توبه قسمت نخست
نویسنده : شاهرودی:: 21/2/1388:: 1:48 عصر
موضوع تحقیق: توبه
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
گردآورنده: حمیده خرّمی
پاییز1387
فهرست مطالب
مقدمه
توبه چیست؟
تفاوت توبه درشریعت وتوبه درطریقت
سخن بزرگان دربارةتوبه،انابه واوبه
تفاوت توبه بامرگ
حقیقت توبه
گناه چیست؟
بازگشت خداقبل ازتوبةسالک
دلیل حب خدابرای جذب بنده
نظری عمیق به وضع خویش درحین معصیت
آیاتی ازقرآن درسرتوبه
عمومیت توبه
شرایط توبه
انواع ندامت
شرایط توبه از نظر حضرت امیر
مراتب ودرجات توبه
روایتی درخصوص مراتب ودرجات توبه
سرائر توبه
فهرست منابع
مقدمه
توبه اولین مقام ازمقامات هفت گانةطریقت است.توبه رابه یک نظر می شودقدم اول درسلوک به حساب آوردمی شودقدم دوم حساب نمود.اگریقظه راقدمی درسلوک محسوب نموده وقدم اول بدانیم،توبه قدم دوم خواهد بودواگریقظه رابه لحاظ اینکه قدم عملی نبوده وبیدارشدن وبه خودآمدن است،قدم اول ندانیم،توبه قدم اول درسلوک الی الله حساب خواهد شد.همین که یقظه حاصل شدوسالک مبتدی همانندکسی که درخواب باشد وسپس بیدار گردد،به خودآمد وبیدار گشت نسبت به روشی که درپیش گرفته،آگاه شده وبه ضلالت وانحراف خویش پی میبرد.او می بیندکه تابه حال راه باطل رادرپیش داشته وتاامروز درمسیر ضلالت بوده وهمةسعی وکوشش اودرجهت اوهام وخیالها افتاده وهمة حزنها وشادیهای اوجزعبث نبوده وهمة وقت وقوای جسمی وروحی خودرادرطریق خیالها وباطلهاضایع کرده است.
دراین مقام سالک به دست پیرومرشدومرادوبه یاری وی توبه می کندوبه اطاعت بی چون وچرای وی در می آید.دانایان این راه،تمامی اعمال سالکان را براین اصل استوار دیده اند.
خواجه عبدا... انصاری میدان اول ازصد میدان راتوبه نامیده وگفته:((میدان اول مقام توبه است وتوبه بازگشتن است به خدای.))
لذا من برآن شدم تاموضوع تحقیقم راتوبه برگزینم وامیدوارم مورد قبول شما استادارجمند واقع افتد.
باتشکر
خرمی
توبه چیست؟
توبه بازگشت ارادی به سوی خدای متعال است چنان که مرگ بازگشت غیرارادی به سوی اوست.توبه عبارت است ازبیرون شدن طالب ازتمامی گناهان وگناه عبارت است ازهرچه ازدنیا وآخرت توراازخدا محجوب سازد.پس برطالب واجب است که ازهر مطلوب ومقصودی،غیرازخدا،حتی ازبودن خویش دست شوید.چه دروجودتوگناهی ست که هیچ گناهی به آن قیاس نگردد. توبه ومرگ ازاین جهت برابر وهمانندندکه هردوبازگشت به خداست وهردو خارج شدن است ازهرچه غیرخداست.1
از آنجاکه انسان درهیچ زمانی بدون گناه ولغزش نیست،پیوسته باید درحال رجوع ازگناه به خداباشد وهمیشه درحال توبه باشد زیرا که هرمقامی ازسلوک ورجوع به حق گناهان مناسب آن نیزلازم است؛چراکه فرمودند((حسنات الابرار سیئات المقربین))ابرارونیکان کاری می کنندبه نزدآنهاوبرای آنهاپسندیده است وبرکمالات آنهامی افزاید،ولی همان کاربرای مقربان گناه به حساب می آیدوآنان راازمقام خویش فرودمی آورد.2
تفاوت توبه درطریقت وتوبه درشریعت:
توبه به عنوان اولین مقام ازمقامات طریقت باآنچه به عنوان توبه درشریعت آمده است،یکی نیست؛زیرا توبه درشریعت بدون هیچ واسطه ای بین بنده وخدای صورت می گیردوموضوع آن پشیمانی از نافرمانی وبازگشتن به دستوردینی ست ولی درطریقت،توبه به واسطه صورت می پذیردوسالک به دست پیرومرشد ومرادتوبه می کندوموضوع آن ترک ماسوی الله است.عارفان،حصول توبه رابرای سالک جز به عنایت یی علت حق نمی دانندومعتقدندکه چون خدای بنده ای رابرگزیندتوبه اش می دهدوبه شاهراه وصولش رهنمون می گردد.سخن ابوحفص حداددراین زمینه است که:((توبه ازحق به بنده است نه ازبنده به حق ومکتسب بنده نیست بلکه موهبت است.))3
سخن بزرگان دربارةتوبه،انابه واوبه:
هجویری درکشف المحجوب،اول مقام سالکان طریق حق راتوبه می داندوشرایط را بدین برمی شمارد:
اول:تأسف برمخالفت دوم:ترک زلت(خطاولغزش) سوم:عزم ناکردن برمعاودت.4
بدین معنی که شرط توبه کننده این است که برنافرمانیهای خویش تأسف خوردوازآن پشیمان باشدولغزشهاراترک کندوتصمیم بگیرد که پس ازاین به گناه خویش بازنگردد.اگربازگشت ازگناهان به سبب خوف ازعقوبت باشد آن راتوبه واگربه ارادت نعمت وطلب ثواب باشدآن راانابه واگرازشرم خدای وبه دلیل رعایت فرمان او باشدآن رااوبه می نامند؛یعنی آن راکه ازخوف عقوبت توبه کندتائب
1-کوی نیک نامان،دکترشاهرودی،ص149 2-همان،ص152
3-عرفان وتصوف،ص57 4-عرفان وتصوف،دکترمحمدحسن حائری،ص57
وآن راکه به ارادت نعمت وطلب ثواب انابه ورزد،منیب وآن راکه ازشرم خدای وبرای رعایت فرمان
وی اوبه نماید،اواب گویند؛یاتوبه ازبازگشت ازگناهان بزرگ به اطاعت وانابه وبازگشت ازگناهان کوچک به محبت واوبه بازگشت ازخودی به حق است.
توبه مقام عامة مؤمنان است وآن ازکبیره بود.
انابه مقام اولیاومقربان است وآن ازصغایر است.
اوبه مقام انبیا ومرسلان است وآن بازگشت ازخودی خود به خداست.
گویندکه پیامبرهردم درترقی بودوچون ازمقامی به مقام بالاتر می رسیدازمقام فروتراستغفارمی کرد.گروهی ازعارفان معتقدندکه بهتراست بعدازتوبه،گناه پیشین فراموش شودزیرا که یادآن دردل ایجادلذت خواهد کردوطایفه ای گفته اندکه بهتراست گناه پیشین درنظر تائب باشدتاهرلحظه خودراشرمساربخشاینده ببیند.1
ابوالحسن بوشنجنه گوید:اگرگناه رایاد آوری وهنگام یادکردن آن احساس لذت نکردی توبه ای به درستی کرده ای.2
سلمی ازابن یزدانیار نقل می کندکه گفت:هرکه استغفارکندبی آنکه ازگناه دست بردارد،خداونددرتوبه وانابه را براو می بندد.امابرای کسی که صادقانه توبه کند((دربخشایش خداوندبازاست،تاوقتی که خورشیدازمغرب طلوع کند.))ولذا ابن یزدانیار به مخاطب خود توصیه می کندکه((هروقت که به تولغزشی دست دادیافعلی که خداآن را دوست ندارد ازتوسرزد،به خداروی بیاور،چه اوبرای تو ازهمه چیزاولی ست،وازاوبخواه که به فضل وکرم خودتورابپذیرد.))3
تفاوت توبه بامرگ:
تفاوت توبه بامرگ دراین است که درسفر مرگ رنج سفررادرک نمی کنیم واگردرک کنیم آنرا انتخاب نکرده ایم،ازاین رویادررشدوتکامل مابی اثراست یاکم اثرواگرهم مؤثرباشدبه اختیارماست.ولی درسفرتوبه،چون خودآنرا انتخاب نکرده ایم سختی های آن لحظه به لحظه سبب تأثیرهای بس عمیق دروجود مامی شودواین یعنی حرکت به سوی کمالات وتطبیق دورن با مراتب جهان بیرون.توبه یعنی بیرون آمدن ازگناهان ومنظور ازگناه که باید ازآنهابیرون شویم،هرچیزی است که ما راازنظربه حق ورسیدن به اوباز دارد.هرچه سبب شودنتوانیم به او بنگریم وبدوتوجه کنیم ،گناه است.باید چنین باشد که هرجامی نگریم اوراببینیم.4
1-عرفان وتصوف،ص58 2-همان،ص59
3-پژوهش های عرفانی،ص78 4-کوی نیک نامان،ص150
حقیقت توبه:
حقیقت توبه ازنگاه پیر هرات به سه چیزاست:بزرگ شمردن گناه ،متهم داشتن توبه وپوزش خواستن ازبندگان خدا.
چون به نظر می رسد که مقصودوی ازتقسیم،آن است که گناه را(خواه کوچک خواه بزرگ)ازآن رو که سرکشی درمقابل فطرت ونافرمانی ازاوامرپروردگار است،نبایدبه دیدةحقارت نگریست وروا نیست که بی اهمیت تلقی شود،بلکه باید همواره متذکرآن بودونیزباهمان نگاهی که به کارهای قابل اتهام می نگرند،باید توبه رادیدیعنی چون نفس آدمی به ارتکاب گناه مایل است وهرلحظه بیم آن می رودکه توبه رابشکند،نباید به تحقق توبه کاملا اطمینان داشته باشدوهم ازآن رو که اکثرگناهان به تجاوز بر حقوق بندگان خدا منجرمی شودبرتائب لازم است که ازکسانی که مورد ضررو خسارت مادی یامعنوی ازطرف توشده انددلجویی کندوبه جبران حقوق آنان بپردازد.1
پیرهرات کمال توبه را به سه چیز می داند،نخست درمنتهی شدن توبه به توبه ازهرچیزجز حق است،دیگربه دیدن (دریافتن)علت چنین توبه ای وسوم به توبه کردن ازهمین علت.وآشکاراست که رسیدن به این مقام ،به کسانی اختصاص داردکه مقامات ومنازل سلوک را طی کرده وازدشواریها وموانع طریق گذشته اندبه عبارت دیگراین چنین توبه مخصوص است به عارفان آگاه... 2
گناه چیست؟
گناه آن باشد که میان تووخدا حائل شود،خواه دنیاومراتب نعمتها وفتنه های دنیاباشدکه میان تو وخداحائل شود،خواه آخرت،چیزی که چون حجاب میان تووخدایت با شدگناه است.3
تشخیص اینکه چه امری موجب رضای حق وچه امری موجب سخط اوست برای کسی میسر نیست.به خواست حق کسی دسترسی نداردکسی نمی داندرضای حق به چیست؟چون تشخیص وخواست حق مشکل است تشخیص گناه هم مشکل می گردد.درنتیجه کارتوبه هم مشکل می گرددوبه همین جهت خواجه می گوید:توبه صحیح نیست مگر بعد ازشناختن گناه.پس اول باید گناه راتشخیص دادوسپس توبه کرد.
انبیاآمدندکه خواست حق رابه خلق بفهمانند.کتبی که نازل شدبرای این بودکه نافرمانیهامعلوم گردد.قرآن آمدکه مردم ثواب راازخطا تمییز دهند،زمینه وحی فراهم گردیدکه خوب وبد مشخص شوندبرای تشخیص گناه به همه ی این موضوعات باید توجه داشت.4
دراینجا باید اندیشه نمودکه حجاب چیست؟حجاب چیزی است که مانع دیدن آن سوی دیواره یا پرده وغیره باشدکه طرف دیگررابتوانیم ببینیم.اگربندگان خدا که درکوشش پیوسته برای ملاقات خدای
1-اندیشههای عرفانی پیرهرات،ص36 2-همان،ص37
3-کوی نیک نامان،ص164 4-مقامات معنوی،ص36
خویشندبه چیزی جزخدای خویش توبه نمایندآن چیزحجاب میان آنها وخدایشان است،همان راگناه گویند.هرچه توجه آدمی را به خودجلب نمایدومانع ازتوجه به خداشود،گناه است،خواه فرمانی به آن تعلق گرفته باشد،خواه نگرفته باشد.پس گناهان به سه دسته اند:
آنچه فرمانی بدان تعلق گیرد،خواه امرباشدوخواه نهی،آنچه این گونه نیست وانجام وترک آن رواست وآنچه مقام رب یا مقام عبدمقتضی آن است.
آنچه ترک فرمان خداباشد وخدابدان امرونهی را داشته باشدکه خودبه چهار قسم تقسیم می گردد:
1-آنچه نشان ازبزرگی دروغین انسان داردوانسان نیازمندرابه کاری وامی داردکه نه کار نیازمندان است،مانندخودبزرگ بینی،تکبر،فخرفروشی،خودستایی،خودخواهی،دیگران را به خدمت خویش گرفتن،انتظاربندگی ازدیگران داشتن،ریاست طلبی،خودمحوری ومانند آن.
2-آنچه ازصفات شیطانی انسان ریشه گرفته است مانندمکر،فریب،حسادت،امربه گمراه ساختن دیگران،آرزوی درازومانندآن.
3-آنچه که نتیجة طغیان شهوت است:مانندحرام خوری،پرخوری،دزدی وآلودگی های جنسی ومانندآن.
4-آنچه ریشه درمتعادل نبودن غضب دارد،مانندکینه توزی،خشم،قتل،نزاع های فردی وگروهی ومانندآن.
گناه خواه به قوای مشترک انسان باشد،خواه مربوط به کشش ویژه او،خواه مربوط به رابطة ویژةاو،خواه مربوط به رابطة میان انسان وخداباشد؛خواه مربوط به رابطةانسان ودیگران وخواه مربوط به کمالات شخصی خودش باشد،همه حجاب به حساب می آیند.یعنی آنگاه که انسان به چنین کارهایی پردازدوازخدای خودغافل است؛توجه اوبه این گونه امور سبب می شودکه توجهش ازخدا سلب شده باشدواین همان حجاب میان عبدورب است.
گناهی که دراینجا مورد نظر است،هرامری ست که مانع ازتوجه به خداباشد،اگرچه درزبان شرع ازگناهان به حساب نیامده باشدوازمباحات باشد.چنین نیست که مباح بودن نشان حلال بودن باشد،اگرکاررواو مباح سبب غفلت باشد ،گناه است که باید سالک درمنزل توبه ازآن پشیمان باشدوبا عمل آنرا جبران نماید.1
بازگشت خداقبل ازتوبه سالک:
توبه سالک،مسبوق به توبه ای ازحق است:درهرمرتبه ای ازمراتب توبه ،قبل ازتوبةعبد توبه ای ازحق نسبت به عبدهست که وی را جذب نموده وموجب توبه وبازگشت وی به سوی حق می شود.درمرحلةاول وقبل ازاین که انسان توبه کندوروی به جانب خدای بیاورددرمقام ربوبی به مقتضای
1-کوینیکنامان،ص165و166
رأفت ورحمت تامه اش نظری به عبد می اندازدوبا عنایت به خصوص بازگشتی برعبد می کندواورا به سوی خود می کشدودرنتیجه آن،عبدبه طرف پروردگار خویش روی می آوردوبه سوی اوبازگشت می کند.سپس بعدازبازگشت به طرف پروردگار،دوباره عنایت دیگری ازجانب اونسبت به عبد می شودورحمت وغفران خودراشامل وی می نمایدکه این همان قبول توبةعبداست.
درحقیقت باید گفت توبه وبازگشت عبد،بین دوبازگشت ازجانب پروردگار می افتدوبه عبارتی،روی آوردن بنده به خدای خویش بین دوبارروی آوردن ازجانب خدابسوی اوقرار می گیرد؛واگراونظری بربنده نیاندازداورا به حال خودبگذارد؛هرگزتوبه وبازگشتی ازبنده نخواهدبودوهرگزرو به خدانخواهدآوردونیزپس ازبازگشت عبد،اگرقبول ازجانب اونباشدورحمت ومغفرت او متوجه عبد نگردد،بازجزخسران درانتظار عبد نخواهدبود.اصولاازهمان اول که حضرت آدم وبه لحاظی،ازهمان اول که انسان درتنزل وهبوط افتادودرمسیرسقوط قرارگرفت،عطف اول ونظراول دراصل ازجانب خدابه ظهوررسید وبه دنبال آن ،آدم وبه لحاظی انسان رو به خداآوردوتوبه وبازگشت نمودوسپس دوباره خدای متعال نظری دیگرنمودوبه رحمت خوداین توبه راقبول کرد.1
دلیل حب خدابرای جذب بنده:
دراین مبحث اسراری نهفته است:اول این که،عشق حق به ذات خودوبه جمال ذات، این چنین اقتضا می کندکه جمال ذات او شناخته شودوسوز عشقی به راه بیاندازدودر این بین هیچ کدام ازموجودات ومخلوقات صلاحیت آن شناخت ونیز آن سوز وعشق راکه یک انسان کامل ووارسته ازحجب می تواندداشته باشد،ندارد.پس باید این انسان که واجداین صلاحیت است ولیکن درمیان حجابهامحبوس افتاده واین کمال وصلاحیت اودرپشت پرده قرار گرفته است؛مجذوب گرددوروی به آن سو بیاوردوحجابها راکنارزندوبالآخره شاهدجمال ذات گشته وخوب بشناسد وسوزعشق اوهمه ی عوالم رافراگیردوموجب تحیرهمة هستی گردد.
حالات همةانبیاواولیاوصالحین،مخصوصاانبیایی چون آدم، نوح، موسی، شعیب، داوود،ابراهیم، اسماعیل،یحیی،عیسی،وخاتم الانیا واولیایی مانندحضرت امیرالمؤمنین وهمةائمة اطهاربه خوبی شاهدبراین حقیقت است.ودرردیف بعدی حالات خوبان نیز چنین است.
البته تعلق مشیت او بر شناخته شدن جمال ذات، به مقتضای عشق به ذات فقط دراین خلاصه نمی شودبلکه،اصل خلقت همةمخلوقات وهدایت همةآنهابه سوی جمال ذات وبه دنبال آن عشق ساری درمیان همة موجودات نسبت به حق ،وعبودیت وحرکت تسبیحی بسوی اونیزازهمین عشق ذات حق به ذات خودوازاحکام ولوازم آن سرچشمه می گیرد.2
1- مقالات،ص77-78 2-مقالات،ج2،ص82و83
دوم اینکه عشق ذات برجمال ذات،این چنین اقتضا می کندکه اوخودوهرشاهددیگری جمال اورادرمرآتی کامل ترازهمةمرائی،ودرمجلاومظهری اتم،مشاهده کند؛یعنی هم خوداوشاهدجمال خوددراین مرآت باشد ،هم هرشاهددیگربه شهودجمال اودراین مرآت که مرآت کامل وجه اوست،نائل گردد.ازآنجاکه هیچ مرآتی همانندحقیقت انسانی نمی تواندجمال وکمال اورا بنماید،وازطرفی حقیقت وچهرةاصلی انسان درمیان حجاب بدن وحجابهای دیگرمحجوب گشته است،بیایدانسان محجوب باجذب حق ورحمت او به سوی بالاکشیده شود وروی به طرف حق وموطن حقیقی خودبیاوردوباتوبة بعدازتوبه به سیر بپردازدوهمةحجابها راکناربزند،تاچهرةاصلی وی که مرآت جمال وآیینةوجه اوست ظاهرگرددووجه حق درآن به نحوی که درنظرهست،مشهودافتدوحق وجه خوددرآن،وغیراووجه حق درآن بیند،کمااینکه دراصل وقبل ازتنزل انسان ازموطن خوداین چنین بوده واین چنین هست.1
نظری به وضع خویش درحین معصیت:
وقتی بنده به وضع خوددرهنگام انجام دادن معصیت نگاه می کندحقیقت رادرچندچیز می یابد:
الف_مصیبت بسیاربزرگ وفوق تصوربه هنگام ابتلا به حرام دامن گیر وی می گرددواودرحقیقت ازنظر حق می افتدوبه حال خود واگذار می شودوبلکه،تحت ولایت شیطان قرارمی گیرد؛واین مصیبتی ست بس بزرگ که هرکس بفهمدهرگزراضی به آن نگردد.دربیان روشنتر،وی درحین معصیت،بامخالفت کردن باخدای متعال موجب این می شودکه خودراازنظر حق بیاندازدوخودراتحت ولایت شیطان قراردهد.
خدای متعال کسی راکه خلق می کند،درحقیقت ازاویادمی نمایدوایجادخدا،عین یادکردن اوست.ونیز،کسی راکه به راه ایمان هدایت می کند،باز به رحمت خودازاویادمی فرمایدوبه راه ایمان آوردن خدای متعال عین یادکردن اوست ویادکردن او،یعنی نظر داشتن وعنایت او.
این همه مصیبت وازنظر خداافتادن ودردام شیطان رفتن ازعاقلی برآورده نیست،زیرامگر می شودتحمل کرد که خدااوراازخودبراندونظرعنایت خودراازاوبردارد،آن هم دراثرجهالت خودانسان.
درروایت امام رضا(ع) می فرماید:((اصول کافی،کتاب الایمان والکفر،باب الذنوب))خدای متعال به یکی ازپیامبران وحی فرمودکه:وقتی اطاعت شوم،راضی گردم ووقتی راضی گردم،برکات خودرانازل کنم وبرکاتم رانهایتی نیست؛ووقتی بامن مخالفت شود،به غضب آیم،دورسازم وطرد کنم،وطردولعن من به هفت پشت رسد(چیزی باقی نگذارد)2
ب_درحین انجام دادن معصیت،جهالتی دامن گیر وی می باشدکه به حساب نیایدوآن اینکه همانندیک
1-همان،ص83 2-همان،99
موجودفاقدعقل وشعور،عوض اینکه به هنگام ابتلابه معصیت به حال خویش گریه کندوبه وحشت افتد،مسرورمی شودوشادمان می گردد؛واین جهالتی ست بس بزرگ وهلاکت بار.اگرغفلت سخت وبی خبری نباشد،واگرجهالت ازسرنگذرد،چگونه می شودکسی درباطن امرودرپشت پرده درآتشی سخت ودرحرمانی حسرت آورودرعذابی فوق تصوربیفتد،ولی بااین همه مسرورنیزباشد؟!!.
سر این جهالت وغفلت چیست؟آیاجزازخودانسان می تواندباشد؟!!سپردن زمام امور خویش به دست نفس،وتبعیت واطاعت بی چون وچرااز آن،نورعقل را خاموش می سازدوعقل وهمة مشاعرراآنچنان ضعیف می گرداندکه گویی نه عقلی هست ونه مشاعردیگر؛عقل ومشاعردیگردرحقیقت،هم فانی درنفس وهم متحدباآن ونازله هایی ازآن می گردندودرخدمت آن قرارمی گیرند.
دراین بیان حضرت رضا(ع) می فرماید:اامیرالمؤمنین(ع)فرمود:وقتی تواعمال فضیحت باری انجام داده ای هرگزخنده ای نکن؛که دندانهای تومعلوم گردد؛ووقتی اعمال بدی انجام داده ای ایمن ازبلای ناگهانی شبگیرمباش!![اصول کافی،کتاب الایمان والکفر ،باب الذنوب]
ج-به هنگام انجام دادن معصیت،درحقیقت درمحضرحضرت حق باکمال جرأت وبی شرمی به مخالفت بااوبرخواسته وباترک گناه براین جرأت وبی شرمی هم اصرارورزیده است واین طغیانی ست بس خطرناک که درتصورنگنجدورسوایی وفضیحتی ست که دروهم نیاید.1
همچنین خواجه درموردخلاف ونافرمانی حق می گوید:
((عاصی)) بایددروقت عصیان به سه چیز نظر کند1-باانحطاط وجودازعصمت2-به فرح وشادی کاذب هنگام عصیان3-به اهمال ومسامحه ای که نسبت به تدارک وتلافی عصیان هست بااینکه عاصی می بیندحق متعال ناظراعمال وافعال اوست.))
گناه انسان راپست می کنداز مقام عصمت پایین می آورد،درمقابل سخط وغضب حق متعال آن فرح ولذت کاذب پست وناچیز است آن اهمال ومسامحه ای که عاصی خود نسبت به تلافی عصیان داردگناهی ست بس عظیم عاصی مگر معتقدنیست که حق متعال شاهدافعال وناظراعمال اوست.2
آیاتی ازقرآن درسر توبه:
1-آیه 37 سورة بقره درمقام بیان هبوط آدم وبه طور کلی هبوط انسان ازعالم بالابه عالم دنیا که براثر خطیئه وازلال شیطان پیش آمد:
«فَتلقًی ادمُ من ربه کلماتٍ فتابَ علیه إنًهُ هوالتواب الرحیم»
یعنی (پس به هنگام هبوط دراثنای آن،آدم ازپروردگار خویش کلماتی راتلقی واخذ نمودکه بااخذآنهاخدابرآدم به رحمت خودبازگشت نمودکه اوبازگشت کنندةبه رحمت وصاحب رحمت خاصه نسبت به بندگان خوداست. 3
1-همان،ص100و101 2-مقامات معنوی،ص37
3-مقالات،ص78
این آیه بعدازامربه هبوط ازجنت است که درآیة قبل عنوان گشته است.یعنی بعدازتعلق مشیت حق برهبوط،وبعدازامربه آن که مساوی است باشروع شدن هبوط،درهمان هنگام هبوط ودراثنای آن حضرت آدم کلماتی راکه کلمات وجودیة به خصوصی ست ازخدای متعال اخذنمودکه زمینه رادروجودآدم برای عطف نظرازمقام ربوبیت آماده کردومقام ربوبی نظری برآدم کردواین نظر وی رامجذوب نمودودرنتیجه پی به خطیئةخودبرده وروی به پروردگار خویش آورده وباتضرع کامل توبه کرد.خدای متعال دوباره براورحمت آوردونظر کردوبازگشتی دیگربراونموده وتوبة اوراپذیرفت،ولیکن دیگرهبوط حتمی گشته بودوادامةاین بازگشت تاجایی که نیل به جوارپروردگارتحقق یابددردنیاودرفرصت حیات دردنیا بایدباشد.
با این توضیح به این حقیقت هم پی می بریم که اسم تواب آنچنان که بعضی ها فکر می کنند،فقط به معنی قبول کنندة توبه نیست،بلکه معنی وسیع ترازآن اینکه ،خدای متعال بازگشت کنندة بارحمت وعنایت بسوی عبداست،هم قبل ازاینکه عبدتوبه کند،هم بعدازتوبةعبد،آن هم به صورت بازگشت بعدازبازگشت، چه دربازگشت قبل ازتوبةعبد،وچه دربازگشت بعدازتوبةتو،بازگشت اول،بازگشت بارحمت وجذب است،وبازگشت دوم بازگشت بارحمت ومغفرت وقبول. دربعضی ازآیات به بازگشت اول اشاره شده واسم تواب دراین معنی به کاررفته است.مانندهمین آیه،ودربعضی ازآیات به بازگشت دوم که بازگشت بامغفرت وقبول است،اشاره رفته واسم تواب به همین معنی آمده است.
مثلادرآیة 161 سورةبقره درخصوص آنانی که آیات واحکام الهی راکتمان می کنندوحقایق رااظهارنمی دانندواز این طریق خودرامشمول طردوغضب حق قرارمی دهندوسپس نادم گشته وتوبه می کنند،چنین می فرمایند:«الا الذین تابواواصلحوا وبینوا فاولئک اتوب علیهم وانا التواب الرحیم»یعنی مگرآنان که توبه کنندوبه اصلاح وجبران کارهای بدخویش بپردازندوبه مردم آنچه راکه کتمان نموده اندبیان کنند.پس به آنان بارحمت ومغفرت خویش بازگشت نموده وتوبةآنان رامی پذیرم،که من بازگشت کنندة باعنایت خودبه سوی بندگان وصاحب رحمت به آنان هستم. دراین آیه به بازگشت دوم اشاره شده است واسم تواب نیزبه همین معنی است.
2- درآیة118 سورة توبه می فرمایند:«وعلی الثلاثة الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت وضاقت علیهم انفسهم وظنوا أن لاملجأ من ا... الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان ا... هو التواب الرحیم»
ترجمه:وخدابه رحمت خویش بازگشت نمودوبرآن سه نفرکه ازشرکت درجهادتخلف 1
1-مقالات،ص78
ورزیدند،تاجایی که زمین باهمةوسعتی که داردبرآنان تنگ شد وخودازدست خودنیزدلتنگ گشتندودانستندکه ازغضب خداجزبه رحمت اوپناهی نیست.سپس پروردگاربه رحمت بازگشتی دیگربرآنهانمودتا آنهاتوبه کنندوروی آورند.خدای متعال است که بارحمت و عنایتش بازگشت کنندةبربندگان می باشدوصاحب رحمت است.
این آ یه درخصوص سه نفرازمسلمانان نازل شد که درشرکت درجهاددرغزوة تبوک به لحاظ سستی خویش امتناع وتخلف نمودند وبعدازاینکه رسول اکرم ومسلمانان به مدینه بازگشتند،به محضرآن حضرت رسیده واعتذارکردندولیکن حضرتش باآنان سخن نگفته وآنها راترک نمودندوحتی بچه ها نیزازآنهادوری کردندوزنهای آنها هم با آنها سرد گرفتندوآن چنان تنها ماندندکه شهرمدینه برآنان تنگ شدوسربه بیابان وکوهها نهادندوهمة زمین وزمان برآنان تنگ گردیدوبالاخره دانستندکه نقطة امیدی جزخدای متعال ندارند.
اینجابودکه پروردگاربه رحمت خودبازگشتی به آنها نمود ونظری برآنان کردکه براثرآن،روی به خداآورده وتوبه نمودندوبه تضرع پرداختند.وخدای متعال بازگشتی دیگربرآنها نموده وتوبةآنها راقبول کرد وآنان رامشمول مغفرت ورحمت قرارداد.
این دوآیه شاهدبرتوبةاول،یابازگشت اول ازجانب پروردگار به سوی عبدیا برعبد است.ودرخلال آن آیاتی که دال بر،بازگشت دوم پروردگار که بعدازبازگشت عبداست.
کلمات کلیدی : ندارد
نظرات شما (0)
---------------
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |