عاقل، با همانند خود الفت می گیرد . [امام علی علیه السلام]
مقالات
انسان کامل
دوشنبه 88 تیر 8 , ساعت 9:8 صبح  

انسان کامل

گردآورنده: عمارلو 

زیر نظر استاد حسینی شاهرودی
صوفیان متفق القولند که انسان به صورت عالم اصغر است و به معنی عالم اکبر و در عالم خلقت انسان از لحاظ زمان آخرین مخلوقات است. لیکن از جهت مرتبت کمال مطلوبست که برای تحقق یافتنش همه‌ی آفریدگان در کارند و سیر تکامل به سوی او روی دارد.
پس به صورت عالم اصغر تویی   پس به معنی عالم اکبر تویی           (مثنوی معنوی )
عالم صغری به صورت عالم کبری به اصل  اصغرند از صورت و از راه معنی اکبرند
 (دیوان عطار )
انسان علت غایی خلقت و علت آفرینش تمامی موجودات عالم هستی است،‌مثل او در واقع به درخت و میوه‌ی آن می‌ماند که گرچه درخت از لحاظ تقدم و تأخر زمانی علت میوه است اما در حقیقت و به حکم علت غایی میوه علت درخت محسوب می‌شود زیرا منظور از ایجاد درخت حصول میوه است.
در آثار صوفیه هر گاه از انسان سخن به میان آمده او را با دو کلمة متناقض تعریف کرده‌اند « انسان هیچ است و همه» و حتی جسورترین این جماعت که بی‌محابا وحدت هویت خود را با خدا اعلام کرده‌اند، گاه از خود به منزله‌ی ناچیزتر از ناچیزی که نه جان دارد و نه اندیشه و نه اراده سخن گفته‌اند. ظاهراً‌ شخصیتی دوگانه در وجود این مردان وجود داشت که گاه یکی از این دو چهرة متضاد در آنان رخ می‌نموده است و برای نشان دادن آنها معمولاً‌ دو کلمة نفس و روح را بکار می‌برده اند، نفس نماینده‌ی وجود دانی و روح نمودار وجود عالی است.
نفس نمرود است و عقل و جان خلیل     روح در عین است و نفس اندر دلیل    (مثنوی)
کلمة نفس در قرآن گاه به معنای خود بکار رفته است چنانکه در «لا تقتلو انفسکم» و گاه به معنی شخصیت درونی و حالاتی خاص که مربوط به خلقیات انسان می‌شود و موجب بروز عواطف و امیال می‌گردد و بنابر مفید یا مضر بودن این حالات به حال انسانی و جامعه‌ی انسانی به مراتبی تقسیم شده است که از آن به نفس عماره که انسان را به شر رهبری می‌کند و نفس لواّمه و نفس مطمئنه یاد می‌کنند. واژة نفس در فلسفه اسلامی کاربرد عالیتری به خود گرفته است مثل «نفس کل» در برابر «تحول کل» که از نو ؟ و رواقیون به میراث رسیده است.
تصور مرد کامل در میان صوفیان از اعتقاد آنان به تحقق روح الهی انسان در جسم خاکی او حاصل شده است و این تصوری است که نقش مهمی در عقاید آنان درباره‌ی خدا و انسان و ارتباط این دو با هم بازی می‌کند. به استناد آیة کریمه «و نفخت فیه من روحی» جوهر ذاتی انسان جوهری الهی است و تحقق آن در جسم خاکی به مصداق حدیث «خمرت طینت آدم بیدی اربعین صباحاً‌» و آیه «و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون» میسر است پس اگر بگوئیم چون انسان به وجود آرزویی نائل آمد منشأ قدرت و دانش بی‌پایان می‌شود از منطق به دور نرفته‌ایم.
و این همان «انسان کامل» یا مرد کامل و یا قطبی است که صوفیان از آن تصوری دارند شبیه به تصور شیعیان از امام و مهدی موعود.
روح مرد کامل حاوی عالیترین واقعیت و جسم او نمایندة دانی‌ترین نوع آن است،‌قلب او عرش خدا،‌ عقل او قلم، تقدیر و جانش لوح محفوظ است.
مردی که خود جهانی است در گوشه‌ای نشسته و در وجود خویش ؟ کهن همه چیز را داراست، قدرت غالب هر دو جهان است و درعالم نماینده‌ی جلوه‌های خداست.
تصور صوفیان از مرد کامل با تصور امامت و مهدی در مذهب تشیع تطبیق می‌کند.
به نظر صوفیان بالاترین مرتبه انسانی پیامبری است و نمونه کامل پیامبران و خاتم آنان حضرت محمّد (ص) است که با وی باب رسالت بسته شد و وحی که تنها بر پیامبر نازل می‌شود و از خصوصیات وی است قطع گردید.
ابن رشد دوین : دین رمزی حقایق فلسفی است. 
هرگاه آثار عارفان را به تمامی مطالعه کنیم می‌بینیم که با همه تنوعی که در موضوع و در نحوه‌ی بیان دارند،‌ جلوه گاه یک اندیشة خاص‌اند و حقیقت مایة اصلی تفکر در این آثار عبارت است از بحث درباره‌ی خدا و جهان که انسان در آن خلیفة خداست و به منزله‌ی نمونه کامل و خلاصه‌ی خلقت است و ارتباط این دو با یکدیگر که منجر به نوعی خاص از وحدت وجود می‌گردد.
نقطه نظر ابن عربی و پیروان او در خصوص نبوت و رسالت :
آنان میان نبوت و رسالت فرقی بارز می‌بینند و چنین می‌نگارند که نبوتِ اخبار از حقایق یعنی ذات و اسماء و صفات حق تعالی و نیز معرفت احکام شریعت است از طریق وحی به حقایق مذکور و نیز به احکام شریعتش آگاه است اما با اینکه به ابناء و اجفار آن حقایق موظف است به تعلیم و تبلیغ شریعتش موظف نیست بلکه وظیفه‌اش عدم تبلیغ آن است.
نبوت به این معنی را که نبوت تحقیق، مطلق نبوت و نبوت عامه نیز گفته‌اند پایان نمی‌پذیرد و انقطاع نمی‌یابد بلکه تا قیام قیامت دوام و بقا می‌یابد.
ولایت ازنقطه نظر ابن عربی و پیروان او
ایشان به دو نوع ولایت قائلند ولایت عامه که همه مؤمنان را ؟ که همة آنان از برکت ایمانشان به حق تعالی نزدیکند و اویار و مدبر و متولی امور ایشان است و ولابت خاصه که مخصوص واصلان ارباب سیرو سلوک است و عبارت است از فنای عبد در حق.
مقام ولایت هم،‌ به مقام نبوت و رسالت احاطه دارد به عبارت دیگر هر کس به صفت نبوت و رسالت ؟  است به ولایت نیز ؟ است یعنی ولایت عام و شامل و محیط است. پس هر نبی و رسولی ولّی است اما هر ولّی،‌ نبی و رسول نیست.
خداوند خود را به نام رسول و نبی ننامیده ولی به اسم ولی نامیده که «الله ولی الذین آمنو» و «هوالّولی الحمید» فرموده است، لذا این اسم همواره در دنیا و آخرت در بندگانش جریان می‌یابد ظاهر می‌گردد و مظاهرش اولیاء الله اند که جهان هرگز از وجودشان خالی نمی‌ماند.
مقام ولایت برتر از مقام نبوت و رسالت است
ابن عربی  و پیروانش گفته‌اند: مقام ولایت نبی و رسول از مقام نبوت و رسالتش افضل است نه انیکه ولایت غیر نبی و رسول بر نبوت و رسالت نبی و رسول فضیلت دارد و ولی از نبی و رسول برتر است زیرا به عقیده ایشان با اینکه مرتبه ولایت حلیل و درجه‌اش عظیم است آن اخذ از نبوت است و علامت صحت ولی متابعت نبی است در ظاهر و لذا او با تأسف و حسرت می‌نگارد«که خداوند با انقطاع نبوت و رسالت بعد از موت محمد(ص) پشت اولیا را شکسته است که ایشان به واسطه‌ی این انقطاع، وحی ربانی را که قوت ارواحشان است از دست داده‌اند و این حکایت از آن دارد که اولیا در مقام انبیاء نیستند و برای آگاهی به وحی الهی نیازمند ایشانند و لذا چون دوره‌ی نبوت و رسالت یعنی وحی ربانی پایان یاتف پشت اولیا شکست که از وحی بی‌بهره شدند و تنها چیزی که برایشان باقی ماند وحی مبشرات است در منام تا به این وسیله با رایحة واحی مأمنوس می‌گردند.»
ولایت و نبوت و رسالت
از دید ابن عربی بین سه عنوان فوق ربطوی وثیق برقرار است. ولایت عام‌تر از نبوت و رسالت است و پس از آن حیث عمومیت نبوت و در آخر رسالت قرار دارد. بنابراین هر نبی ولی است اما هر ولی نبی نیست همچنین درباره‌ی ارتباط رسول با نبی و ولی.
از دید او نبی یک ولی است، اعلم به غیب و احکامی پیدا کرده که از راه وحی الهی صورت پذیرفته و از طرق عادت قابل حصول نیست و رسول یک ولی نبی است، اعلم به تکلیف برای ابلاغ پیام‌های الهی به مردم پیدا کرده و دارای مسئولیت الهی است پس رسول سه منصب را در خود جمع کرده و نبی دو منصب را ابن عربی معتقد است انبیا و رسولان ظهورات حقیقت اشاره کامل کوفی(وجودی‌اند) اولین حقیقت وجودی را حقیقت محمدیه می‌نامد از آن رو که کامل‌ترین ظهور  آن در تاریخ بشر و در ؟ پیامبر خاتم محمدبن‌عبدالله(ص) بوده هر چند که سایر انبیاء و رسولان نیز ظهورات این حقیقت(که به نام‌های تجلی اعظم، حق مخلوق بهتعیین اول،‌نور محمدی خوانده شد) محسوب می‌شوند.
مولانا در مورد حقیقت محمدیه و نسبت آن با آدم(ع) می‌گوید:
گربه صورت من زآدم زاده‌ام من به معنی جد جد افتاده‌آم
کز برای من بارش سجدة ملک وز پی من رفت بر هفتم ملک
مقصود عارفان مکتب ابن عربی از حقیقت محمدی صرف شخص حضرت قائم(ص) نیست بلمکه به گفتة ابن عربی، او وجودی ابداعی است(احکما آن را عقل اول نامیده‌اند) حقیقی که وجود و شمولش همة عالم را فرا گرفته و از حیث ولایت اقرب مظاهر به حق متعال است، بنابراین در قالب همه انبیاء و رسولان در تاریخ ظاهر گشته و با ظهور شخص پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) این نوع ظهور خاتمه یافته است به متقضای برخی احادیث این حققت(مقام نبوت محمدی(ص) حتی هنگامی که آدم بین آب و گل بود موجود بوده و ظهور آن در قالب اولیا پایان ندارد و تا قیام قیامت دوام و بقا دارد.
بر این اساس تفسیر ابن عربی از قیامت ارتباط نزدیکی با مسائل ولایت دارد چرا که با ظهور خاتم اولیای مطلق که نقطه پایان ولایت و آخرین فرد و مظهر انسان کامل است تمام اسرار هستی آشکار می‌گردد و با رجوعش به ذات الهی که مصدر و مرجع کل است دورعالم پایان می‌یابد، چرا که او سبب حفظ و استمرار و علت غایی بوده است و با ختم ولایت مطلقه و زوال آن عالم زایل می‌شود و قیامت هویدا.
ختم ولایت
عارفان بر این اعتقادند که همان گونه که انبیاء خالقی دارند اولیا را نیز در هر زمان خالقی است، به نظر عارفان شیعه و بسیاری دیگر از عارفان، ختم ولایت مطلقه امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است و ختم ولایت مقیده فرزند ایشان امام مهدی(عج).
علم ولی? به اعتقاد ابن عربی علم ولی که طوری واری طور عقل است و حاصل احصاء اسماء الهی و کسب مظهریت امامت، میراث محمدی است که بر حسب حدثی جوامع الحکم به او عطا شده و علمت‌الله نیز پایان نمی‌یابد.
افضیلت ولایت? ابن عربیدر توضیح کلام برخی اهل تصرف که معتقد بوده‌اد ولایت بالاتر از نبوت و رسالت است تأکید می‌کند که هنگامی که دو یا سه رتبه و منسب در یک شخص با هم یافت می‌شوند قادر خواهیم بود ولایت را بالاتر از نبوت و رسالت بدانیم و از این روست، که تفاضل رسولان و انبیاء به واسطة تفاضل ولایت موجود در آنهاست، کلام وی: اگرکسی دو یا سه فضیلت و مقام را در خود جمع کرده باشد از حیث آنکه ولی و عارف است مقام اوتام‌تر و کامل‌تر است از آن حیث که رسول است یا صاحب تشریع(نبی) است.
تصرف ولی? از دیدگاه ابن عربی یکی از ویژگی‌های بارز ولی و انسان کامل تواناییی تصرف او در عالم است که به مدد اسماء الهی و ظهور آن به وساطت ولی واقع می‌شود به تعبیر مولانا: اولیا را هست قدرت ازالی تیر برجسته باز آرندش ز راه آنچه در اینجا مد نظر است پدیده‌ی«خلق به همت» است که از نظر ابن عربی حاصل مظهریت کامل ولی و انسان کامل برای خلاقیت الهی است بدین معنا که اگر عارف بخواهد چیزی را فقط با تمرکز نیروی روحی خویش بر آن تحت تأثیر قرار دهد و حتی چیزی را که موجود نیست به وجود آورد و خلاطه نیروی متخیر در همه چیز به او اعطا شده است. ابن عربی ضمن مقایسه همت با تخیل عادی که با آن هر چه را بخواهیم در ذهن پدید می‌آوریم می‌گوید عارف نیز نسبت به خارج در چنین وضعیتی قرار دارد. او می‌گوید«عارف بوسیله همت خویش آنچه را در خارج از محل همت(روح او) دارای وجود است می‌آفریند و همت اوست که آنچه را بدین سان آفریده حفظ می‌کند.
سید حید آملی: ولایت باطن نبوت است.
ولایت
ولایت و مراتب آن زمینه‌ساز تحقق والاترین درجة انسانی در سطح فردی است و ولی عالی‌ترین درجه‌ای که بر عارف اطلاق می‌شود. کاشانی در کتاب اصطلاحات صوفیه ولایت را چنین تعریف کرده:
هی قیام العبد بالحق عندالفناء عن نفسه(ولایت قیام عبد است به حق، در مقام فنا از نفس خود و آن به واسطه‌ی قرب و سرپرستی حق نسبت به او حاصل می‌گردد تا به نهایت مقام تقرب دست یابد. ولایت با موت ارادی که به موجب حدیث«مد نظر قبال ان تموتوا» نزد عارفان به قیامت وسطی تعبیر شده آغاز می‌گردد و با یک دگرگونی کیمیاوار وجودی در فرد و تولدی دوباره و برتر رفتن از خویشش از طریق طرد ما سوی حق ادامه می‌یابد. «ولی با دریافت تجلیات انحالی و صفاتی به مراتب فنای افعالی و اسمائی رسیده و در نهایت در تجلی ذاتی فانی می‌شود و با وصول به بقا به مقام جمع‌الجمع و قیامت کبری خویش می‌رسد ولی از اسماء الهی و از کمالات حق است و بدین جهت ولایت نیز ازلی و ابدی است اسم مزبور همواره مظهر طلب است و شرط اساسی انسان کامل شدن نیل به مرتبة ولایت و مظهر اسم ولی شده است به تعبیر ابن عربی ولی شدن یک انسان به معنای فراتر رفتن از مرزهای عبودیت و قرار گرفتن در جایگاه بومیت است و این جز با استغفراق کامل عارف در حق و احصاء تمام اسماء الهی میسر نیست.»
اقسام ولایت
عارفان ولایت را در وهلة نخست به ولایت با لذات که به مطلق آیة شریفه«و هوالولی الحمید» مخصوص ذات حق است و ولایت بالحرض یعنی ولایت دیگران تقسیم کرده‌اند ولایت بالذات خود به دو قسم است: ولایت عامه که به مصداق آیه شریفه«و هویتولی الصالحین» اعراف 196- میان همة مؤمنان مشترک است.
و ولایت خاصه که مخصوص و اصلان از ارباب سلوک است که عبارت است از فنای عبار در حق و باقی او/ ولایت بالعرض نیز که به سبب تخلق به اخلاق الهی و تحقق ب مراتب فنا و بقا حاصل می‌شود خود دو نوع است ولایت مطلقه و ولایت مقیده/ عارفان هم نبوت و هم ولایت را به دو قسم مطلقه و مقیده تقسیم کرده‌اند:
نبوت مطلقه یعنی همان نبوت اصلی حقیقی که از ازل تا ابد برقرار است و نبی حقیقی بر استوارد تمامی موجودات بر حسب ذات و حقایق و چیستی موجودات اطلاع دارد و واسطه‌ا‌ی است برای اعطای حق فردی حقی به او بر حسب زبان استعداد و طلب او/ این اطلاع از ناحیة تعلیم ازلی حق بوده و صاحب این درجه ؟ حقیقی و انسان کامل و خلیفة اعظم و حقیقت محمدیه نام دارد و احادیثی مانند"اول ما خلق الله نوری و کنت نبیاً" و"آدم بین اسماء و الهین" در وصف صاحب این مقام است که مرجع و مصدر کل می‌باشد. حال ولایت مطلقه باطن همان نبوت مطلقه است که عبارت است از حصول کمالات مزبور بر حسب باطن درازل و بقای آن تا ابد، چنانکه از حضرت علی(ع) نقل شده:«کنت ولیاً و آدم بین اسماء و الطین» و این ولایت مطلقه بالاصالة مربوط به حقیقت 
مبانی عرفان نظری(دکتر سعید حیمان)- تهران: سازمان مطالعه و تردین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها(سمت) چاپ اول: 1383 وزارت فرهنگ وارشاد
در عرفان نظری انسان در بین موجودات جهان از موقعیتی ویژه و استثنائی برخوردار است عارفان معتقدند خلاصة همه مراتب در انسان موجود است و براین اساس انسان کامل(موحد) همراه با مسأله وحدت وجود(توحید) یکی از دو رکن اساسی عرفان نظری به شمار می‌رود. در عرفان، انسان‌شناسی به عنوان نفس‌شناسی مقدمة«معرفه الرب» قرار دارد و بر حسب درجات انسان‌ها در معرفه النفس درجات متفاوتی از معرفت الهی حاصل می‌شود/(واضح اصطلاح انسان کامل در عرفان نظری ابن عربی است.)
ویژگی‌های انسان
1ـ جامعیت ـ جامعیت انسان کامل که بدان لحاظ به او برزخ جامع و کلمه‌ی فاصله جامعه و مانند آن اطلاق شده از چند جنبه قابل طرح است:
الف) از حیث اسماء? غیر از انسان کامل، هر مظهری، مجلای ظهور اسم و صفتی خاص از اسماء جلال یا جمال است، اما انسان که به مفاد احادیث بر«صورت رحمن» خلقت یافته، آیینه جامع صفات الهی و مظهر اعتدال جمال و جلال ربوبی است، تفسیری که ابن عربی از«خلق بالیدین» یعنی کار دو دست الهی در آفرینش انسان مطرح می‌کند نیز همین است.
ب) از حیث مراتب عالم: انسان را از آن جهت عالم مفید نامید‌ه‌اند که واحد ویژگی‌ها و ابعاد همه‌ی نشئات سابق و لاحق بر خویش است یعنی دارای ابعاد عوالم جماد و گیاه و حیوان و مثال و همچنین عالم عقل است.
اصطلاح لطیف سبح در زبان عارفان این معنی را می‌رساند که انسان به نحو بالقوه یا بالفعل واجد تمام خصوصیات عوالم و مظاهر ربوبی و غیب و شهادت است، به خصوص که این ویژگی‌ها جمیع ؟ عالم هستی و همه مراتب ظهورات عالم را می‌توان در قالب دو اصطلاح«ظهور و بطون» و به عبارت دیگر اجمال(جمع) و تفصیل(فرق) تعبیر و تفسیر نمود و انسان جامع، اجمال یا باطن دیگر عوامل است، تعبیر شبستری:
زهرچه در جهان زیر و بالاست شالش در تن و جان و تو پیداست
تو آن جمعی که عین وحدت آمد تو آن وحدت که عین کثرت آمد
تویی تو نسخة نقش الهی بجو از خویش هر چیزی که خواهی
ج) از حیث فعل و انفعال? انسان کامل هم جامع جنبة فعلی و بوبیت نسبت به عالم است و هم جنبة انفعالی نسبت به حق دارد.
2) وساطت? میانجی بودن انسان بین حق و خلق از دو جهت:
الف) وساطت در فیض وجودی، انسان به لحاظ موقعیت وجودی‌اش در نظام مظهریت، نقشه‌ای میان حقیقت فعال الهی و حقیقت منفول جهان مادی را تشکیل می‌دهد به تعبیر دیگر، او وابطه فیض است و حق مخلوق به او هم خلق است و هم حق یعنی به لحاظ ربوبیت خود نسبت به خلق و اتصالش به صفات الهی و ربوی حق است و به اعتبار مظهریتش نسبت به حق،عبد است
ب) وساطت در اعطای معارف و کمالات. به وسیله انسان کامل که حق به خلقش می‌نگرد و رحمت بر آنها روا می‌دارد و ازین روست که انسان را انسان نامیده‌اند چرا که او انسان العین(مردمک دیده) حق است.
به تعبیرشبستری: عدم آئینه عالم علسک و انسان  چو چشم علسک در روی شخص پنهان
تو چشم عکسی و او نور دیده است به دیده را آن نور دیده است
جهان انسان شد و انسان جهانی  از این پاکیزه‌تر نبود بیانی
3) خلافت و تصرف. جامعیت انسان بازتاب جامعیت الهی است و همان طور که در بین اسماء الهی اسم اعظم حاوی همة اسماء و معدل مقتضیات اسماء جلال و جمال و در نتیجه متصرف در آنهاست بر این اساس در بین مظاهر نیز، مظهر اسم اعظم، خلیفه‌الله است که می‌بایست بر صفت مستغلف عنه باشد. به اقتضای سرشت این خلیفة الهی، وی به قدرت الهی در عالم تصرف می‌کند و حق به وسیله او حافظ خلق خویش است. تصرف او در عالم به وسیله اسماء الهی است که خداوند به وی آموخته و دروی به ودیعت نهاده است و همان طور که روح، جسم را محافظت می‌کند و سبب حیات و فضیلت بدن است شبستری:
از آن گشتند امرت را مسخر که جان هر یکی است در تو مضمر
تو مغز عالمی زان در میانی بدان خود را که تو جان جهانی
4ـ غایت:
به مقتضای قاعده«اول الفکر آخر العمل» هر فاعلی فعلش را برای رسیدن به غایتی انجام می‌دهد، بنابراین آفرنیش عالم نیز به جهت ظهور و تحقق«انسان کامل» بوده است.
چنانکه عارفان حدیث قدسی«لولاک لما خلقت لا فلاک» را ناظر بر این می‌دانند که ظهور انسان، کمه روح و کمال عالم خلقت است، علت نهایی خلقت دیگر موجودات بوده است
شبستری:
در آخرگشت پیدا نفس آدم  طفیل ذات او شد هر دو عالم
نه آخر علت نهایی در آخر همی گردد به ذات خویش ظاهر
زهی اول که عین آخر آمد زهد باطن که عین ظاهر آمد
5ـ اختیار:
از ویژگی‌های ؟ انسان اختیار اوست اعتقاد عارفان به توحید افعالی و لزوم اسناد همة افعال به خداوند منافاتی با استناد افعال طبعی به مظاهری خاص و استناد افعالی اختیاری به مظهری ویژه ندارد، لحاظ علم الاسماء از بین موجودات عالم، انسان مظهر اسم مرید و مختار حق متعال است و منشأ اختیار او نیز چیزی جز مظهر طلبی اختیار حق و اسم مدیر نیست/ به تعبیر مولانا: اختیارات اختیارش هست کرد اختیارش چون سواری زیر گردد.
افعال اختیاری بشر و اصل اختیار او بر حسب مفاد و آیة شریفه«مارمیت إذا رمیت و لکن الله رمی» انفال 17‌«و ما تشاوؤن إلا ان یشاء الله»(دهر 30)
ظلل و سایه فعل الهی و اختیار اوست- بر این اساس هم بشر و افعالش تحت قضاوت در الهی است و هم بر حسب قضا و قدر علمی و عینی الهی، مقدر گشته که راه و فعلش را اختیار کد و به تعبیر ابن عربی او مجبور است قهار باشد به همین دلیل تو هم منافات بین قضای الهی و اراده فرد بی معنی است هم چنان که تو هم تعارض سایه و شخص و مقاومت اولی در برابر روحی معنی ندارد و به گفتة مولانا: نقش با نقاش چون نیرو کند.
منابع :
نام کتاب: اصول و مبانی تصوف و عرفان
نگارش: دکتر احمد محمدی (ملایری)    چاپ یکم 1376  
نام کتاب: مبانی عرفان نظری
تألیف دکتر سعید رحیمیان – تهران ،‌ چاپ اول 1383
نام کتاب: محیی الدین ابن عربی
تألیف دکتر محسن جهانگیری


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 8 بازدید
بازدید دیروز: 189 بازدید
بازدید کل: 2861406 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [803]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]