قدرت واجب تعالی
زهرا عطایی
مقدمه
این مقاله در مورد قدرت واجب تعالی است که برای اثبات قدرت واجب تعالی از آیات و روایات و نظرات بزرگان که در منابع مختلف کلامی آمده استفاده کردم.
قدرت خداوند برای همه امری کاملاً روشن و بدیهی است اگرچه که عقاید و نظرات مختلفی دربارة قدرت خداوند و حتی کمی قدرت ایشان بیان شده اما این عقاید با دلائل محکم علمای علم کلام در دورههای مختلف رد شده و بر قدرت بیپایان واجب تمامی تاکید شده است.
قدرت از صفات حقیقی محض برای خداوند محسوب میشود.
واجب تعالی هر صفتی را که در اختیار دارند اگر از صفات کمالیه و ثبوتیه باشد آن را به طور اعلی و اشرف دارند و اگر از صفات سلبیه باشد آن صفت در وجود ایشان راه ندارد.
خداوند قادر است و این صفت را به تمام موجودات عالم در حد توانایی و شرایطی که دارند، داده است و قدرت موجودات در برابر قدرت لاتیناهی ایشان همچون قطرهای در برابر دریاست.
قدرت چیست ؟
قدرت به هنگامی گفته میشود که فاعل خاصی بر انجام فعلی قادر است که انجام یا ترک آن فعل، تابع خواست و مشیت او باشد.
در کلیه مواردی که فاعل فاقد مشیت است و فعل او بدون آن که مسبوق و مشیت او باشد، محقق میشود، فاعل مزبور در انجام آن فعل فاقد قدرت است و میتوان گفت که آتش بر ایجاد حرارت و فعل سوزاندن قادر نیست زیرا فعل آن از مشیت و خواست بر نمیخیزد و نمیتوان گفت که اگر بخواهد فعل سوزاندن را ترک میکند قادر کسی است که اگر بخواهد، فعلی را انجام میدهد و اگر بخواهد، آن را ترک میکند.
اصول بدست آمده از تعریف قدرت:
1- قدرت داشتن بر انجام کاری لزوماً به معنای وقوع و انجام آن کار نیست، بلکه ممکن است فاعلی که بر انجام کاری قدرت دارد، آن را ترک کند و این در صورتی است که مشیت او، به جای انجام فعل، به ترک آن تعلق گرفته باشد.
2- فاعل قادر، قبل از انجام فعل نیز به صفت قدرت متصف است، صحت این مدعا را هم با تامل در تعریف قدرت و هم با مراجعه به حالات درونی خود میتوان دریافت زیرا روشن است که تعریف مزبور، که شامل دو قضیه شرطیه است، قبل از انجام فعل نیز در مورد فاعل قادر صادق است. از سوی دیگر، ما در درون خویش خود را بر انجام بسیاری از کارها قادر مییابیم، در حالی که هنوز به انجام آنها اقدام نکردهایم.
3- قدرت همواره به دو امر متقابل، یعنی انجام و ترک فعل تعلق میپذیرد. هر جا که سخن از قدرت فاعل به میان آید، مقصود از آن، هم توانایی انجام فعل است و هم توانایی ترک آن.
4- تقابل دو مفهوم قدرت و عجز، از سنخ تقابل عدم و ملکه است. بنابراین، فاعلهای طبیعی، مانند آتش که فاقد مشیت است، نه به قدرت متصف میگردند و نه به عجز.
معنای قدرت الهی: قادر بودن خدا بدین که اگر مشیت او به انجام فعلی تعلق پذیرد، آن را انجام میدهد و اگر مشیت او به ترک آن تعلق گیرد آن را ترک میکند.
اما باید توجه داشت که وقتی ما در حقیقت قدرت خویش تامل میکنم، در مییابیم که انجام یا ترک فعل از سوی ما، معمولاً تابعی از انگیزشهای بیرونی است و بدیهی است که این معنا در مورد خداوند صادق نیست زیرا مستلزم آن است که حق تعالی از خارج از ذرات خود تاثیر پذیرد و در برابر غیر خود منفعل گردد و این معانی، با وجوب وجود و غنای مطلق خدا سازگار نیست. هر چند گروهی از متکلمان معتقدند که افعال خدا بر اثر انگیزشها و دواعی خارج از ذرات انجام میشود، ولی رای صحیح آن است که خداوند، بر خلاف مخلوقات مختار مانند انسان، هیچ فعلی را در اثر انگیزشهای بیرونی انجام نمیدهد بلکه واعی خداوند در افعالش، عین ذات اوست و به مقتضای مشیت ذاتی خود مبدا صدور افعال میگردد.
معنای دیگر از قدرت الهی: علمی که خداوند بر جهان به اجراء در میآورد، به صورت ارادهای که حوادث را بسوی هدفهایی رهبری مینماید اگر سازمان دائمی اشیاء و برقراری قوانین ثابت را اثرات نیکویشان از قبل پیشبینی شده است و به خاطرشان این قوانین انتخاب شدهاند به نظر آوریم، این عمل را قدرت الهی عمومی مینامند. دخالت شخصی یا لااقل مشابه با دخالت یک شخص در جریان حوادث متوالی را قدرت خصوصی گویند.
قدرت خداوند اصولاً عبارتست از دو چیز، اولی در آنچه خدواند شروع کرده است با خلق جهان و آنچه در جهان محتوی است برای حرکت دادن ماده، به طریقی که آنچه در طبیعت یا در ترکیب طبیعت با فیض و رحمت باعث بینظمی و اختلال شور در حداقل است.
دوم اینکه خداوند بوسیلهی معجزات اختلالهایی را که در نتیجه سادگی قوانین طبیعی اتفاق میافتند ولی شرط آنکه نظم ایجاب نماید، زیرا نظم از لحاظ خداوند قانونی است که هرگز اغماض نمیشود.
اثبات قدرت واجب تعالی: قدرت واجب تعالی اولین صفت از صفات کمالیه خداوند است خداوند فاعل مختار است و فاعل موجب نیست فاعل مختار کسی است که انجام و ترک فعل برای او مقدور باشد و با ارادهاش باشد یعنی اگر خواست انجام دهد و اگر نخواست آن کار را انجام ندهد در مقابل موجب کسی است که انجام و ترک فعل برای او مساوی نیست و در اختیار و اراده او نیست بلکه نسبت به انجام و یا ترک آن مجبور است در فاعلهای موجب جدایی فعل از فاعل جدایی معلول از علت امری محال و ممتنع است یعنی هر کجا فاعل بود فعل او هم هست مثلاً هر گاه آتش بر افروخته شده حرارت هم حتماً وجود دارد ولی در فاعلهای مختار این جدایی میسر است زیرا افعال او با ارادهاش است.
قادر بودن خداوند را با استناد به دلایل مختلفی میتوان اثبات کرد:
دلیل اول: عالم حادث است یعنی نبود و بعد به وجود آمد. هر حادثی هم احتیاج به محدث و موثر دارد، آن موثر خارجی دو حالت دارد: اول اینکه فاعل موجب باشد و دوم اینکه فاعل مختار باشد.
احتمال اول باطل است چون واجب تعالی اختیار کامل دارد. در فاعل موجب قانون بر آن است که جدایی فعل از فاعل در آنجا محال است. پس اگر موثر در عالم فاعل موجب باشد یا باید فعل و فاعل هر دو قدیم باشند و یا هر دو حادث باشند امکان ندارد که فاعل قدیم و فعل حادث باشد.
اما اینکه موثر در عالم حادث باشد مستلزم تسلسل است چون خود او هم احتیاج به موثر دیگری دارد و اگر موثر دیگر هم حادث حادث باشد تسلسل پیش میآید و این باطل است اما اینکه عالم قدیم باشد باطل است چون مزمن ما این بود که عالم حادث است و برهان حدوث این معنا را تضمین کرده است حال اگر بخواهیم عالم قدیم هم باشد بر خلاف مزمن است و منجر به تناقض گویی هم میشود چون حادث یعنی نبود، بعد به وجود آمد و سابقه عدم دارد. در حالی که قدیم همیشه بوده و هست و سابقه عدم ندارد و این دو با هم جمع نمیشود.
پس موثر فاعل موجب باشد محال است و باطل، وقتی که احتمال اول باطل باشد احتمال دوم یعنی فاعل مختار بودن عینیت پیدا میکند.
دلیل دوم: خداوند قادر مختار است چون عالم حادث است و باید سازنده آن قادر مختار باشد. اما مختار بودن خداوند تقریباً بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد زیرا که بالاتر از خداوند و قویتر از او کسی نیست تا بتواند او را مجبور کند و عاقلانه نیست خود او مرکب از قوی باشد مانند انسان که مرکب از طبیعت جسمانی و اراده تمانی است که نفس چیزی میخواهد مثلاً اینکه از پشت بام نیفتد و طبیعت جسمانی او بر او غالب شود و او را بیندازد اگر خداوند هم مرکب بود احتمال آن داده میشد که کاری بخواهد انجام دهد و طبیعت او نگذارد یا کاری نخواهد و طبیعت او خلاف آن را اداره کند و این خبر توهم نخواهد بود اگر فکر کنیم که خداوند در آنچه انجام میدهد علم و اراده ندارد کسی، خدا را موجب میداند که آب یا آتش را خدا بداند.
برای این دلیل چند شبهه وجود دارد:
أـ این جهان که حادث است یعنی اول نبوده بعد بوجود آمده پس سازنده آن قادر مختار است که این عالم را آفریده اگر سازنده عالم را قادر مختار ندانیم پس این جهان واسطهای داشته برای به وجود آمدن و آن واسطه مختار بوده که این عقیده باطل است.
ب ـ مشبهه دیگر بر قدرت پیش از فعل گفته شده که خدای تعالی پیش از آفرینش قدرت داشت بر آفریدن جهان اما قدرت ازلی است و آفرینش محال است ازلی باشد پس چگونه میتوان گفت که خداوند قدرت داشته بر کاری محال، باید گفت ممکن است عالم ازلی باشد چون خدایتعالی بر آن قدرت دارد، یا خداوند تعالی نعوذبالله از ازل قدرت نداشت.
پاسخ: قدرت او ازازل بر فعل آینده تعلق دارد و قدرت با نبودن فعل جمع میشود. قدرت همچنانکه به فعل آینده تعلق میگیرد به حال نیز تعلق میگیرد و چون همیشه خداوند قدرت دارد جهان بیافریند پس آفریدن جهان همیشه ممکن است و اگر ممکن نباشد علت دیگر دارد مانند آنکه خدایتعالی قدرت بر ظلم دارد و ظلم از او محال است.
ج ـ قدرت باید بر انجام و ترک تعلق بگیرد قدرت به ترک تعلق نمیگیرد و آنچه به انجام تنها تعلق میگیرد قدرت نیست.
پاسخ : قدرت باید به انجام و ترک تعلق بگیرد یعنی فاعل بتواند انجام دهد و بتواند انجام ندهد نه آنکه بتواند کاری بکند و یا خیر آن را انجام دهد. انجام ندادن فعل به معنی به جا آوردن و انجام ضد آن نیست.
دلیل سوم : خداوند قادر مختار است زیرا که عالم جسم است و حادث و هر جسمی حادث است. مانند حرکت و سکون و این و دو حادتند چون مسبوق به دیگری است و هر چیزی که جدا باشد از حدودث خودش نیز حادث است پس موثر در آن یعنی واجب تعالی قادر مختار خواهد بود، زیرا اگر مختار نباشد مجبور خواهد بود و باید فعلش از او جدا نشود و از گفته لازم می آید که یا عالم قدیم باشد و یا آنکه واجب تعالی حادث باشد که هر دو این، باطل است.
قادر مختار همانطور که قبلاً گفتیم به کسی میگویند که هر کاری را که خواسته باشد انجام دهد، بتواند و انجام دادن و ترک کردن او از روی قصد و اراده باشد و درمقابل آن موجب به کسی میگویند که کاری که از او صادر میشود با اختیار و اراده او نباشد طوری که اگر خواسته باشد انجام دهد نتواند.
برای مختار و موجب چند مزق گفته شده: 1- در مختار دادن و ترک کردن هر دو به یک نسبت است، ولی در موجب چنین نیست، بلکه هیچ یک از انجام و ترک به اختیار او نیست.
2- فعل مختار از روی علم و اراده او صادر میشود در حالیکه در موجب چنین نیست.
3- فعل مختار از او جدا میشود در حالیکه فعل موجب با وجود او ملازم است و از او جدا نمیشود، مانند آتش نسبت به سوزاندن که به اختیار او نیست و اگر بخواهد، نسوزاند نمیتواند چون در این کار هیچ اختیار ارادهای ندارد. عالم حادث است و از حدوث عالم پی میبریم که موثر در عالم یعنی واجب تعالی قادر و مختار است.
علماء کلام، عالم را متشکل از آسمانها و زمینها میدانند با آنچه که در آنها وجود دارد و آنچه که در ما بین آنهاست و تمام اشیاء عالم از دو حال خارج نیستند زیرا اینها یا جسمند یا عرض و هر دو حادث هستند:
حادث بودن جسم به دلیل آن است که هر جسمی حرکت و سکون دارد و این دو حالت هستند هر چیزی که از حدوث خالی نباشد، حادث خواهد بود. حادث بودن حرکت و سکون به این دلیل است که هر دو مسبوق به غیر هستند در حالیکه قدیم مسبوق به غیر نیست. پس حرکت و سکون قدیم نیستند و حادث خواهند بود.
مسبوق بودن حرکت و سکون به این دلیل است که حرکت عبارتست از «حصول اول در مکان دوم پس مسبوق است به مکان اول» و سکون عبارتست حصول دوم در مکان اول پس مسبوق است به حصول اول».
اما حادث بودن اعراض به این دلیل است که عرض در وجود خود محتایج به جسم است و عرض بودن جسم محال است و آنچه که محتاج است در حادث بودن، مقدم است و چون جسم حادث است پس عرض که محتاج به اوست در حادث بودن مقدم است. 2 نکته :
1- اینکه میگوئیم این عالم حادث است یعنی نبوده بعد به وجود آمده، باید سازنده به وجود آورند. آن مقتدر و مختار باشد. و این بدین ترتیب است که جسم حادث چون گاهی موجود است و گاهی معدوم، پس ممکن میباشد و محتاج به موثر، اگر موثر آن مختار باشد، مطلوب ثابت است.
اگر موثر موجب و مجبور باشد فعلش نباید از او جدا شود، پس لازم میآید که موثر در آن حادث باشد چون بین فعل و انجام دهندة آن (موثر) تلازم وجود دارد. پس اگر خداوند موجب باشد و بدون اختیارش فعلی از او صادر شود یا باید عالم قدیم باشد یا اینکه خدا حادث باشد که هر دو اینها باطل است. پس واجب تعالی قادر مختار است. 2- قدرت یزدان به تمام موجودات تعلق میگیرد و شامل همه ممکنات میشود پس نتیجه میگیریم که قدرت واجب تعالی عام است. و تعلق قدرت خداوند به بعضی از موجودات، ترجیع بلا مرجع است و محال .
دلیل چهارم: خداوند قادر مختار است، قادر نبودن خداوند در صورتی است که خواست و مشیت او به انجام کاری تعلق بگیرد و در همان حال آن کار انجام نشود و یا اینکه خواست الهی به عدم انجام، آن کار تعلق بگیرد، اینکه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد و آن کار انجام نشود این باطل است چون خداوند هر کاری را که بخواهد انجام شود، قطعاً انجام خواهد شد.
علت عدم انجام آنچه که خداوند خواسته در 2 چیز است: 1- اینکه ذات الهی خود، علت عدم انجام آنچه خواسته است باشد. این احتمال کاملاً باطل است زیرا عاقلانه نیست که خداوند از یک سو بخواهد کاری را انجام دهد و از سوی دیگر، خودش سبب عدم انجام آن کار شود و با حکمت الهی ناسازگار است.
2- اینکه موجودی غیر از خدا مانع تحقق و انجام خواسته خواهد شود. این هم باطل است، زیرا برای همه ثابت شود که خداوند، واجب الاوجود یکتاست و سایر موجودات ممکنالوجود و مخلوقات او هستند و در همة شؤذن خود وابسته به خالق و آفریدگار خودی میباشند بنابراین این هم عاقلانه نیست که موجود ممکنی که از خود هیچ استقلالی ندادر، بتواند در مقابل خواست الهی بایستد و مانع از انجام آن شود.
بنابراین نتیجه میگیریم که خداوند قادر است و اگر خواست و مشیت او به انجام کاری تعلق بگیرد، هیچ مانعی برای تحقق آنچه که او میخواهد وجود ندارد و چنین مانعی قابل تصور نیست.
دلیل پنجم : در این دلیل برای اثبات قدرت و اجب تعالی به 2 نکته به طور خلاصه اشاره میکنیم:
1- اینکه قدرت از کمالات وجودی است. هر کمال وجودی که در عالم وجود دارد در مرتبه ذات واجب تعالی عین قدرت است چون قدرت در مرتبه ذات واجب تعالی است.
2- اینکه خداوند اموری را که مقوم و سازنده قدرت در یک موجود است را به طور کامل واعلی دارا میباشد. اول اینکه خداوند مبدا فاعلی همه موجودات عالم است چون همه موجودات هستی و وجود خود را از او میگیرند و به او منتهی میشوند.
دوم اینکه خداوند علم کامل به همه اشیاء و موجودات دارد چون آفریننده و به وجود آورندة همه آنها خودش است سوم اینکه خداوند مختار کامل است و نیاز به موثر ندارد که او را وادار به انجام کار میکند و یا اینکه او را از کاری باز دارد چون خداوند عالم و آنچه که در درونش همت را آفریده است. بنابراین واجب تعالی ذاتاً قادر است.
عام بودن قدرت واجب تعالی :
بعد از اینکه قدرت واجب تعالی را اثبات کردیم، همومیت قدرت واجب تعالی و همچنین عقایدی را که در رد عام بودن قدرت ایشان آمده بیان میکنیم.
أـ اولین عقیده مربوط به فلاسفه است که گفتند الواحد لایصدر عنه الا واحد چون خداوند متعال واحد است از او جز یک چیز صادر نمیشود و او عقل است.
ب ـ مجوس (زرتشت) میگویند که اصل عالم دو چیز است نور و ظلمت. هر چیزی که در عالم صادر میشود از نور است و هر شری در عالم صادر شود از ظلمت است و خداوند قادر به شر نیست. حکمت الهی اقتضا میکند که شر از او صادر نشود
ج ـ نظام معتقد است بر اینکه خداوند قادر بر فعل قبیح نیست در جواب ایشان میگوئیم خداوند بر انجام افعال قبیح توانایی دارد، لکن حکمت الهی اقتضا میکند که فعل قبیح از او صادر نگردد.
د ـ بلخی گفته است، خداوند قادر نیست بر آنچه که ما قدرت بر آن داریم.
دلیل برای اینکه قدرت واجب تعالی عمومیت دارد: آن است که نه در ذات خداوند مانعی برای قدرت است و نه از جانب موجودات و چون علت موجود است و مانع موجود نیست تعلق قدرت به عموم موجودات واجب است. اما آن از جانب خدا مانعی نیست چون علت برای قدرت خدا همان ذات اوست و نسبت ذات خداوند به همه اشیاء مساوی است. چون نسبت ذات خداوند به اشیاء مساوی است قدرت او هم نسبت به آنها مساوی خواهد بود چون اگر مساوی نباشد و عمومیت نداشته باشد همانطور که قبلاً گفتیم ترجیح بلامرجع است و محال.
در روایات اهل بیت هم مطالبی در باب عمومیت قدرت واجب تعالی آمده است برای نمونه:
حدیثی از امام صادق علیهالسلام: محیط بما خلق علما و قدره و احاطه و سلطاناً و ملکا... والاشیاءُ سواءُ علما و قدره و سلطانا و ملکا و احاطه.
خداوند بر همه آنچه آفریده است از جهت علم، قدرت، احاطه، سلطنت، ملک احاطه دارد. و همه اشیاء از جهت علم و قدرت و سلطنت و ملک و احاطه او یکسانند.
قدرت واجب تعالی در آیات و روایات:
قرآن کریم، خداوند را به عنوان قادر، قدیر، مقتدر معرفی میکند و او را واحد صفت قدرت میداند، و بر عمومیت قدرت واجب تعالی تاکید میکند و از تعبیر «ان الله علی کل شیء قدیر» در قرآن بسیار استفاده شده است:
همچنین در سوره طلاق آمده است که «خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آن هفت زمین آفرید فرمان خدا در میان آنها فرود آید تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست».
همچنین در آیهی دیگر آمده است که «مگر ندانستهاند که آن خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و در آفریدن آنها درمانده نگردیده، میتواند مردگان را زنده کند؟ آری، اوست که بر همه چیز تواناست.
آیا قدرت خداوند مطلق است؟
در جواب میگوئیم قدرت خداوند مطلق و نامحدود است اما به امور محال ذاتی و قوعی تعلق نمیگیرد زیرا این امور قابلیت تحقق ندارند مثلاً کسی از امام علی (ع) پرسید چرا خداوند این جهان را بدون تغییر در اندازه در یک تخممرغ جای نمیدهد. امام علیهالسلام در پاسخ به ایشان فرمودند: همانا خداوند به عجز و ناتوانی متصف نمیشود، بلکه آنچه تو از خدا میخواهی قابلیت موجود شدن را ندارد.
قدرت خداوند به محالات عادی مثل معجزات تعلق میگیرد.
نتیجه :
نتیجهای، که از این تحقیق میتوان گرفت این است، که قدرت در میان عامهی مردم این طور معنا شده که توانایی بر انجام کار زیاد و مشکل داشتن، حال اینکه قدرت واجب تعالی قدرتی است که خداوند قبل از انجام فعل بر آن فعل قدرت دارد و نیاز به این ندارد که فکر کند، میتواند این کار را انجام دهد یا نه.
ما میدانیم که خداوند قادر است چون اگر بخواهد کاری را انجام دهد آن کار، حتماً انجام میشود و اگر بخواهد آن را ترکن کند آن کار انجام نخواهد شد.
خداوند قادر است چون این جهان را با تمام عظمت و با تمام اشیایی که در درون خود جای داده، آفریده است. قدرت خداوند مطلق است قدرتی است که مخصوص خودش است و هیچ موجودی در جهان قدرت ایشان را ندارد بلکه همه قدرتشان را از خداوند گرفتهاند و ایشان به آنها اضافه کرده است قدرتی است که به طور مساوی در بین موجودات تقسیم شده و قدرتی عام است البته درباره قدرت خداوند و ویژگیهایی که قدرت واجب تعالی دارد عقاید و نظرات مختلفی گفته شده که بزرگان و اهل فن پاسخ آن 2 را به خوبی دادهاند و همچنین در آیات الهی و روایات ائمه اطهار به قدرت بیپایان واجب تعالی اشاره شده و تاکید کرهاند که نمونههایی از آن در این جا بیان شده است.
منابع :
1- آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر، جلد اول
2- کشف اعمراد شرح تجدید الاعتقاد، مترجم: آقای ابوالحسن شعرانی
3- شرح کشف اعمراد، علی محمدی
4- شرح باب حادی عشر با جامع شهرستانی، محسن صدر رضوانی
5- اصول اعتقادی کن السلام الشیخ مفید، مترجم: شیخ محمدمهدی شرفالدین
6- ترجمه و شرح نهایته الحکمه، (علامه طباطبایی) مترجم: علی شیروانی
7- فرهنگ علمی و انتقادی فلسفه، (آندره لالاند)، مترجم: دکتر غلامرضا وثیق
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |