حکمت، شرف بزرگوار را می افزاید وبنده مملوک را تا مجلس ملوک بالا می کشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مقالات
اقسام معقولات
یکشنبه 88 اردیبهشت 13 , ساعت 11:16 صبح  

اقسام معقولات
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی

ساره رجب پور

تعریف
مفاهیم کلی که در علوم عقلی از آنها استفاده می شود به سه دسته تقسیم می گردند:1- مفاهیم ماهوی یا معقولات اولی مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدی.2- مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی مانند مفهوم علت و مفهوم معلول 3- مفاهیم منطقی یا معقولات ثانیه منطقی مانند عکس مستوی ومفهوم عکس نقیض. این تقسیم سه گانه که از ابتکارات فلاسفه اسلامی است فوائد فراوانی دارد و عدم دقت در بازشناسی و تمییز آنها از یکدیگر موجب خلط ها ومشکلات زیادی در بحث های فلسفی می شود وبسیاری از لغزشهای فلاسفه غربی در اثر خلط بین این مفاهیم،‌ حاصل شده که نمونه آنها را در سخنان هگل و کانت می توان یافت. مفهوم کلی یا قابل حمل بر امور عینی است و به اصطلاح : اتصاف آن خارجی است، مانند مفهوم انسان که بر حسن و حسین و... حمل می گردد و گفته می شود حسن انسان است و یا قابل حمل بر امور عینی نیست و تنها بر مفاهیم و صورت های ذهنی ، حمل می گردد و به اصطلاح : اتصاف آن ذهنی است، مانند مفهوم کلی و جزئی (به اصطلاح منطقی) که اولی صفت برای مفهوم انسان و دومی صفت برای صورت ذهنی حسن واقع می شود. دسته دوم را که تنها حمل بر امور ذهنی می شود مفاهیمی منطقی یا معقولات ثانیه منطقی می نامند. اما مفاهیمی که حمل بر اشیاء خارجی می شوند بر دو دسته تقسیم می گردند: یک دسته مفاهیمی که ذهن به طور خودکار از موارد خاص انتزاع می کند، یعنی همین که یک یا چند ادراک شخصی بوسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد فوراً‌ عقل، مفهوم کلی آن را بدست می آورد، مانند مفهوم کلی"سفیدی" که بعد از دیدن یک یا چند شئ سفید رنگ، انتزاع می شود، یا مفهوم کلی ترس که بعد از پیدایش یک یا چند بار احساس خاص، بدست می آید چنین مفاهیمی را مفاهیم یا معقولات اولی می نامند. دسته دیگر مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر می باشد . مانند مفهوم علت ومعلول که بعد از مقایسه دو چیزی که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه، انتزاع می شود . مثلاً هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسه می کنیم و توقف حرارت را به آتش مورد توجه قرار می دهیم عقل، مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت، انتزاع می کند واگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد هرگز این گونه مفاهیم بدست نمی آیند. این گونه مفاهیم را مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی می نامند.
  پیشینه
تقسیم شده اند. مفاهیم جزئی مفاهیمی هستند که تنها قابل انطباق بر یک مصداق اند و خود بر چند دسته اند:
1. صورت های حسی;
2. مفاهیم یا تصورات خیالی;
3. مفاهیم یا تصورات وهمی.
مفاهیم کلی مفاهیمی اند که بر بیش از یک مصداق قابل انطباق اند. به تصورات یا مفاهیم کلی «معقولات» نیز می گویند. معقولات خود نیز به دو دسته اساسی تقسیم شده اند:
1. معقولات اولی; 2. معقولات ثانیه.
مسئله ای که پیش از هر چیز توجه ما را به خود جلب می کند این است که این تقسیم بندی از چه زمانی و توسط چه کسانی مطرح گردید؟ با نگاهی گذرا به تاریخ اندیشه بشری، می توان بدین نتیجه رهنمون شد که تقسیم مفاهیم به جزئی و کلی تا عصر ارسطو و افلاطون قدمت داشته و این مسئله نزد آن ها نیز مطرح بوده است. یکی از حقایق انکارناپذیر تاریخ فلسفه، نزاع افلاطون و ارسطو در باب حقیقت کلی است; بلکه می توان گفت: یکی از عمده ترین اختلاف نظر آن دو در باب حقیقت کلی بروز یافته است. آشکار است که این مسئله آن گاه مطرح می شود که تقسیم مفاهیم به کلی و جزئی و تمایز میان مفهوم کلی و جزئی روشن باشد. افزون بر آن، ارسطو خود در منطق به تقسیم مفاهیم، یا به تعبیر خود وی، معانی، به کلی و جزئی تصریح کرده و هر یک از آن ها راتعریف کرده است.
«و لما کانت المعانی بعضها کلیا و بعضها جزئیا و اعنی بقولی کلیا ما من شانه ان یحمل علی اکثر من واحد و بقولی جزئیا مالیس ذلک من شانه و مثال ذلک ان قولنا انسان من المعانی الکلیة و قولی زید من الجزئیات. فواجب ضرورة متی حکمنا بوجود او غیر وجود ان یکون ذلک احیانا لمعنی من المعانی الکلیة و احیانا لمعنی من المعانی الجزئیه.»1
3. مفاهیمی همچون جوهر جسمانی، هیولای اولی، ماهیات مجرده و...
کهن ترین دیدگاه در باب حقیقت کلی، دیدگاه افلاطون است. از منظر او، کلیات واقعیتی عینی و خارج از ذهن دارند و اموری مجرّد از زمان و مکان هستند. او خود این موجوات مجرد را «مثال» نامیده است. بر اساس این دیدگاه، مفهوم کلی حاکی از آن حقیقت مجرد یا مثال است و ادراک کلی به معنای مشاهده آن حقیقت مجرد.
ارسطو در باب مفاهیم، همچون افلاطون، واقع گرا بود و با او در این امر که کلی امری عینی است، اتفاق نظر داشت، اما بر خلاف افلاطون، معتقد بود که کلی، حقیقت مستقلی از افراد و مصادیق ندارد. از منظر او، کلی در ضمن فرد و مصداق خود موجود بوده، در آن نهفته است و در خارج به گونه ای مستقل و مجزّا از مصادیق خود تحقق ندارد; زیرا هر موجود محسوسی از ماده و صورت تشکیل شده است و در خارج نمی توان صورت آن ها را از ماده جدا ساخت، بلکه تحلیل و تجزیه موجود محسوس به ماده و صورت صرفاً در ذهن ممکن است. بدین سان، کلی در نظر ارسطو همان صور نوعیه است که در خارج با ماده متحد است. عقل در همان حال که کلی را می شناسد، جزئی را نیز درک می کند. ارسطو این نگرش خود را به سقراط نسبت می دهد و بیان می کند که سقراط کلی را از فرد و مصداق جدا نمی کرد; زیرا جداسازی کلی از افراد و تفکیک میان آن ها مشکلاتی به بار می آورد. کسانی که به جداسازی کلی از فرد و مصداق آن پرداختند، در دام مشکلات بسیاری فرو غلتیدند.2 بدین سان، کلی در ضمن فرد تحقق دارد. به تعبیر دیگر، کلی در مصداق خود نهفته است; از این رو، می توان کلی را صرفاً از راه ادراک مصداق درک کرد.
با ترجمه آثار ارسطو و افلاطون و پیروان آن ها، مبحث حقیقت کلی در میان متفکران مسلمان نیز مطرح شد. علی رغم اینکه برخی از آن ها نظریه افلاطون را پذیرفتند، اما بیشتر آنان به دیدگاه ارسطو متمایل شدند. حامیان نظریه افلاطونی نیز تفسیرهای گوناگونی از این نظریه ارائه کردند و به دفاع از آن پرداختند.
متفکران مسلمان، علی رغم گرایش بیشتر آن ها به دیدگاه ارسطو و دفاع از آن، کمبودها و نقص هایی در آن یافتند. از این رو، با حفظ جوهره دیدگاه وی، به تکمیل و ترمیم آن پرداختند. گوهر یا ساختار نظریه ارسطو این بود که مفاهیم کلی یا معقولات مفاهیمی هستند که قوه ای به نام عقل آن ها را می سازد و آن ها را ادراک می کند. بدین سان، آن دسته از اندیشمندان مسلمان که در باب حقیقت مفاهیم کلی از دیدگاه ارسطو حمایت می کردند قایل شدند که مفاهیم کلی، در برابر مفاهیم جزئی، نوع ویژه ای از مفاهیم اند که با وصف کلیت در مرتبه خاصی از ذهن تحقق می یابند. کیفیت دست یابی عقل به این مفاهیم خود داستان دیگری دارد که پرداختن به آن مجال دیگری می طلبد. در هر صورت، غالب اندیشمندان مسلمان، اصول مذکور را پذیرفتند و قایل شدند که مفاهیم کلی نوع ویژه ای از مفاهیم هستند که عقل آن ها را می سازد و آن ها را درک می کند، اما به دلیل آنکه دیدگاه ارسطو صرفاً به دسته ای از مفاهیم ماهوی اختصاص داشت، به ترمیم آن پرداختند. بیان ارسطو مبنی بر اینکه «کلی به وصف کلیت در خارج متحقق نیست، بلکه صرفاً در ذهن موجود است. در خارج، کلی در ضمن مصادیق و افراد تحقق دارد»، تنها شامل مفاهیم ماهوی محسوس می شود. منظور از مفاهیم ماهوی محسوس، دسته ای از مفاهیم ماهوی است که مصداق و فرد محسوس دارند. 
    
 حکما و فلاسفه از قدیم الایام ادراکات انسان را درجه بندی کرده و مجموعاً چهار درجه تشخیص داده اند. یعنی ادراکات حوزه وجود انسان همه از یک سنخ نیستند و در یک درجه و مرتبه قرار ندارند بلکه مراتب مختلفی دارند که عبارتند از: ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک وهمی، ادراک عقلی. بنابراین مدرکات ذهنی ما عبارتند: محسوسات، متخیلات، وهمیات‌،معقولات. ادراک حسی، ادراکی است که مستقیماً بوسیله یکی از حواس ظاهری (باصره، سامعه، شامه، ذائقه،) و یا حواس باطنی صورت می گیرد. صورتی که در اثر این احساس در ذهن پیدا می شود"صورت محسوسه" نام دارد که از شی محسوس در ذهن  نقش می بندد و الا واقعیت آن تصویر، در خارج است نه در ذهن، حال اگر ارتباط و مواجهه مستقیم آن شی محسوس با حواس ما قطع شود به کمک همان صورت محسوسه ای که در ذهن ما دارد خاطره اش در ذهن باقی می ماند و درخیال یا حافظه نگهداری می شود و آن را در این مرتبه صورت خیالی و ادراک آن را ادراک خیالی می نامند. اکنون اگر چندین صورت خیالی از چندین شی محسوس که در جهاتی با یکدیگر اشتراک دارند در نظر بگیریم ذهن ما قادراست که وجه اشتراک همه این افراد را گرفته و یک مفهوم کلی بسازد که همه آن افراد را شامل می گردد. این مفهوم کلی را که بر افراد بسیار و حتی غیر متناهی صدق می کند معقول می نامند. ادراک حسی و ادراک خیالی هر دو ادراک جزئی هستند و از این لحاظ با یکدیگر اشتراک دارند. اما ادراک عقلی،‌ کلی است و از این جهت با ادراک حسی و ادراک خیالی فرق دارد. حیوانات نیز در دو مرحله ادراک عقلی را فاقد هستند. بنابراین معقول آن معنی و مفهوم کلی است که قابل انطباق بر کثیرین است و در مرحله ادراک عقلی حاصل می شود نه در مرحله ادراک حسی یا ادراک خیالی . پس کلیت صفت غیر قابل انفکاک معقول است و هیچ مفهوم جزئی معقول نیست. لازم به ذکر است که این معقولات هستند که به قسم اولیه و ثانویه تقسیم می شود اما محسوسات و متخیلات را نمی توان به اولی و ثانوی تقسیم کرد، زیرا انقسام به اولی و ثانوی در مورد مفاهیم کلی است و تنها معقولات هستند که از این خصیصه بهره مندند. وقتی که ما به ذهن خود مراجعه می کنیم دو سنخ  و دو دسته از مفاهیم و تصورات پیدا می کنیم که با یکدیگر فرق هایی دارند. دسته اول تصوراتی است که به کمک  حواس ظاهری ما حاصل شده اند مانند انسان، حیوان که به وجود این اشیاء‌ در خارج از ذهن خودمان حکم می کنیم اما دسته دوم بوسیله  حواس باطنی ما حاصل شده اند مانند درد، لذت، ترس که حکم می کنیم که این امور در نفس انسان موجود است. وجه مشترک این دو نوع از تصورات در این است که هر فردی از یکی از این دو سلسله از تصورات از فرد دیگر همان سلسله جدا و متمایز است یعنی هر کدام موجودی است غیر از دیگری، هر یک از آنها نماینده یک موجود خاص است در خارج ویا درنفس. اما در برابر این تصورات یک دسته تصورا ت دیگر در ذهن ما وجود دارد مانند تصور وجود و عدم، علیت ومعلولیت که این تصورات هیچ یک نماینده یک موجود خاص نیستند و در عین حال هر یک از مفاهیم و یا هر دوتای از آنها بر همه موجودات قابل حمل است یعنی این مفاهیم صور مستقیم اشیاء خاص نیست. پس این مفاهیم صفت موجودات دیگر هستند وبه اصطلاح"وجود رابط" دارند ولی خودشان موجود نیستند(به عقیده شیخ اشراق و اتباعش) پس معقولات و مفاهیم کلی که ذهن انسان درک می  کند بر دو قسم  است :برخی از آنها صورت مستقیم حقایق خارجی است و بر امور عینی حمل می شوند و ویژگی مشترک آنها این است که ذهن به طور خودکار و بدون زحمت و تامل آنها را از موارد جزئی و خاص عینی انتزاع می کند، مراد از موارد جزئی و عینی اعم از پدیده های بیرونی و درونی است که به ترتیب با حواس ظاهری و حواس باطنی (وجدان) در ک می شوند. چنین معقولاتی را که هم عروضشان خارجی است و هم اتصافشان، معقولات اولیه می نامند . اما دسته دیگر اگربه شی یا اشیائی که با اشاره حسی یا عقلی به آنها اشاره می کنیم حمل بشوند مبین ذات و حقیقت آنها نیستند بلکه صرفاً بیان حالت و حکم اشیاء هستند،این مفاهیم صلاحیت اینکه جواب "ماهو" نسبت به شی واقع شوند ندارند وبه عبارت دیگر وجود فی نفسه به معنای ذاتی که دارای وجود خاص  بوده باشد ندارد این معقولات را معقولات ثانیه می نامند . این معقولات به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول به گونه ای است که انتزاع و دست یابی به آن نیازمند کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر است و مانند معقولات اولیه براشیاء عینی حمل می شود،مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسه دو چیز که یکی از آنها متوقف بر چیز دیگری است وبا توجه به این رابطه انتزاع می شود.همچنین این مفاهیم بیانگر احوال اشیاء خارجی، روابط و نحوه وجود آنها هستند. این مفاهیم با اینکه مابه ازای خارجی و عینی ندارد،‌ اما وصف اشیاء خارجی قرار می گیرد و حکایت از
امور واقعی می کنند. به این معقولات به این دلیل که در فلسفه مورد بحث قرار می گیرند معقولات ثانی فلسفی گویند.
 . دسته دوم مفاهیمی است که قابل حمل بر امور عینی نیستند و تنها در مورد مفاهیم وصورت های ذهنی به کار می روند. به این معقولات به این دلیل که در منطق پیرامون آنها بحث می شود معقولات ثانی منطقی گویند. ازآنچه گفته شد معلوم می شود که معقولات اولیه و معقولات ثانیه سه فرق اساسی با یکدیگر دارند. 1- معقولات اولیه صورتهای مستقیم وبلاواسطه ای هستند که از اعیان خارجی گرفته شده اند یعنی در ساختن اینها صورت ادراکیه دیگری وساطت و دخالت ندارد، اما معقولات ثانیه صورت های مستقیم اشیاء نیستند بلکه با وساطت صور ادراکیه دیگری که همان معقولات اولیه هستند برای ذهن بوجود آمده اند  وبه عبارت دیگر مفاهیمی انتزاعی هستند که معقولات اولیه منشآ انتزاع آنها به شمار می رود. معقولات ثانیه صرفاً صفت هایی هستند برای اشیاء ولی البته نه صفتی که خود صورت یک حالت موجود خاص باشد بلکه صفتی که آن صفت بر موصوف حمل می شود ولی نمی توان گفت که خود این صفت از خود وجودی غیر از وجود موصوف دارد. 2- معقولات اولیه مسبوق به احساس و تخیل می باشند،‌ یعنی اول درمرتبه حس، موجود بوده و بعد در مرتبه خیال موجود شده و سپس صورت کلی و عقلانی  به خود گرفته اند اما معقولات ثانیه مسبوق به احساس و تخیل و جزئیت نیستند، یعنی ابتدائاً به طور جزئی و از راه حس وارد ذهن نشده اند. 3- معقولات اولیه جنبه اختصاص دارند، یعنی اختصاص به یک نوع خاص و یا یک جنبه خاص ویا حداکثر یک مقوله خاص دارند، اما معقولات ثانیه جنبه عمومی دارند و نمی توان یک شی یا یک عده  از اشیاء متمایز کرد و آن ها را به عنوان مصادیق آن مفهوم نشان داد و لهذا معقولات اولیه از امور فلسفی و عمومی است اما معقولات ثانیه واجد جنبه فلسفی است .از آنچه گفته شد این نکته آشکار گردید که معقولات ثانیه یا معقولات درجه دوم از آن جهت به این اسم نامیده شده اند که دردرجه دوم از لحاظ ادراک ذهن قرار گرفته اند یعنی در وهله اول معقولات اولیه برای ذهن حاصل می شود ودر وهله دوم معقولات ثانیه بعنوان صفت وحالت معقولات اولیه در ذهن نمودار می گردد.برخی امتیاز معقول اول وثانی را در این می دانند که معقول اول در خارج وجود داشته و از طریق حس اصطیاد شده وبه تجرید، تقشیر، انتزاع و مانند آن به ذهن منتقل شده وتعقل می شود، و معقول ثانی بر خلاف معقول اول از طریق حس به دست نمی آید و لیکن این امتیاز به دلیل این که برخی از معقولات اولی نظیر جوهر با آن که دارای فرد خارجی هستند به حس ادراک نمی شوند،‌ امتیازی ناتمام است. نکته ای که تذکر به آن خالی از فایده نیست این است که در مسائل فلسفی تنها از معقولات ثانی فلسفی بحث  نمی شود، بلکه معقولات ثانیه منطقی نیز در حوزه مسائل فلسفی قرار می گیرند، زیرا فلسفه عهده دار اثبات اصل هستی آنها و کاوش پیرامون احکامی است که به هستی آنها باز می گردد؛ چه این که منطق به عنوان یک علم جزئی در تامین موضوع خود و مبادی مربوط به آن به فلسفه که علم کلی است محتاج می باشد. پس معقول ثانی در مباحث و مسائل فلسفی اعم از دو قسم معقولی است که در اصطلاح با عنوان معقول ثانی منطقی و فلسفی مشخص می شوند.

منابع
1- آموزش فلسفه مصباح یزدی، محمد تقی چاپ سپهر 1364
2- در آمدی بر آموزش فلسفه غرویان، محسن چاپ قدس 1372
3- رحیق مختوم، حسن زاده آملی، عبدالله انتشارات اسوه 1382
4- شرح منظومه، مرتضی مطهری چاپ حکمت 1385


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 319 بازدید
بازدید دیروز: 515 بازدید
بازدید کل: 2859588 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]