اقسام معقولات
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
ساره رجب پور
تعریف
مفاهیم کلی که در علوم عقلی از آنها استفاده می شود به سه دسته تقسیم می گردند:1- مفاهیم ماهوی یا معقولات اولی مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدی.2- مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی مانند مفهوم علت و مفهوم معلول 3- مفاهیم منطقی یا معقولات ثانیه منطقی مانند عکس مستوی ومفهوم عکس نقیض. این تقسیم سه گانه که از ابتکارات فلاسفه اسلامی است فوائد فراوانی دارد و عدم دقت در بازشناسی و تمییز آنها از یکدیگر موجب خلط ها ومشکلات زیادی در بحث های فلسفی می شود وبسیاری از لغزشهای فلاسفه غربی در اثر خلط بین این مفاهیم، حاصل شده که نمونه آنها را در سخنان هگل و کانت می توان یافت. مفهوم کلی یا قابل حمل بر امور عینی است و به اصطلاح : اتصاف آن خارجی است، مانند مفهوم انسان که بر حسن و حسین و... حمل می گردد و گفته می شود حسن انسان است و یا قابل حمل بر امور عینی نیست و تنها بر مفاهیم و صورت های ذهنی ، حمل می گردد و به اصطلاح : اتصاف آن ذهنی است، مانند مفهوم کلی و جزئی (به اصطلاح منطقی) که اولی صفت برای مفهوم انسان و دومی صفت برای صورت ذهنی حسن واقع می شود. دسته دوم را که تنها حمل بر امور ذهنی می شود مفاهیمی منطقی یا معقولات ثانیه منطقی می نامند. اما مفاهیمی که حمل بر اشیاء خارجی می شوند بر دو دسته تقسیم می گردند: یک دسته مفاهیمی که ذهن به طور خودکار از موارد خاص انتزاع می کند، یعنی همین که یک یا چند ادراک شخصی بوسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد فوراً عقل، مفهوم کلی آن را بدست می آورد، مانند مفهوم کلی"سفیدی" که بعد از دیدن یک یا چند شئ سفید رنگ، انتزاع می شود، یا مفهوم کلی ترس که بعد از پیدایش یک یا چند بار احساس خاص، بدست می آید چنین مفاهیمی را مفاهیم یا معقولات اولی می نامند. دسته دیگر مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر می باشد . مانند مفهوم علت ومعلول که بعد از مقایسه دو چیزی که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه، انتزاع می شود . مثلاً هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسه می کنیم و توقف حرارت را به آتش مورد توجه قرار می دهیم عقل، مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت، انتزاع می کند واگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد هرگز این گونه مفاهیم بدست نمی آیند. این گونه مفاهیم را مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی می نامند.
پیشینه
تقسیم شده اند. مفاهیم جزئی مفاهیمی هستند که تنها قابل انطباق بر یک مصداق اند و خود بر چند دسته اند:
1. صورت های حسی;
2. مفاهیم یا تصورات خیالی;
3. مفاهیم یا تصورات وهمی.
مفاهیم کلی مفاهیمی اند که بر بیش از یک مصداق قابل انطباق اند. به تصورات یا مفاهیم کلی «معقولات» نیز می گویند. معقولات خود نیز به دو دسته اساسی تقسیم شده اند:
1. معقولات اولی; 2. معقولات ثانیه.
مسئله ای که پیش از هر چیز توجه ما را به خود جلب می کند این است که این تقسیم بندی از چه زمانی و توسط چه کسانی مطرح گردید؟ با نگاهی گذرا به تاریخ اندیشه بشری، می توان بدین نتیجه رهنمون شد که تقسیم مفاهیم به جزئی و کلی تا عصر ارسطو و افلاطون قدمت داشته و این مسئله نزد آن ها نیز مطرح بوده است. یکی از حقایق انکارناپذیر تاریخ فلسفه، نزاع افلاطون و ارسطو در باب حقیقت کلی است; بلکه می توان گفت: یکی از عمده ترین اختلاف نظر آن دو در باب حقیقت کلی بروز یافته است. آشکار است که این مسئله آن گاه مطرح می شود که تقسیم مفاهیم به کلی و جزئی و تمایز میان مفهوم کلی و جزئی روشن باشد. افزون بر آن، ارسطو خود در منطق به تقسیم مفاهیم، یا به تعبیر خود وی، معانی، به کلی و جزئی تصریح کرده و هر یک از آن ها راتعریف کرده است.
«و لما کانت المعانی بعضها کلیا و بعضها جزئیا و اعنی بقولی کلیا ما من شانه ان یحمل علی اکثر من واحد و بقولی جزئیا مالیس ذلک من شانه و مثال ذلک ان قولنا انسان من المعانی الکلیة و قولی زید من الجزئیات. فواجب ضرورة متی حکمنا بوجود او غیر وجود ان یکون ذلک احیانا لمعنی من المعانی الکلیة و احیانا لمعنی من المعانی الجزئیه.»1
3. مفاهیمی همچون جوهر جسمانی، هیولای اولی، ماهیات مجرده و...
کهن ترین دیدگاه در باب حقیقت کلی، دیدگاه افلاطون است. از منظر او، کلیات واقعیتی عینی و خارج از ذهن دارند و اموری مجرّد از زمان و مکان هستند. او خود این موجوات مجرد را «مثال» نامیده است. بر اساس این دیدگاه، مفهوم کلی حاکی از آن حقیقت مجرد یا مثال است و ادراک کلی به معنای مشاهده آن حقیقت مجرد.
ارسطو در باب مفاهیم، همچون افلاطون، واقع گرا بود و با او در این امر که کلی امری عینی است، اتفاق نظر داشت، اما بر خلاف افلاطون، معتقد بود که کلی، حقیقت مستقلی از افراد و مصادیق ندارد. از منظر او، کلی در ضمن فرد و مصداق خود موجود بوده، در آن نهفته است و در خارج به گونه ای مستقل و مجزّا از مصادیق خود تحقق ندارد; زیرا هر موجود محسوسی از ماده و صورت تشکیل شده است و در خارج نمی توان صورت آن ها را از ماده جدا ساخت، بلکه تحلیل و تجزیه موجود محسوس به ماده و صورت صرفاً در ذهن ممکن است. بدین سان، کلی در نظر ارسطو همان صور نوعیه است که در خارج با ماده متحد است. عقل در همان حال که کلی را می شناسد، جزئی را نیز درک می کند. ارسطو این نگرش خود را به سقراط نسبت می دهد و بیان می کند که سقراط کلی را از فرد و مصداق جدا نمی کرد; زیرا جداسازی کلی از افراد و تفکیک میان آن ها مشکلاتی به بار می آورد. کسانی که به جداسازی کلی از فرد و مصداق آن پرداختند، در دام مشکلات بسیاری فرو غلتیدند.2 بدین سان، کلی در ضمن فرد تحقق دارد. به تعبیر دیگر، کلی در مصداق خود نهفته است; از این رو، می توان کلی را صرفاً از راه ادراک مصداق درک کرد.
با ترجمه آثار ارسطو و افلاطون و پیروان آن ها، مبحث حقیقت کلی در میان متفکران مسلمان نیز مطرح شد. علی رغم اینکه برخی از آن ها نظریه افلاطون را پذیرفتند، اما بیشتر آنان به دیدگاه ارسطو متمایل شدند. حامیان نظریه افلاطونی نیز تفسیرهای گوناگونی از این نظریه ارائه کردند و به دفاع از آن پرداختند.
متفکران مسلمان، علی رغم گرایش بیشتر آن ها به دیدگاه ارسطو و دفاع از آن، کمبودها و نقص هایی در آن یافتند. از این رو، با حفظ جوهره دیدگاه وی، به تکمیل و ترمیم آن پرداختند. گوهر یا ساختار نظریه ارسطو این بود که مفاهیم کلی یا معقولات مفاهیمی هستند که قوه ای به نام عقل آن ها را می سازد و آن ها را ادراک می کند. بدین سان، آن دسته از اندیشمندان مسلمان که در باب حقیقت مفاهیم کلی از دیدگاه ارسطو حمایت می کردند قایل شدند که مفاهیم کلی، در برابر مفاهیم جزئی، نوع ویژه ای از مفاهیم اند که با وصف کلیت در مرتبه خاصی از ذهن تحقق می یابند. کیفیت دست یابی عقل به این مفاهیم خود داستان دیگری دارد که پرداختن به آن مجال دیگری می طلبد. در هر صورت، غالب اندیشمندان مسلمان، اصول مذکور را پذیرفتند و قایل شدند که مفاهیم کلی نوع ویژه ای از مفاهیم هستند که عقل آن ها را می سازد و آن ها را درک می کند، اما به دلیل آنکه دیدگاه ارسطو صرفاً به دسته ای از مفاهیم ماهوی اختصاص داشت، به ترمیم آن پرداختند. بیان ارسطو مبنی بر اینکه «کلی به وصف کلیت در خارج متحقق نیست، بلکه صرفاً در ذهن موجود است. در خارج، کلی در ضمن مصادیق و افراد تحقق دارد»، تنها شامل مفاهیم ماهوی محسوس می شود. منظور از مفاهیم ماهوی محسوس، دسته ای از مفاهیم ماهوی است که مصداق و فرد محسوس دارند.
حکما و فلاسفه از قدیم الایام ادراکات انسان را درجه بندی کرده و مجموعاً چهار درجه تشخیص داده اند. یعنی ادراکات حوزه وجود انسان همه از یک سنخ نیستند و در یک درجه و مرتبه قرار ندارند بلکه مراتب مختلفی دارند که عبارتند از: ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک وهمی، ادراک عقلی. بنابراین مدرکات ذهنی ما عبارتند: محسوسات، متخیلات، وهمیات،معقولات. ادراک حسی، ادراکی است که مستقیماً بوسیله یکی از حواس ظاهری (باصره، سامعه، شامه، ذائقه،) و یا حواس باطنی صورت می گیرد. صورتی که در اثر این احساس در ذهن پیدا می شود"صورت محسوسه" نام دارد که از شی محسوس در ذهن نقش می بندد و الا واقعیت آن تصویر، در خارج است نه در ذهن، حال اگر ارتباط و مواجهه مستقیم آن شی محسوس با حواس ما قطع شود به کمک همان صورت محسوسه ای که در ذهن ما دارد خاطره اش در ذهن باقی می ماند و درخیال یا حافظه نگهداری می شود و آن را در این مرتبه صورت خیالی و ادراک آن را ادراک خیالی می نامند. اکنون اگر چندین صورت خیالی از چندین شی محسوس که در جهاتی با یکدیگر اشتراک دارند در نظر بگیریم ذهن ما قادراست که وجه اشتراک همه این افراد را گرفته و یک مفهوم کلی بسازد که همه آن افراد را شامل می گردد. این مفهوم کلی را که بر افراد بسیار و حتی غیر متناهی صدق می کند معقول می نامند. ادراک حسی و ادراک خیالی هر دو ادراک جزئی هستند و از این لحاظ با یکدیگر اشتراک دارند. اما ادراک عقلی، کلی است و از این جهت با ادراک حسی و ادراک خیالی فرق دارد. حیوانات نیز در دو مرحله ادراک عقلی را فاقد هستند. بنابراین معقول آن معنی و مفهوم کلی است که قابل انطباق بر کثیرین است و در مرحله ادراک عقلی حاصل می شود نه در مرحله ادراک حسی یا ادراک خیالی . پس کلیت صفت غیر قابل انفکاک معقول است و هیچ مفهوم جزئی معقول نیست. لازم به ذکر است که این معقولات هستند که به قسم اولیه و ثانویه تقسیم می شود اما محسوسات و متخیلات را نمی توان به اولی و ثانوی تقسیم کرد، زیرا انقسام به اولی و ثانوی در مورد مفاهیم کلی است و تنها معقولات هستند که از این خصیصه بهره مندند. وقتی که ما به ذهن خود مراجعه می کنیم دو سنخ و دو دسته از مفاهیم و تصورات پیدا می کنیم که با یکدیگر فرق هایی دارند. دسته اول تصوراتی است که به کمک حواس ظاهری ما حاصل شده اند مانند انسان، حیوان که به وجود این اشیاء در خارج از ذهن خودمان حکم می کنیم اما دسته دوم بوسیله حواس باطنی ما حاصل شده اند مانند درد، لذت، ترس که حکم می کنیم که این امور در نفس انسان موجود است. وجه مشترک این دو نوع از تصورات در این است که هر فردی از یکی از این دو سلسله از تصورات از فرد دیگر همان سلسله جدا و متمایز است یعنی هر کدام موجودی است غیر از دیگری، هر یک از آنها نماینده یک موجود خاص است در خارج ویا درنفس. اما در برابر این تصورات یک دسته تصورا ت دیگر در ذهن ما وجود دارد مانند تصور وجود و عدم، علیت ومعلولیت که این تصورات هیچ یک نماینده یک موجود خاص نیستند و در عین حال هر یک از مفاهیم و یا هر دوتای از آنها بر همه موجودات قابل حمل است یعنی این مفاهیم صور مستقیم اشیاء خاص نیست. پس این مفاهیم صفت موجودات دیگر هستند وبه اصطلاح"وجود رابط" دارند ولی خودشان موجود نیستند(به عقیده شیخ اشراق و اتباعش) پس معقولات و مفاهیم کلی که ذهن انسان درک می کند بر دو قسم است :برخی از آنها صورت مستقیم حقایق خارجی است و بر امور عینی حمل می شوند و ویژگی مشترک آنها این است که ذهن به طور خودکار و بدون زحمت و تامل آنها را از موارد جزئی و خاص عینی انتزاع می کند، مراد از موارد جزئی و عینی اعم از پدیده های بیرونی و درونی است که به ترتیب با حواس ظاهری و حواس باطنی (وجدان) در ک می شوند. چنین معقولاتی را که هم عروضشان خارجی است و هم اتصافشان، معقولات اولیه می نامند . اما دسته دیگر اگربه شی یا اشیائی که با اشاره حسی یا عقلی به آنها اشاره می کنیم حمل بشوند مبین ذات و حقیقت آنها نیستند بلکه صرفاً بیان حالت و حکم اشیاء هستند،این مفاهیم صلاحیت اینکه جواب "ماهو" نسبت به شی واقع شوند ندارند وبه عبارت دیگر وجود فی نفسه به معنای ذاتی که دارای وجود خاص بوده باشد ندارد این معقولات را معقولات ثانیه می نامند . این معقولات به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول به گونه ای است که انتزاع و دست یابی به آن نیازمند کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر است و مانند معقولات اولیه براشیاء عینی حمل می شود،مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسه دو چیز که یکی از آنها متوقف بر چیز دیگری است وبا توجه به این رابطه انتزاع می شود.همچنین این مفاهیم بیانگر احوال اشیاء خارجی، روابط و نحوه وجود آنها هستند. این مفاهیم با اینکه مابه ازای خارجی و عینی ندارد، اما وصف اشیاء خارجی قرار می گیرد و حکایت از
امور واقعی می کنند. به این معقولات به این دلیل که در فلسفه مورد بحث قرار می گیرند معقولات ثانی فلسفی گویند.
. دسته دوم مفاهیمی است که قابل حمل بر امور عینی نیستند و تنها در مورد مفاهیم وصورت های ذهنی به کار می روند. به این معقولات به این دلیل که در منطق پیرامون آنها بحث می شود معقولات ثانی منطقی گویند. ازآنچه گفته شد معلوم می شود که معقولات اولیه و معقولات ثانیه سه فرق اساسی با یکدیگر دارند. 1- معقولات اولیه صورتهای مستقیم وبلاواسطه ای هستند که از اعیان خارجی گرفته شده اند یعنی در ساختن اینها صورت ادراکیه دیگری وساطت و دخالت ندارد، اما معقولات ثانیه صورت های مستقیم اشیاء نیستند بلکه با وساطت صور ادراکیه دیگری که همان معقولات اولیه هستند برای ذهن بوجود آمده اند وبه عبارت دیگر مفاهیمی انتزاعی هستند که معقولات اولیه منشآ انتزاع آنها به شمار می رود. معقولات ثانیه صرفاً صفت هایی هستند برای اشیاء ولی البته نه صفتی که خود صورت یک حالت موجود خاص باشد بلکه صفتی که آن صفت بر موصوف حمل می شود ولی نمی توان گفت که خود این صفت از خود وجودی غیر از وجود موصوف دارد. 2- معقولات اولیه مسبوق به احساس و تخیل می باشند، یعنی اول درمرتبه حس، موجود بوده و بعد در مرتبه خیال موجود شده و سپس صورت کلی و عقلانی به خود گرفته اند اما معقولات ثانیه مسبوق به احساس و تخیل و جزئیت نیستند، یعنی ابتدائاً به طور جزئی و از راه حس وارد ذهن نشده اند. 3- معقولات اولیه جنبه اختصاص دارند، یعنی اختصاص به یک نوع خاص و یا یک جنبه خاص ویا حداکثر یک مقوله خاص دارند، اما معقولات ثانیه جنبه عمومی دارند و نمی توان یک شی یا یک عده از اشیاء متمایز کرد و آن ها را به عنوان مصادیق آن مفهوم نشان داد و لهذا معقولات اولیه از امور فلسفی و عمومی است اما معقولات ثانیه واجد جنبه فلسفی است .از آنچه گفته شد این نکته آشکار گردید که معقولات ثانیه یا معقولات درجه دوم از آن جهت به این اسم نامیده شده اند که دردرجه دوم از لحاظ ادراک ذهن قرار گرفته اند یعنی در وهله اول معقولات اولیه برای ذهن حاصل می شود ودر وهله دوم معقولات ثانیه بعنوان صفت وحالت معقولات اولیه در ذهن نمودار می گردد.برخی امتیاز معقول اول وثانی را در این می دانند که معقول اول در خارج وجود داشته و از طریق حس اصطیاد شده وبه تجرید، تقشیر، انتزاع و مانند آن به ذهن منتقل شده وتعقل می شود، و معقول ثانی بر خلاف معقول اول از طریق حس به دست نمی آید و لیکن این امتیاز به دلیل این که برخی از معقولات اولی نظیر جوهر با آن که دارای فرد خارجی هستند به حس ادراک نمی شوند، امتیازی ناتمام است. نکته ای که تذکر به آن خالی از فایده نیست این است که در مسائل فلسفی تنها از معقولات ثانی فلسفی بحث نمی شود، بلکه معقولات ثانیه منطقی نیز در حوزه مسائل فلسفی قرار می گیرند، زیرا فلسفه عهده دار اثبات اصل هستی آنها و کاوش پیرامون احکامی است که به هستی آنها باز می گردد؛ چه این که منطق به عنوان یک علم جزئی در تامین موضوع خود و مبادی مربوط به آن به فلسفه که علم کلی است محتاج می باشد. پس معقول ثانی در مباحث و مسائل فلسفی اعم از دو قسم معقولی است که در اصطلاح با عنوان معقول ثانی منطقی و فلسفی مشخص می شوند.
منابع
1- آموزش فلسفه مصباح یزدی، محمد تقی چاپ سپهر 1364
2- در آمدی بر آموزش فلسفه غرویان، محسن چاپ قدس 1372
3- رحیق مختوم، حسن زاده آملی، عبدالله انتشارات اسوه 1382
4- شرح منظومه، مرتضی مطهری چاپ حکمت 1385
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |