موضوع تحقیق: انس وهیبت آن تهیه کننده: فاطمه فخری زیر نظر استاد حسینی شاهرودی انس وهیبت هرگاه سالک به مقرب،به مطالعه ومشاهده جمال محبوب بپردازد،به لذتی دست می یابد که با انبساط ظاهر وباطن وی همراه است وآن را انس گویند وهر گاه به مطالعه ومشاهده جمال الهی بپردازد با انقباض ظاهروباطن وی همراه است وباطن او چیزی که به هم پیچیده می شود،مندرج و منظوی گردد وسوزش وگدازش یابد،هیبت نام یافته است.جنید گفت:انس برداشتن حشمت است از وجود هیبت. ذوالنون گفت:انس،انبساط محب است با محبوب. شیخ گفت:انس آن است که سالک به طاعات وجمله ابواب تعبدات انس گیرد وحقیقت انس آن است که جملله وجود در پیش نظر شهود مالک مضمحل شود و روح او در میادین فتوح،منتشر وبه نفس خودمستقل واین مقام تمکین است که بعد از فنا باشد. از قتاده در تفسیر آیه کریمه((الذین آمنواوتطمئن قلوبهم بذکر الله))نقل شده است که:هشت الیه واسنت به.اگر انس وهیب قلبی باشد،سبب آن،مطالعه ومشاهده جمال یا جلال وی،از انس وهیبت است. دیگر عامل آن،ذکر حق الهی است در هر وقت و مکان.سالک باید درذکرحق الهی چنان باشد که به دیدن هر چیزی او را یاد کند وباغفلت از هر چیزی او را به یاد آورد.اگر به چیزی مشغول شد،اشغال وی بدان سبب ذکر حق تعالی باشد .اگر ازچیزی فارغ شد،فراغت او از آن سبب یاد حق باشد.در متضادات،پیوسته به یاد و ذکر حق باشد.اگر گرسنه بود،به یاد حق باشد واگربه رفع آن میل کرد،باز هم به یاد حق باشد واگر آن را مرتفع ساخت،باز هم به یاد خدای متعال باشدوهمین طور اشغال وخلوطی به یاد خدای متعال باشد؛این رویه،کلیدی است برای گشودن درهای انس الهی. انس وهیبت نیز مانند همه محالات،تمکن وتلون دارد.اگر حال سالک به مقام تبدیل شود،به گونه ای که بتواند پیوسته با جمال و جلال خدای متعال بنگرد،به تمکن در انس دست یافته است واگر به چنین مقامی دست نیابد،به گونه ای که باعث مشاهده جمال الهی،جلال وی از نظر وی غایب گردد و با مشاهده جمال الهی،جمال او در حجاب شود،سالک به تلون دست یافته است که از دست دادن انس و هیبت برای چنین کسی هم متحمل وهم بسی آسان است؛به اندک تفاوتی ثمره تلاشها و مجاهدت های عمر خویش را از دست می دهد. وتا مادام تا حال مشاهده مستقیم نگردد و مقام نشود،تنس وهیبت در باطن سالک،متناوب ومتغالب باشند؛گاه حال انس غلبه گیرد و از فرط انبساط تولد کند وگاه حال هیبت واز او فرط انقباض پدید آید ئ چون در مقام مشاهده تمکن یافت وبه عین یمنی،مشاهده جمال شد و به عین یسری،مشاهده جلال،حال انس وهیبت در او مستقیم ومعتدل گردد. در صورت اعتدال انس وهیبت است که آن دو متداخلا ودر آمیخته به یک دیگر ظهور می کنند،به گونه ای که هر گاه انس بر ظاهر سالک غلبه یافت،هیبت بر باطن ا غلبه می یابد وهر گاه انس بر باطن سالک غلبه یافت هیبت در ظاهر وی آشکارخواهد شد که این اولین درجه انس و هیبت است، پس از آن و بالا تر از آن،مقامی است که انس و هیبت در ظاهر وباطن چنان در آمیخته و یگانه اند که تمیز آن دو غیر ممکن است،جز برای اهلش که کمل از اولیای خدای متعال هستند. وجود و ظهور اعتدالی این دو حال، سبب اعتدال صاحب این دو می شود ،به گونه ای که هیچ گاه صاحب آن به انبساط مفرد یا انقباض مفرد در نخواهند افتاد وبه درجه ای از عدالت دست می یابد. بدین خاطر است که گفته شده است که هیبت مقوم انس است،بدان معنی است که صاحب آن را از فرط انبساط با محبوب رعایت کند وانس مبدل هیبت بود،بدان معنی که صاحب آن را از فرط انقباض محافظت نماید وانس و هیبت واقعی این است. جنید گفته است:الانس،ارتقا الحشمة مع وجود الهیبة ونیز قول ذوالنون که گوید:الانس انبساط المحب مع المحبوب مقیب بود به شرط مقارنت هیبت و رعایت اعتدال. نتیجه عمر دو امر است:1- انبساط با محبوب به گونه ای که جز با او انبساط والتذاذ نداشته باشد.2- استیحاش از خلق به گونه ای که جز از آن گریزان نباشد. نشان انس از غیر محبوب و مانوس خود،در هراس و وهشت باشد وبه هیچ کس غیر از محبوب خود انس را آرام نگیرد،حتی از نفس خود نیز در هراس باشد.زیرا که اغیارانس او را بر هم زنند واو را از محبوب خویش غافل سازند وبد ترین و موئثر ترین آنها نفس است که پیوسته به راهزنی مشغول است و یک آن صاحب انس را راحت نمی گزارد. یکی از کبار علمای بعمر بن عبد العزیزنوشت که لیکن انسک باالله وانقطاعک الیه فان الله عبادا استانسوا باالله وکانوا فی وحدتهم اشد استیناسا من الناس فی کثرتهم و اوحش ما یکون الناس آنس ما یکون وآنس ما یکون الناس اوحش ما یکونون. چنان در خلوت انس با محبوب خویش باشد وبه ذکر او مشغول که پیوسته در مطالعه و مشاهده جمال و کمال محبوب اشغال ورزد ودر نتیجه غیری نبیند.توجه سالک محب به اغیار،نشان فقدان یا انقطاس انس اوست.انس بر محبوب چنان است که جایی برای رویت اغیار باقی نمی گذارد، چنان که بعضی گفته اند:الانس هوان تستانس بالا ذکاروتغیب عن رویة الاغیار. می توان گفت: دلم ربوده ای به نگاهی ای نگار عالمیان تو خود زدوده ای زدلم هم این و همان در آن که می نگرم هیچ نیابم جز تو همه جان و دلم مستند ز یک پرتو گفتگوی پیوسته با محبوب ولذت بر دل از خلوت با یار. وعلاقه انسه استلذاذ الخلوة وحلاوة المناجاة واستفراع کلمه حتی لا یکاد یعقل الدنیا وما فیها.چنان با او به گفتگو نشیند که از همه اغیار غافل گردد؛چشم وگوش ودل خویش را چنان با محبوب خود مشغول دارد که غیر از پرتو او نبیند وجز سخن او نشنود وجز جمال او نیابد. ابوسعید خراز گوید:الانس،محادثة الا رواحمع المحبوب فی مجالس القرب. متقاضای حال انس،گفتگو وهمنوایی وهمنوازی است وبلاخره انبساط از لوازم آن است،ولی باید توجه داشت که محادثه ومسامره ومناجات در صورتی روا باشد که سالک در این حال باشد،در غیر این صورت،کمتر از کفر نیست. تا آنجا که ممکن است به تعظیم محبوب بپردازد.مناجات های انبیاء و اولیاء به ویژه آغاز آنها،گواه صادقی بر آنهاست. ابوالحسین وراق گوید:لا یکون الانس با الله الا و معه التعظیم،لان کل من استانست به سقط عن قلبک تعظیمه الا الله تعالی ،فانک لن تزید انسا به الا ازددت منه هیبة وتعظیما. به غیر از نشان سوم که ویژه انس روح است،بقیه نشان ها،مشترک بین انس قلب و روح است. آخرین سخن اینکه انس به عبادت، مرتبه عابدان است. انس به صفات،مرتبه سالکان است. انس به ذات،مرتبه واصلان است. اولین مرتبه انس، انس به عبادت و طاعت محبوب است و برتر از آن،انس به صفات و پایان آن انس به ذات است. فهرست منابع وماخذ: آشنایی با عرفان اسلامی نوشته :دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی مصباح الهدیة ومفتاحالکفایة نوشته:عز الدین محمود بن علی کاشانی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد