عنوان تحقیق: قرب الهی
نویسنده: سمیه وحیدیان صادق
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
سال تحصیلی87
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1.مقدمه
2.مفاهیم قرب
3.تقرب در آموزه های قرآنی و روایات
4.قرب در کلام بزرگان
5.نتیجه
6.منابع
مقدمه
با سپاس و حمد خداوند سبحان و درود بر پیامبر والا مقام اسلام و خاندان پاکش که مصادیق کامل خلیفه اللهی هستند.کسانیکه مصداق کامل بندگی بودند و به قرب الهی دست یافتند.مقامی که مقصود خلقت انسان است.در این مرتبه نمی توان گفت که انسان به چه مقامی رسیده می رسد و کسی که به آن دست پیدا نکرده نمی تواند آنرا در شکند،همچون طفلی که سنین بزرگی را درک نکرده.این مقام،مقامی است که انسان به خدا نزدیک می شود و وقتی می گوییم خلیفه الله است و مظهر تمام اسماءالله است و علم بر همه ای اسماء به او داده شده،کاملا نمی توانیم بفهمیم یعنی چه؟ با توجه به عظمت چنین مقامی و برای درک ذره ای از این عظمت،تصمیم گرفتم تاتحقیقی را در این باره ارائه کنم.انشاالله مورد نظر واقع شده باشد.
مفاهیم قرب:
زمانی که مفهوم قرب را بکار می بریم،گاهی مراد قرب زمانی و مکانی است؛که درمورد تقرب خدا این قرب منظور در نگاه اول،معنای دقیق و صحیحی به نظر می رسد.
آنها گفته اند:وجود آدمی ناقص است وضعفها و نقص هایی دارد.هر چه صفات وجودی او بیشتر شود،به خدا نزدیکتر می شود،زیرا خداوند کمال مطلق و واجد همه مراتب توحید است.انسان وقتی فاقد مراتب وجودی است و ضعف دارد از خدا دور است و هر چه صفات وجودی اش بیشتر شود به خدا نزدیکتر می شود.بدین ترتیب تا حدی می توان این مفاهیم را تقریب به ذهن کرد.وقتی به علم آدمی افزوده می شود،توان درک حقایق و قدرت علمی اش بیشتر می شود.صفات مثبت و مطلوبی که می توان آنها را نوعی تقرب به خدا تلقی کرد.
چنانچه خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن است صمدی است که جایی از هستی از وجودش خالی نیست و بی او هستی و کمالی نیست،بنابراین هر کسی کمالی بخواهد می بایست به او تقرب بجوید و از او بخواهد؛در غیر اینصورت،انسان به جایی نمی رسد و در حقیقت موازین و ترازوی وجودی اش خالی از هرگونه کمالی بلکه از هر چیزی است زیرا در بینش و نگرش غیر او باطل است و باطل به جهت هیچ بودن از وزن و ارزشی برخوردار نیست.
((تقرب در آموزه های قرآن))
تقرب به معنای آهنگ و شتاب در منافع خود است.این واژه هنگامی در مورد تقرب انسان به خدا به کار می رود که به معنای نزدیک و تقرب معنوی و روحانی باشد که شخص با اتصاف خود به صفات کمالی و پاک کردن خویش از عیوب و نقایص می تواند به این مقام معنوی دست یابد.( مفردات راغب اصفهانی صفحه 664،665- ذیل واژه قرب)
تقرب در اصطلاح قرآنی به معنای تقرب مکانی نیست و بویژه در کاربرد آن نسبت به خدا به خوبی و روشنی بر می آید؛زیرا خداوند پاک و منزه از جا و مکان است؛از این رو مراد از تقرب به خدا تقرب معنوی و روحانی است.
قرأن برای بیان معنا از تقرب واژگانی دیگر افزون بر واژگان قرب و تقرب را بکار برده است که از آن جمله می توان به واژگانی چون زلفی،عند ربهم،عنده،عندرب،عندالله،درجات،قریب و وسیله و نیز برخی از جملات و گزاره هایی که این معنا را می رساند اشاره می کند.
قرآن کریم مصداق کمال نهایی را قرب به خدا میداند که همه کمالات جسمی و روحی، مقدمه رسیدن به آن و انسانیت انسان در گرو دستیابی به آن است و بالاترین و پایدارترین لذت،از رسیدن به مقام قرب حاصل میشود .
نقطه اوج قرب به خدا مقامی است که انسان به ذات اقدس الهی رهنمون میشود در جوار رحمت الهی استقرار مییابد.چشم وزبان او میشود و به اذن خدا کارهای خدایی میکند از جمله آیاتی که بر حقیقت یاد شده دلالت دارد دو آیه ذیل است .
1.((ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر))به راستی که پرهیزکاران در باغها و جویبار در جایگاهی راستین نزد پادشاهی مقتدرند.
)).2 فاما الذین آمنوا بالله و اعتصموا به فسیدخلهم فی رحمه منه و فضل و یهدیهم الیه صراطاً مستقیماً))
پس کسانی که به خدا ایمان آورده و به آن ( قرآن )چنگ زدند خداوند آنان را در رحمت و فضل خویش وارد کند و از صراط مستقیم به سوی خود رهنمون گرداند .
از جمله روایات بیانگر این حقیقت حدیث قدسی نبوی است که
ما تقرب الی عبد بشیءٍ احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها .
هیچ بندهای با چیزی محبوبتر از واجبات به من نزدیک نمیشود بنده همواره با کارهای مستحب به من نزدیک میشود اما آنجا که دوستش میدارم و چون محبوب من شد گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او می شوم که با آن اعمال قدرت میکند.
نزدیک بودن به یک موجود، گاه نزدیک بودن به لحاظ مکان و گاه به لحاظ زمان است. روشن است که قرب به خدا از این مقوله نیست ، زیرا زمان و مکان ویژه موجودات مادی است .
همچنین ، تقرب الهی اعتباری و تشریفاتی صرف مد نظر نیست .گاه نیز مقصود از قرب ، وابستگی موجودات جهان و از جمله انسان به خداوند و حضور دائمی همه موجودات در پیشگاه او است.که در روایات و آیات آمده است مانند:
((و نحن اقرب الیه من حبل الورید))
ما به او (انسان) از رگ گردن نزدیکتریم.
این معنا نیز در قرب به عنوان کمال نهایی انسان مد نظر نیست زیرا این قرب برای همه انسانها وجود دارد. بلکه مقصود آن است که انسان در اثر اعمال شایسته برخاسته از ایمان و همراه با تقوا ارتقای وجودی می یابد و حقیقت وجودی او رشد یافته ، متعاتی تر می شود ، به گونه ای که خوتن خویش را با عتم حضوری آگاهانه می یابد و با شهود نفس خویش واستگی کامل و محض خود به خداوندگارش ، خدا ار با عتم حضوری آگاهانه می یابد: «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره» چهره هایی در آن روز شادابند، خداوندگارشان را نظاره گرند.
((قرب در سخن افراد))
عطار
(اصطلاح صوفیه) در برابر بُعد. نزدیکی بنده به حق است از راه مکاشفه و مشاهده. مولف مجمع السلوک گوید: قرب نزد صوفیه عبارت است از قرب عبد به حق سبحانه و تعالی بوسیله مکاشفه و مشاهده ، و بُعد عبارت است از دوری عبد از مکاشفه و مشاهده . و در خلاصة السلوک آمده است : قرب انقطاع از غیر خداست . و گویند طاعت است . و نیز گویند قرب آن است که دل به محبوب نزدیک باشد. در تحفه مرسله آمده : قرب بر دو نوع است: .1 قرب نوافل ، و آن زوال صفات بشری و ظهور صفات ربوبی است بر بشر به طوری که بتواند به اذن حق زنده گرداند و بمیراند و مسموعات را از دور بشنود و مبصرات را از دور ببیند، و این معنی فناء صفات است در صفات حقتعالی که نتیجه و ثمره نوافل است. .2قرب فرائض ، و آن فناء کلی عبد است به طوری که هیچ موجودی حتی وجود خود را نبیند و در نظر او جز وجود حق نباشد و این معنی فناء فی اللّه و ثمره فرائض است ، پس بر این تقدیر قرب فرائض اَتَم ّ و اکمل باشد. و در ترجمه صحیح بخاری آمده که از کلام دیگر اصفیا معلوم میشود که قرب نوافل اکمل است ، چرا که قرب فرائض نزدشان عبارت است از آنکه بنده آلة میباشد و حق، فاعل ، چنانکه حدیث : ان اللّه ینطق علی لسان عمر، مشیراست به این . و قرب نوافل عبارت است از اینکه حق سبحانه آلة میباشد و بنده فاعل . چنانکه حدیث : و لایزال عبدی یتقرب الی ّ بالنوافل حتی احبه فکنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها، مشیر است به این - انتهی ... و عبداللطیف در شرح مثنوی قرب فرائض را به این معنی نیز هم بر قرب نوافل تفضیل داده و گفته که قرب فرائض که عبارت است از آنکه حق فاعل باشد و بنده آلة، رفیع است از قرب نوافل ، چه قرب نوافل آن است که بنده فاعل باشد و حق آلة و از فاعلیت حق تا بنده تفاوت ظاهر است ،چه نسبت خاک را با عالم پاک - انتهی . و لکل وجهة، کما لایخفی . (از کشاف اصطلاحات الفنون):
قرب حق دیدی اول و کردی
قتل و قربان نفس دون لئیم .
ناصرخسرو.
قرب نز پایین و بالا رفتن است
قرب حق از قید هستی رستن است .
مولوی .
فرعون وار لاف اناالحق همی زنی
وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست .
نتیجه
انسان زمانی می تواند انسان باشد و به انسانیت برسد که بنده ای تام و تمام پروردگار متعال باشد و این بندگی که همان رسیدن به مقام قرب الهی است و هدف خلقت انسان بنابر آیه شریفه ی قرآن: ((و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون))است با عمل به قرآن و پیروی از سیره ای معصومین(ع)به نتیجه می رسد و انسان می تواند مقامات معنوی را طی کند و به مقام قرب الهی برسد.
منابع
1.رجبی،محمود،انسان شناسی.
2.مصباح،محمد تقی،نشریه معرفت،شماره 69.
3.www.makaremshirazi.org
4.www.daneshnameh.roshd.ir
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |