عنوان: حضور و مراقبه
قسمت دوم
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مرتبه ی دوم مراقبه
بعد از اینکه سالک به توفیق خدای متعال مدتی به مرتبه ی اول مراقبه و به امور و وظایف لازم در آن مداومت کرد و با عنایات خاصه ی ربوبی و بر اثر مجاهدت ، نورانیت و صفایی در دل وی پیدا شد و تحولی در باطن وی به وجود آمد و آمادگی قدم بالاتر در مقام مجاهدت را به دست آورد،به مرتبه ی دوم مراقبه که در حقیقت ، همان قدم بالاتر در مجاهدت است می پردازد .
پیداست که اگر با راهنمایی کاملی قدم در راه گذاشته باشدف شروع مرتبه ی دوم مراقبه در وقت آن به اشاره ی وی خواهد بود.
در مرتبه ی دوم مراقبه، طلب سالک الی الله جدی تر، صادق تر وخالص تر می شود و طبعا مجاهدت وی سخت تر و مراقبت جانب حضرت مقصود کامل تر می گردد. یعنی علاوه بر مرتبه ی اول مراقبه و التزام به امور و وظایف آن ، مراقبه ی بیشتری خواهد داشت و امور و وظایف دیگری را هم ملتزم می شود و در حقیقت ، مراقبه ش را تکمیل و جانب حضرت حق را بیش از بیش مراقبت می کند.
امر اول: سعی در ترک مشتهیات و هواهای نفسانی است و مراقبت جانب حضرت معبود در این امر.
هواها و مشتهیات مباح اگر چه مباح است و حرام نیست ، ولیکن مباح بودن به آن معنا هم نیسن که پرداخن به آنها غوطه ور گشتن در آنها، در منازل و مراتب عالیه ی عبودیت و در مدارج بالای توحید برای انسان سد راه نمی شود و اشکالی پیش نمی آورد. واین حقیقتی است که اهل آن از آن آگاه و محجوبان از آن بی خبرند.
شکستن نفس و مسئله ی اسرار آمیزی است
ترک هواها و ترک مشتهیات نفسانی ، شکستن «نفس» است و این امر در سفر الی الحق اسرار عمیقه ای دارد.
هر چه نفس خود شکستی ،دل را حیات بخشیدی ،حقیقت خود را یافتی ،به موطن خویش نزدیک شدی و به قرب حضرت محبوب نایل آمدی. سر این امر را نیزآنگاه می یابی که موفق برآن شوی و مادامی که قدم در این وادی نگذاشته ای به سر آن واقف نگردی.
ترک هواها و مشتهیات ، موجب انجذاب به سوی اوست
سالک هر چه در ترک هواها و مشتهیات نفسانی جدیت داشته باشد ، به همان اندازه موفق خواهد بود و به همان اندازه خواهد دید روح وی به عوالم علیه مجذوب تر و مشتاق تر گشته و تحصیل قرب برای وی لذیذتر و نیل به جوار حق محبوب تر شده است و سر این امر نیز معلوم است و ان اینکه وقتی هوای غیر به هوای حضرت محبوب کنار زده شده هوای جناب او جایگزین هوای غیر در دل سالک خواهد بود.
سلطان هواها باید شکسته شود
سلطان هواها قوی ترین و غالب ترین سلطانهاست و سالک باید سلطان هواها را دروجود خود بشکند و الا راه به جایی نخواهد برد و این با همان ترک هواها و مشتهیات نفسانی خواهد بود.
مجاهداتی در رفع حجابها
ترک هواها و مشتهیات ، مجاهداتی است در کنار حجابهای ظلمانی که فاصله بین دل و جان و بین حضرت معبود است.
هر یک از هواها و مشتهیات نفسانی و به عبارتی ، هر علقه ای از علقه ها ف حجابی است بردا و دردل و ترک هر هوا و هر علقه ای ،مجاهدتی خواهد بود درکنار زدن حجابی از دل.
و اگر سالک هوشیار باشد و مراقب حال خود باشد، با ترک هر هوایی از هواها و با اعراض از هر لذتی از لذتها ، آثار و برکات آن را خواهد دید و به وضوح خواهد فهمید که چگونه دل دادن به هواها و مشتهیات نفسانی و تبعیت از نفس و خواسته ها ی آن ، وی را از حرکت باز می داشته و سد راه بوده است.
گر مراقب باشی و بیدار تو هر دمی بینی جزای کار تو
تحمل سختیها در این مقام
ترک هواها و مشتهیات نفسانی به سادگی انجام نمی پذیرد و کار آسانی نیست. این امر به جای خود،ریاضت است ،ریاضت مشروع ولیکن بسیار طولانی و سخت.
سختیها و مشکلات ان نباید موجب سستی و مسامحه دراعراض ازلذات باشد. پیداست که طریق عبودیت را سختیهای بسیارزیاد هست ورنجها و مشکلات گوناگون درآن وجود دارد و کسی که قدم در این طریق می گذارد ، از اول امر باید به این حقیقت توجه داشته باشد و خود را برای تحمل سختیها ی راه آماده کند و از همان وقت که به این راه شروع می کند،بافقر و مسکنت از خدای متعال بخواهد که دست او را بگیرد ، سختیها را برای وی آسان کندو صبر و تحمل به وی عطا بفرماید. این دعا را باید همیشه داشته باشدو دائما از جناب او مدد بگیرد ، که اگر او کمک نکند هرگز موفق نخواهد شد. ازحضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هم باید همیشه استشفاع کندو در کسب توجه و شفاعت آنان بکوشد ، که اگر توجه و شفاهت آنان به دست بیاید ، مشکلها حل و سختیها آسان خواهد شد ، زیرا که آنان وسایط فیض حق و شفعاء عندالله هستند و خدای متعال خود چنین خواسته است و خود چنین قرار داده است.
امر دوم: مراعات آداب محضر حق در همه ی حرکات و سکنات است و مراقبت جانب او در این امر.
منظور از این امر این است که در همه ی احوال خود را در محضر معبود ببیندو حضرت او را حاضر و ناظر بر حرکات و سکنات خود بداند ، چه حرکات فکر و قلب. طاعت او، و رضای او را در همه ی این حرکات در نظر داشته و ازآنچه معصیت و خلاف رضای اوست اجتناب کند.
سالک صادق و طالب مجاهد را وظیفه آن است که به حضور معبود کاملا توجه کند و از این امر غفلت ننماید و بر اساس آن آداب حضور را ظاهرا و باطنا خوب بشناسد و خوب هم مراعات نماید.
از آنا ن نباشد که بر اثر جهل و غفلت ، از طرفی دعوی طاعت و عبودیت و دعوی حب و طلب دارند و از طرفی از حضور معبود در کمال غفلتند و از اداب حضور در منتهای بی خبری .
امر سوم: مسارعت است و مراقبت جانب حضرت معبود در شتاب به سوی او.
و آن عبارت از این است که سالک از بطالت ،ملامت و کسالت هر چه می تواند اجتناب کند و در عزم خود کاملا جدی و استوار باشد و نسبت به مقصدی که در طلب آن است«مسارعت»کند. از هر فرصتی برای نیل به مقصد استفاده نماید و راضی نباشد لحظه ها را از دست بدهد ، که راه بسیار طولانی آفات و خطرات بسیار زیاد و فرصت بسیار محدود است.
امر چهارم: سعی در انجام دادن نوافل و مستحبات است و مراقبت جانب معبود در وظایف مختلف بندگی.
لازم است سالک با بصیرت به این حقیقت کاملا توجه داشته باشد که نوافل و مستحبات،نمازها، روزه ها، دعاها،سجده ها، تسبیحها، اوراد و اذکار و زیارات و توسلاتی که برای اوقات مخصوص با کیفیتهای خاصی ذکر گردیده است درحقیقت آداب و وظایف متنوع بندگی است و درمقام بندگی و اطوار گونا گون رسوم محبت و طلب است در مقام حب وطلب.
ساعتهابا هم یکسان نیستند و روزها و شبها،هفته ها،ماهها و سالها نیز یکی نمی باشند . آداب و وظایف عبودیت و رسوم محبت و طلب هم در همه ی آنها به یک صورت نیست.
امر پنجم: مداومت بر سجده های طولانی است ومراقب جانب حضرا معبود در اقبال کامل به جناب او و فرار از همه به سوی او.
ذکر سجده و جزئیات وشرایط آن همه باید با حساب و کتاب و متناسب حال و مقام سالک باشد و تشخیص تناسب اگر خود اهل آن نباشد باید از طریق اهل آن یعنی کسی که صالح برای این امر است باشد. به این معنا که اگر خود اهل این تشخیص نیست، همینطور بی حساب و کتاب عمل نکند و همچنین با گفته ی این وآن با خواندن در این کتاب و آن کتاب عمل مکند و نیز به گفته ی کسانی که مدعی استادی هستند و درحقیقت راهزنان و گمراه کنندگان ناصالحان جاهل می باشند عمل نکنند.
اصل سجده یا سجود به لحاظ اسراری که در آن نهفته است از ارکان اصلی سلوک عبودی است. به عبارتی جان عبودیت وسیله ی قرب وطریق فقر و فنا است.سجده یا سجود را ظاهری هست وحقیقتی ، و صورتی هست و معنایی. حقیقت سجده ومعنی آن که ظاهر سجده وصورت آن اشارتی است به سوی آن آخرین منزل از منازل توحید است و اگر کسی به آن نایل شود به عین توحید رسیده است و از مراتب شرک به کلی نجات یافته است.
امر ششم: فکر است و مراقبت جانب معبود در خصوص فکر راه گشا به سوی حضرت او .
فکر از ارکان سلوک وشرط راه است. درآیات قرآن وروایات وارده تأکیدات زیادی بر فکر شده است لحن آیات و روایات به نحوی است که می شود از آنان برداشت نمود اگر فکر یا تفکر نباشد انسان در سلوک عبودی خویش انچنان که باید موفق نخواهد بود . در حقیقت از آیات وروایات بر می آید که فکر راه گشا برای انسان در سفر الی الحق است . البته فکر از راه یا راه هایی که باشد نه هر فکری و نه از هر راهی و نه در همه جایی. در مجموع فکری که سالک را در سلوک عبودی کمک کند راه را روشن تر وسیر الی الله را سریع تر و کاملتر بگرداند ، فکر مطلوب است . مجاری فکر یا تفکر مطلوب یکی دوتا نیست بلکه متعدد و متنوع است.تجلیات حق و اسماء او وحقایق خلقت از جمله حقیقت خود انسان که همه ی مظاهر مجاری فکر برای اهل فکر است .
فکر نامجاز
انچه قبل از همه چیز لازم است گفته شود این است که باید از فکر در ذات حق اجتناب کرد که فکر را به ذات غیبی او راه نیست و جز تحیر و سرگردانی و یا انحراف و ضلال عاید دیگری نخواهد داشت .
فکر در حقایق قرآنی
فکر در آیات قران و تدبر در آنها یعنی فکر در حقایق آیات و معارف آنها در ابواب مختلف ، برای همه از اهم امور و یک وظیفه ی لازم، ودر سلوک از ارکان طریق است . زیرا که همه ی حقایق و معارف در قران کریم آمده است. لازم است سالک در ابواب مختلف معارف قرانی به فکر بپردازد و در مقام فکر در هر بابی از ابواب معارف همه ی آیات مربوط به ان بابا را مورد دقت قرار دهد ونکات،رموز واشارتها را مورد نظر قرار دهد و از آنها به سادگی گذر نکند.کلام او راه گشای سالک خواهد بود ونیز پیداست که هرچه دل انسان پاک تر باشد از غیب کلام که متجلی در حروف و الفاظ آیات است بهره ی بیشتری خواهد برد.
فکر در خود
خود انسان نیز از مجاری فکر است که قرآن کریم به آن هم دعوت و هم بر آن تأکید می کند فکر در خود به جای خود ابعاد زیاد وصورتهای گوناگون دارد که همه ی آنها اگر درست انجام گیرد مفید و در سفر الی الحق لازم است. در یک تقسیم کلی فکر در خود به دو دسته تقسیم می شود اول: فکر در خود به معنی فکر در خصوصیات وجودی خود و در صفا ت خودبه نحوی که به آثار وجودی بسیار عمیق خویش پی برده و از طریق ان اسرار عمیقه توحید و اسرار عالیه هستی را بیابیم. دوم: فکر در خود به معنی سفر در خود و سیر در ان به نحوی که از همه چیز منقطع و منصرف شویم و به حقیقت خود برگردیم و حقیقت نوری ما تجلی کند و باب معرفت و شهود به روی ما باز شود. واین فکر همان فکر مخصوص و راه گشا است که از امور بسیار مهم در سلوک به شمار می اید.
امر هفتم: ذکر است و مراقب جانب معبو د در اینکه از یاد او غافل نباشد و همیشه از او یاد کند.
لازم است در همه ی احوال از غفلت اجتناب کند و در همه ی احوال در ذکر حضرت معبود باشد. مقصود از ذکر در اینجا ذکر نفسی یعنی ذکر حق در باطن است به این معنا که باطنا همیهش و در همه ی احوال به یاد او ومشغول به ذکر باشد، واز حضرت او غفلت نکند چه به زبان هم به ذکر و به عبارتی به ورد اشتغال داشته یاشد و چه به زبان در حال ذکر یا ورد نباشد و نیز چه در باطن به صورت ذکر خفی به ذکر خاصی مشغول باشد و چه نباشد . سالک باید در مقام ذکر تضرع وخیفة یا رغبت و رهبت را مراعات کند به این معناکه از یک سو به مقتضای اسماء جمال و به مقتضای اینکه خدای متعال خود عنایت و تفضل فرموده و امر به عبودیت نموده و اجازه ی توجه وذکر و تقرب به جوار قدس خود را داده است رغبت و طمع توأم با تملق و خشوع را داشته باشد و از سوی دیگر به مقتضای اسماء جلال و به مقتضای اینکه ساحت جناب او بسیار بالا ست و اگر نباشد غفران واسع او و تفضل خواست او هیچ مخلوقی را به جوار او راهی نیست نوعی حالت ترس و هیبت داشته و بیمناک باشد از اینکه به قرب حضرت او راه نیابد : بین خوف ورجاء.
به عبارتی دیگر سالک را به اقتضای تضرع اداب و زبانی هست و به اقتضای خیفه هم آداب و زبانی دیگر . و از این رو اگر شما در گفته ها و در راز و نیاز های بندگان خوب خدا دقت کنید آنان را داری دو حال و دو زبان می بینید که در هر کدام نیز اطوار گوناگون به چشم می خورد.
اگر فقط به زبان به ذکر پرداختی ، و باطن تو در غفلت و دل تو این سو وآن سو و اینجا و آنجا بود در اینصورت بدان که تو به ذکر نپرداخته ای و به یاد حضرت معبود نبوده ای بلکه به ذکر غیر او و به یاد این وآن بوده ای و فقط لقلقه ی زبان به لفظ ذکر نموده ای . باطن توودل تو هر سو رفت و هرچه را قصد نمود تو همان سو رفته وهمان را قصد کرده ای .
امر هشتم: ورد است و مراقبت جانب معبود در اینکه نام او و یا د او ورد زبان باشد.
مقصود از ورد در اینجا این است که لفظ ذکر را در های توجه به حق و توجه به معنی آن و به عبارتی با قصد معنی آن در زبان یا دردل تکرار کند که اولی راورد یا ذکر جلی و دومی را ورد یا ذکر خفی می نامیم.
اوراد خفیه اگر با شرایط لازمه و آنچنان که باید انجام پذیرد از آثار و برکات بسیار و یک نظر بی شمار برخور دار است. ورد خفی و تعبیری ذکر خفی دل را که سالک اصلی راه است وارد میدان می کند و به صورت جدی تر آن را به راه می اندازد . باورد خفی دل از حال پراکندگی به حال جمعیت بر می گردد و به تدریج در این حال استقرار میابد. مرور دادن ذکر بر دل و تکرار آن در باطن و با حال توجه به حق و با حال توجه به معنی ذکر و قصد ان نه تنها تشتت و پراکندگی را کنار می زند و جمعیت حضور می آورد بلکه موجب شرح صدر و فتح قلب نیز می گردد
امر نهم: سَهَر است و مراقب جانب معبود در بیداری شب یا دل شب که میقات بین جناب او و دردمندان طالب جوار اوست.
سهر به معنی بیداری شب یا بیداری آخر شب است . لازم است سالک قسمتی از شب را بیدار باشد و به عبادت بپردازد و لازم است در این امر نیمه ی دوم شب را انتخاب کند. به این حقیقت توجه داشته باشیم که سهر یعنی بیداری شب را با عبادت و ذکر و با مناجات و استغفار در جای خود حساب خاصی هست و نزد سالکان صادق از ارکان سلوک و مجاهدت به شمار می آید و این به لحاظ اسراری است که در این امر نهفته و برای اهل آن تا حدودی معلوم است . این ساعت که گفتیم وقت خاص دردمندان است در اصل وقت خاص سالکان خالص که دردمندان اصلی و واقعی می باشند. دردمندی به معنی کلمه فقط مخصوص آنان بوده و اهل درد فقط همان ها هستند دردمندان دیگر به اصل درد خویش جاهل و از درد اصلی خود جاهلند در هر صورت اگر تو سالک با معرفت بوده و در سلوک خویش صادق باشی اهل درد خواهی بود و به در خود آشنا و مسلما از هر راهی ، از هر وسیله ای و از هر فرصتی برای چاره ی در خود استفاده خواهی کرد. ابواب رحمت حق در سحر باز است و لحظات آن لحظات رحمت است و در همین وقت مبارک است که حوائج بزرگ برآورده می شود ارزاق ظاهری و باطنی تقسیم می گردد، مشکلهای پیچیده برطرف می شود، سختی ها اسان ، معماها حل می گردد و موانع از میان بر می خیزد .
امر دهم: توبه واستغفار است و مراقبت جانب معبود در بازگشت و اعتذار از خطاها و طلب مغفرت برای آنها.
لازم است سالک به تناسب این مرتبه از مراقبه و به مقتضای وظایف ان توبه و استغفار داشته باشد امور و وظایفی که در این مرتبه از مراقبه برای سالک هست و شرح ان گذشت ، به خودی خود سالک را موظف می کند به توبه و استغفار در برابر هر نوع قصور و تقصیر در خصوص همین امور و وظایف و آداب مقام.
و این توبه و استغفاری است که مخصوص همین مرتبه از مراقبه و مخصوص اهل این مرتبه و مقام است.
بنابراین ، توبه و استغفاری که در این مقام به صورت یک وظیفه و به عنوان امر دهم از امور دهگانه در مرتبه ی دوم مراقبه مطرح است، غیر از آن توبه و استغفاری است که در اول سلوک ، یعنی بعد از یقظه و در مقام توبه از جمله ی وظایف سالک است. توبه واستغفار در ان مقام که مقام توبه و بازگشت از مخالفت به طاعت است و به تناسب همان مقام می باشد و در حقیقت ، توبه از فعل حرام و استغفار برای آن است ، یعنی توبه از ترک یا تضییع واجب و استغفار برای آن و توبه از ارتکاب معاصی و محرمات و منهیات و استغفار برای آن . واما توبه و استغفار در این مقام که مقام مراقبه و مرتبه دوم آن است ، توبه و استغفار دیگر و متناسب این مقام است ، یعنی توبه از گناه مرتبه یا گناهان مرتبه و استغفار برای آنهاست.
هر مرتبه توبه واستغفاری دارد
باید به این حقیقت به عنوان یکی از حقایق مسلم در عالم عبودیت توجه داشته باشیم که در مراتب سلوک و منازل عرفان و توحید به تناسب هر مرتبه و به اقتضای هر منزلی شئون و وظایف عبودی خاصی برای سالک هست که وی از یک سو خودرا موظف برانها می بیند و از سوی دیگر نیز خود را در برابر ترک آنها و سستی و مسامحه در آنها گناه کار و مقصر خطا کار و مجرم و خایف و خود را موظف بر توبه و استغفار.
فهرست منابع:
اهمیت حضور و مراقبه، مؤلف : طباطبا یی ؛ سید علی
مقالات، مؤلف : شجاعی؛ محمد ؛ جلد دو
تذکرة المتقین
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |