه ی طباطبائی می گوید علم همان حضور مجرد نزد مجرد است . در منطق نیز صاحبان این علم گفته اند که صورتی از شیء که در ذهن حاصل می شود ، همان علم است . گروهی همچون ابن سینا علم را از مقوله ی کیف نفسانی دانسته اند ، گروهی دیگر نیز معتقدند که علم از سنخ وجود است که من جمله ی آنها ملاصدرا است .
در مورد پیشینه و سابقه ی این مبحث باید گفت با مطالعه ی کتب فلسفی می توان چنین نتیجه گرفت که این مبحث ، بحث ریشه داری است و قبل از اسلام نیز حکیمانی همچون فرفوریوس صوری در اثبات این موضوع کتابی تصنیف کرده است و فلاسفه ی بعد از او نیز هر کدام به میزان خود به این مبحث پرداخته اند و فلاسفه ی اسلامی همچون ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا نظرات خود را در مورد این موضوع مطرح کردند .
مسئله ی علم و شناخت ، یک مبحث گسترده ایست که به راحتی نمی توان تمام ابعاد این موضوع را مورد تفحص قرار داد و چون مبحثی است که بسیار تخصصی مطرح شده است ، ما در این تحقیق به گوشه ای از این مبحث می پردازم و هدفم از انتخاب این مسئله، بررسی مباحثی نظیر امکان شناخت ، اتحاد عقل و عاقل و معقول ، ریشه ی شناخت و معرفت می باشد .
شناخت
موضوع علم وشناخت یک مسأله و مبحث بنیادی می باشد و تا زمانی که مورد پذیرش واقع نشود و به سوالات طرح شده ، پاسخ داده نشود نمی توانیم سوالاتی را جواب داده و مشکلی را حل کنیم . به عنوان مثال می توان به تعریف فلسفه اشاره کرد . تعریف فلسفه وابسته و منوط به شناخت و مورد قبول آن می باشد . این بدان معناست که تا زمانی که شخص امکان شناخت را نپذیرد نمی تواند فلسفه را تعریف کند ، زیرا در تعریف فلسفه گفته می شود فلسفه علمی است که از احوال کلی وجود بحث می کند . بنابراین لازم است که ما بپذیریم :
1. وجود و واقغیتی است .
2. این واقعیت دارای احکام کلی است .
     3. احکام کلی وجود قابل شناخت است .
4.ما ابزار و وسایلی داریم که می توانیم آن را بشناسیم .
بنابراین بهتر است بنا به دلایلی در وهله اول تعریف بهتر از فلسفه ، حل مسائلی که متوقف بر شناخت می باشد و پاسخ دادن به سوالات حاصله از تعریف علم را بر مسائل دیگر مقدم شماریم.
واژه علم به معنای آگاهی و دانش کاربرد بسیار گسترده ای دارد  هرکس به خودش علم دارد به اطرافیانش نیز علم دارد و بدن خود را تا اندازه ای می شناسد.بر ابزارهای خود آگاهی و اطلاع دارد ونسبت به حوادث همه این ها علم هستند ولی همه آن ها دارای حکم واحد و ارزش مساوی نیستند.
همان طور که در مقدمه اشاره شد ، تعابیر و تعاریف فلاسفه از علم متفاوت می باشد ، مثلا ابن سینا آن را از اعراض دانسته و معتقد است که کیف نفسانی می باشد ولی ملاصدرا آن را از سنخ وجود معرفی کرده یعنی نه جوهر است و نه عرض و نمی توان آن را تعریف کرد .
ابزار شناخت 
شناخت و شناسایی نیز دارای ابزار هستند . این ابزار عبارتند از :
1.حواس : این حواس همان حواس ظاهری هستند و شامل شامه ، لامسه ، بینایی ، چشایی  و شنوایی  می شود. این حواس ابزاری برای منبع طبیعت بوده و می توان به کمک آن ها طبیعت را شناخت .
2.دومین ابزار برای شناسایی و شناخت  ، استدلال منطقی و استدلال عقلی یا برهان می باشد که به وسیله آن می توان مفاهیم انتزاعی را فهمید  . این ابزار زمانی کارآیی دارند که آن را به عنوان یک منبع بدانیم.
3.قلب یا دل می باشد که برای تزکیه نفس می توان از آن بهره گرفت .
شناخت مورد بحث دراین تحقیق همان شناخت فلسفی است که به وسیله عقل می توان به آن راه برد . علاوه براین ، قلب و دل در عرفان جای دارد نه در فلسفه .
راز اختلاف شناخت ها
هر کس جهن بینی خاصی دارد یعنی جهان را به گونه خاصی می بیند و نظر خاصی در مورد اطرافیان ، محیط پیرامونش دارد . هر ایدئولوژی نیز برآمده از جهان بینی می باشد و باعث پیدایش یک نوع شناخت می شود.
" ایدئولوژی حکمت عملی و جهان بینی حکمت نظری است و حکمت عملی زاییده حکمت نظری است نه این که حکمت نظری زاییده حکمت عملی ." 1
از آن جا که جهان بینی و ایدئولوژی ها متفاوتند وشناخت افراد مختلف نیزمتفاوت می باشد .
.شناخت ، مطهری ، مرتضی ، ص 12
امکان شناخت
بعد از اطلاعات مختصری که در مورد شناخت و ابزار  و دلیل تفاوت های آن به دست آوردیم ، در این جا قصد داریم به این مطلب بپردازیم که آیا اساسا شناخت جهان و محیط پیرامون امکان دارد یا نه ؟ اگر معتقدیم این شناخت ممکن نیست ، این عدم شناخت به چه بر می گردد؟
در قبال مسئله ی شناخت جهانیان و فلاسفه به چهار گروه تقسیم می شوند :
1.گروهی که بدیهیات را پذیرفتند ولی محسوسات را انکار کردند .
2. گروهی دیگر محسوسات را پذیرفتند ولی بدیهیات را انکار کردند .
3. گروهی دیگر هر دو یعنی محسوسات و بدیهیات را انکار کردند که به آنان سوفسطائیان به معنای منکران علم گویند.
4. گروهی آخر کسانی هستند که هر دو را پذیرفتند و این نظر اکثر جهانیان است و در این مسئله حق با ایشان است .
و اما مسئله ی عدم شناخت به دو چیز بر می گردد :
1.انکار وجود حقایق خارج از ذهن و جهان پیرامون
2. انکار معرفت صحیح از خارج
در مرحله ی اول خود این جهان مورد انکار واقع می شود اما در مرحله ی دوم وجود جهان پیرامون مورد اذعان است ولی این امر مورد ادعا است که شناخت صحیح از این جهان امکان پذیر نیست .
در مورد این دو ادعا باید گفت که اولا شناخت امکان پذیر است ، ثانیا شناخت ما صحیح و مطابق با واقع است زیرا رفتارهای ما و حتی خود منکرین موید این مطلب است . به عنوان مثال کسی که کتابی می نویسد برای این است که معتقد است کسی وجود دارد که این کتاب را بخواند و گرنه خودش این مطالب را می دانسته و نیازی به ثبت آن ها نداشته است و یا کسی که گرسنه است به دنبال غذا می رود بنابراین این رفتار آن ها نشان دهنده ی این امراست که آن ها پذیرفته اند که واقعیتی هست که این نیاز آن ها را برطرف می کند . در مقابل کسانی که گفته اند این ها همه خیال است ، باید گفت حال " این خیال یا وجود دارد یا ندارد . اگر خیال وجود دارد باید خیال کننده ای نیز باشد و اگر هم موجود نیست باید گفت وی از روی مکابره سخن می گوید و یا اختلال حواس دارد و یا قصد سوئی از این حرف خود دارد ." 1 که می توان گفت اینان همان لا ادریون از سوفسطائیانند که معتقدند " نمی دانم گری سرنوشت مختوم بشر است ."2
"گاهی اوقات افراد به دلیل عدم اطلاع از اصول منطقی دچار این اشتباه شده اند " 3 یعنی به دلیل عدم آگاهی از این اصول نمی تواند در مورد درستی یک قضیه رای دهد . در این صورت باید فرد را با اصول منطقی آشنا کرد .
دو گروه دیگر از شکاکان وجود دارند که گروه اول انسان و ادراکات او را پذیرفتند ولی در ماوراء این دو شک کردند و گروه دوم کسانی هستند که وجود من و ادراکات من واقعی است . اینان به این دلیل این حکم را دادند و کلمه ی من را افزودند زیرا در صورت نیفزودن کلمه ی من به نظرشان ، مجبور می شدند که به وجود حقایق عالم اعتراف کنند و این امر موجب نقصان در کلامشان می شد .
 در ادامه به دلیل گروه دوم از منکرین که معتقدند شناخت صحیح از عالم امکان ندارد ، می پردازیم .
هم چنین در تصحیح امکان علم و شناخت جهان پیرامون باید گفت" عدم امکان علم تصدیقی به اشیاء یا به عدم اشیاء  و یا به عدم امکان ادراک مطابق با واقع است . زیرا علم تصدیقی ، اعتقاد مطابق با واقع ، به ثبوت شیء و یا سلب آن ، با اعتماد به این که نقیض آن امکان ندارد ، می باشد . پس اگر واقعی نباشد و یا واقع باشد و اعتقاد نباشد و یا اعتقاد باشد و مطابق با واقع نباشد ، اعتقاد مطابق با واقع معنی ندارد . پس بالوجدان خود ما وجود داریم و اشیاء غیر از ما وجود دارند . و بالضروره ادراک مطابق با واقع به اشیاء داریم ."4
1.شرح بدایه الحکمه ، حقانی زنجانی ، حسین ، ص312
2.شناخت ، مطهری ، مرتضی ، ص12
3.بدایه الحکمه ، طباطبایی ، سید محمد حسین ، ص 152
4. علم و عالم و معلوم ، فیاض صابری ، عزیزالله ، ص8
دلیل منکران محسوسات
بخشی از انکار سوفسطائیان و دیگر منکران به انکار محسوسات برمی گردد . به این معنا که حس قابلیت شناخت و ادراک امور را ندارد . زیرا حس در ادراک موجودات خارجی ، همواره به صورت جزئی حکم می دهد . این حکم جزئی را که را هم صادر می کند ، با خطا همراه است .
خطای حس بسیار زیاد است . به عنوان مثال پاروی سالم در آب شکسته به نظر می رسد ، گاهی اوقات کوچکی همچون انگشتر بزرگ دیده می شود ، و بزرگی مانند ستارگان کوچک دیده می شود .
البته خطای در حواس مخصوص حس باصره نیست بلکه همه ی حواس ما دچار خطا می شوند ، مثلا در لامسه اگر یک دست خود را در آب گرم و دست دیگر را در آب سرد فرو بریم و آن گاه هر دو را در آب نیمه گرم وارد کنیم ، قوه ی لامسه از آب سوم دو گزارش می دهد که بدون شک یکی از آن دو دروغ است .
کاپلستون در تاریخ فلسفه ی یونان و روم ، ضمن نقل اقوال سوفسطائیان و نظریه ی افلاطون در باب معرفت ، می نویسد : " اگر وجود ساکن است و ادراک حرکت ، توهم است ، یا بر عکس همه چیز در حال تغییر دائم است و هیچ اصل واقعی ثابتی وجود ندارد . ادراک حسی ما ، غیر قابل اعتماد است ... معرفت به نظر افلاطون باید اولا : خطا ناپذیر و ثانیا : درباره ی آن چه هست باشد ، وادراک حسی نه این است و نه آن ... ادراک حسی همیشه درباره ی چیزی است که در حال شدن است ... اولا : ادراک حسی تمام معرفت  نیست و ثانیا : ادراک حسی حتی در قلمرو خودش معرفت نیست . " 1
1.علم و عالم و معلوم ، فیاض صابری ، عزیزالله ، ص 9
پاسخ به ایشان :
جواب ساده ای که به ایشان می توان داد این است که :
این انکارات موجب بی اعتباری علوم نمی شود ، بلکه بر ارزش آن می افزاید . زیرا " پی بردن به خطای حواس و تشخیص صحیح از خطا در این موارد ، خود گواه بر این است که انسان یک رشته ادراکات صحیح و پابرجایی دارد که دیگر ادراکات خود را با آن می سنجد و از این طریق به خطا و اشتباه خود پی می برد . " 1  نکته ی قابل توجه این است که حواس همواره یکدیگر را وارسی می کنند . مثلا حس لامسه انسان را از شکسته نبودن پارو مطمئن می کند .
اما اگر بخواهیم به زبان فلسفی دلیلی برای پاسخ به ایشان بیاوریم ، این است که :
" اگر حسیات به دلیل خطا بی اعتبار باشد ، لازم می آید که بدیهیات نیز بی اعتبار باشند زیرا صواب و خطا و یقینی و غیریقینی بودن از عوارض حکم است ... ودر مرحله ی حکم به این که معلوم بالذات در ماوراء ذهن و ظرف ادراک واقعیت دارد ، زیرا در این مرحله است که دو فرض پیش می آید : 1. این که معلوم بالذات در بیرون از ظرف ادراک و ذهن ، واقعیت نداشته باشد . 2. این که واقعیت داشته باشد ." 2
فرض اول نادرست و فرض دوم ، صحیح است . "به تعبیری خطا ، در تطبیق حکم قوه ای به مورد حکم قوه ی دیگر است ." 3  به عبارت دیگر ، خطا در تفسیر حس است نه در حس .
1.شناخت در فلسفه ی اسلامی ، سبحانی ، جعفر ، جلد 1 ، ص 54
2.علم و عالم و معلوم ، فیاض صابری ، عزیزالله ، ص 10
3.اصول فلسفه و روش رئالیسم ، طباطبائی ، سید محمد حسین ،جلد 1 ،166
ادله ی منکران بدیهیات :
به اعتقاد این گروه ، روشن تصدیقات مانند این که شیء یا موجود است یا معدوم ، یقینی نیست و این قضیه محال است که ما در اینجا به اختصار به پاره ای از شبهاتی که در این زمینه مطرح کرده اند و پاسخ هایی که به آن ها داده شده است ، اشاره می کنیم .
شبهه ی اول :
تصدیق به این که هر امری یا موجود است یا معدوم ، مستلزم شناخت و اطلاع ما از عدم است و تصور عدم هم محال است . " زیرا هر متصوری ، متمیز و هر متمیزی ، ثابت است و هر چیزی که ثابت نیست، متمیز و متصور نیست و عدم ، ثابت نیست . پس متمیز و متصور نیست ." 1
پاسخ
این شبهه به دلیل خلط حمل ها می باشد . این که گفته می شود نشانه ی تصور یک چیز ، متمیز و ثابت بودن آنست ، این به حمل اول می باشد . حال آنکه عدم به حمل شایع متمیز و ثابت و متصور نیست .
شبهه ی دوم :
تصدیق به این که شی ء یا موجود است یا معدوم ، موجب جدایی و تمایز بین وجود و عدم می شود . این امتیاز باعث می شود که این نتیجه گرفته شود که عدم دارای ذات است . در حالی که این امر باطل می باشد . در این صورت دو فرض قابل تصور است : 1. عقل می تواند حقیقت عدم را دفع کند . 2. اگر عقل نتواند این کار را انجام دهد ، لازم می آید عدم مقابل نداشته باشد . بنابر این لازمه ی آن انتفای وجود است و محال .
1.علم و عالم و معلوم ، فیاض صابری ، عزیزالله ، ص11
پاسخ
تمایز یک چیز از چیز دیگر مستلزم داشتن ذات نیست . وجود دارای ذات و حقیقتی است ولی عدم ، سلب این ذات و حقیقت است و این امر مستلزم ثبوت ذات برای عدم نیست .
سوفسطائیان :
همان طور که در قسمت ابتدائی گفته شد ، سوفسطائیان هم منکر بدیهیات هستند وهم محسوسات .
اینان می گویند از دلائلی که منکران بدیهیات و محسوسات ارائه کردند ، مشخص می شود که هم حس خطا می کند و هم عقل خطاپذیر است . بنابراین برای شناخت ابزاری ورای این دو لازم است و آن هم وجود ندارد . پس شناخت امکان پذیر نیست .
سوفسطائیان به سه گروه تقسیم می شوند :
"1. لاادریون : معتقدند شاکیم و در این که شاکیم ، نیز شاکیم ...
2. عنادیه : قضیه ای نیست جز این که ، معارض و مقاوم در ذهن دارد و در نتیجه از متعارضین علم حاصل نمی شود .
3. عندیه : در واقع و نفس الامر چیزی نیست ، واقع نسبت به هر انسانی همان است که در ذهن او موجود و متحقق است ." 1 به عبارت دیگر اینان همان گروه از سوفسطائیان هستند که معتقدند " انسان معیار و ملاک همه چیز است ." 2
این گونه حکم دادن سوفسطائیان ، ممکن است به دلیل وضع و جو حاکم بر آن روزگار باشد که دادگاه های زیادی برای حفظ و دفاع از حقوق مردم شکل گرفته بود و نیاز به وکیل مدافع داشتند . اینان به تدریج به سخنورانی تبدیل شدند که آنچه را می خواستند ، اثبات و آن چه را نمی خواستند ، رد می کردند . در نتیجه باعث صدور این حکم از جانب آنان شد که انسان ، ملاک و معیار همه چیز است .
1.علم و عالم ومعلوم ، فیاض صابری ، عزیزالله ، ص 11
2.شرح بدایه الحکمه ، حقانی زنجانی ، حسین ، ص 319
دلیل گروه چهارم
به اعتقاد ایشان که نظر فلاسفه ی اسلامی همین است ، این می باشد که در این جهان واقعیتی وجود دارد و این واقعیت نیز قابل شناخت می باشد .
اینان معتقدند که در این زمینه نمی توان دلیلی ذکر کرد زیرا وجود واقعیت امری بدیهی و فطری است و برای امر بدیهی نمی توان استدلال آورد.
اقسام  علم
آگاهی انسان از شیئی یا با واسطه ی صور و مفاهیم ذهنی است یا به صورت مستقیم ، یعنی اگر انسان بخواهد نسبت به چیزی علم پیدا کند و آن را ادراک نماید ، این ادراک وی گاهی از طریق صور ذهنی انجام می گیرد و گاهی خود آن امر در نزد نفس حاضر می شود و ما نسبت به آن معلوم علم پیدا می کنیم .
علم ما به شیء خارجی هنگامی که از طریق صور حسی و خیالی و مفهوم عقلی و وهمی و ماهیات تحقق می پذیرد ، به آن علم حصولی گویند و " مخصوص نفس متعلق به ماده است و مرتبه ای از وجود نفس به نام ذهن ، ظرف گونه ای برای علم حصولی به شمار می رود که خود آن دارای مراتب و شئون مختلفی است." 1  مانند علم ما به درخت که از طریق صورت آن در ذهن صورت می پذیرد . اما اگر خود معلوم بدون واسطه در نزد نفس حاصل شود ، به آن علم حضوری گویند . مانند علم ما نسبت به ترس ، شادی و غمگینی خودمان یا به طور کلی نفس خودمان .
" تقسیم علم به حصولی و حضوری ، یک حصر عقلی است ." 2 یعنی یک تقسیم عقلی است که دایر بین نفی و اثبات می باشد و اجتماع و ارتفاع آن محال می باشد ، یعنی ممکن نیست که یک علم هم حصولی باشد و هم حضوری ، در عین حال امکان ندارد که علمی نه حصولی باشد و نه حضوری .
1.آموزش فلسفه ، مصباح ، محمدتقی ، جلد 2 ، ص 202
2.شرح بدایه الحکمه ، حقانی زنجانی ، حسین ، ص 325
تفاوت های علم حصولی و علم حضوری
1.یکی از مهم ترین تفاوت های علم حصولی و حضوری ، همان است که در تعریف به آن اشاره شد و آن، این است که علم حصولی از طریق تصاویر و ماهیات و مفاهیم ذهنی تحقق می پذیرد اما در علم حضوری ، علم ما به شی ء خارجی مستقیم و بی واسطه است .
2. در علم حصولی ، ماهیت بدون وجود خارجی در نزد ما حاصل می شود زیرا وجود خارجی هر شیئی دارای آثار خارجی می باشد اما در علم حضوری ، هم ماهیت و هم وجود آن معلوم در نزد ما حاصل و حاضر است .  بنابراین آثار آن معلوم بر ما عارض می شود .
3." علم حصولی با هر کیفیتی شرکت بردار است درحالی که علم حضوری یک امر شخصی است و تشخص نیز شان وجود است . "1
4. در علم حصولی امکان داوری و آزمون و خطا وجود دارد . از این عبارت می توان نتیجه گرفت که اولا: در علم حصولی خطا و اشتباه راه دارد . ثانیا : بر طرف نمودن این خطاها ، ممکن است ولیکن در علم حضوری این گونه نیست .
1.شرح بدایه الحکمه ، حقانی زنجانی ، حسین ، ص 326
راز خطا ناپذیری علم حضوری
همان طور که در قسمت های قبلی اشاره شد ، در علم حضوری معلوم بدون واسطه در نزد عالم حاضر است . بر اساس این تعریف می توان ادعا کرد که در علم حضوری هیچ گونه خطایی وجود ندارد و این ادعا نیز درست می باشد . " زیرا خطا در ادراک ، در صورتی امکان دارد که بین شخص درک کننده و ذات درک شونده واسطه ای در کار باشد ، در این صورت ممکن است آن واسطه ، مطابقت کامل با ذات درک شونده نداشته باشد و خطا در ادراک پدید آید ." 1
در علم حضوری خود صور و مفاهیم و ماهیات آن در نزد نفس حاضر می باشند به عبارت دیگر بین مدرک و مدرک  فاصله ای ایجاد نشده است ،  بنابراین خطایی هم در آن وجود ندارد .
اما در علم حصولی ، چون علم ما به صور خارجی به واسطه ی مفاهیم و ماهیات و صور ذهنی انجام می گیرد ، امکان خطا در آن وجود دارد .
البته گاهی با فعالیت هایی که در ذهن و نفس آدمی انجام می شود ، ممکن است این تصور حاصل شود که علم حضوری خطاپذیر است . به عنوان مثال در برخی اوقات ما واقعا گرسنه نیستیم ولی احساس گرسنگی می کنیم، حال آنکه گرسنگی از حالات و عوارض نفس است و به علم حضوری درک می شود .
برای جواب به این سوال باید گفت هم زمان با علم ما به خودمان و حالات نفسمان مثلا علم نفس نسبت به ترس ، نفس الفاظ ذهنی و خارجی را ایجاد می کند ، علت ها و وسائل رفع آن را به سرعت تشخیص می دهد و مقارنت این فعالیت ها با علم حضوری ، گاهی موجب اشتباه می شود . بنابراین گاهی انسان گاهی انسان احساس گرسنگی می کند در حالی که اشتهای کاذب دارد و در این زمان شخص دارای احساسی است که به دلیل مشابهت به حالت گرسنگی ، حکم به گرسنگی می دهد اما بدن به غذا نیاز ندارد .
1.آموزش فلسفه ، مصباح ، محمدتقی ، جلد 1 ، 60


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 237 بازدید
بازدید دیروز: 382 بازدید
بازدید کل: 2859888 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]