« خدا از دیدگاه عارفان »
گردآوردنده :طیبه رسولی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
پاییز 87
خدا در آینه جمال و جلال
مسأله «تشبیه و تنزینه» خداوند، از جایگاه والایی در میان الهیون، اعم از متکلم و فیلسوف و عارف برخوردار است، و بحثهای زیادی را به دنبال داشته است، و به ظهور نحلههایی انجامید.
این مقاله به عنوان پیش در آمدی بر دیدگاههای آنان است، اما بحث تفصیلی آن در مقالات بعدی خواهد آمد، و سرانجام به بهترین تفسیر از «تشبیه و تنزینه» که عارفان مسلمان ارائه دادهاند خواهیم پرداخت.
بحث «تشبیه و تنزیه خداوند» و چگونگی رابطه آن با ذات حقّ از پر گفتگوترین مسائل خداشناسی است که در میان الهیون نیز سابقه طولانی داشته و قرنها مورد بحث و مناظره قرار گرفته است، این مسأله در سه بخش اصلی قابل طرح و بررسی است.
? ) تاریخچه و اهمیّت مسأله.
?( تشبیه و تنزیه از نظر متکلمان و فیلسوفان مسلمان.
?( تشبیه و تنزیه از دیدگاه عارفان مسلمان.
این نوشتار کوتاه در بخش اول و متکفل تبیین و توضیح مباحث مقدماتی میباشد؛ زیرا تشبیه و تنزینه، از بحثهای مشکل و پیچیده خداشناسی است. و بعد از اثبات وجود خداوند، مهمترین مسایل کلامی و فلسفی و عرفانی را تشکیل میدهد. و بدون پرداخت به آن، نمیتوان به درستی مواضع و دیدگاههای متفکران اسلامی را در صفات خداوند و در پی آن بوجود آمدن نحلههای کلامی را ارزیابی نمود.
? اهمیّت موضوع به لحاظ معرفتی
چگونگی توصیف خداوند به صفات؛ و تفسیر عالم کثرت با توجه به مطلق و بی نهایت بودن خداوند ؛ و سریان وجودی او در همه موجودات تا آن جا که همه هستی مخلوق او باشد و اعمال انسان را نیز شامل شود) «و اللّه خلقکم و ما تعملون»)(?) از مسایلی است که بسیاری از عالمان اسلامی را به خود مشغول کرده است. پیچیدگی بحث جمعی را دچار افراط و گروهی را گرفتار تفریط کرده است. و عدّهای بر این باوراند که این تفسیر باید بگونهای باشد که نه موجب تشبیه خالق به مخلوق شود، و نه آن طور که خداوند در عُزلت و گوشهای قرار گیرد و رابطه او با عالم هستی همانند رابطه بنّا و بنا تلقی شود که بعد از خلق، دیگر نیازی به او نباشد.
اهمیت موضوع وقتی روشن میشود که اگر نتوانیم خداوند را توصیف کنیم و از او شناختی داشته باشیم، چگونه میتوان نسبت به چنین موجودی ایمان آورد و عشق ورزید و با او راز و نیاز کرد. علاوه بر آن در این صورت معتقد به تعطیل عقل و ناتوانی آن از شناخت خداوند خواهیم شد. در صورتی که به ضرورت همه ادیان الهی، انسان مکلف است و تکلیف هنگامی قابل قبول است که عقل توانایی شناخت خداوند و صفات او را داشته باشد. متفکران در ادیان الهی، معتقداند عقل قادر به شناخت خداوند است و به همین علت انسان مکلّف است. از طرف دیگر شناخت جهان هستی و توجیه عالم کثرت و چگونگی صدور موجودات از حق تعالی، رابطهای مستقیم با تشبیه و تنزیه دارد. این که آیا کثرت، در مظاهر است یا در وجود؟ آیا میان حق تعالی و خلق او شباهتی وجود دارد یا نه؟ چگونه خداوند با همه موجودات معیّت دارد و همه چیز مخلوق اوست و مؤثری غیر از او نیست، اما او هیچ رنگ و تشخص نمیگیرد؟ یعنی: در حالی که حق در همه مظاهر سریان دارد، چگونه موجب تقیید و محدودیّت او نمیشود؟ پاسخ اینها و دهها سؤال دیگر را باید در تبیین درست از تشبیه و تنزیه جستجو کرد.
عامل دیگری که به این بحث اهمیّت بیشتری میدهد، ریشه داشتن آن در کتابهای آسمانی و متون مقدس است؛ زیرا در الهیات و حیانی و بطور عام در متون مقدس، خداوند به صفاتی گوناگون توصیف شده است که به دو جنبه ذات و تجلّی او بر میگردد.
در بعضی از کتابهای آسمانی، خداوند همانند یک انسان توصیف شده است. و دارای دست و پا و چشم و گوش و قلب و غضب و خنده و نشستن و برخاستن و راه رفتن است. از این رو همه عالمان دینی باید چنین صفاتی را معنا و تعبیر کنند و تفاوتی میان اهل حدیث، متکلم، فیلسوف، مفسّر، عارف یا اهل ظاهر نیست. بنابراین «تشبیه و تنزیه» از مسایل فراگیری است که همه طبقات دینی را فرا میگیرد و همگان در برابر آن باید پاسخگو باشند.
? متون مقدس و تشبیه و تنزیه
در عهد قدیم و جدید (تورات و انجیل) و همچنین در قرآن کریم و روایات اسلامی، خداوند به صفاتی توصیف شده که بیشتر صفات مشترک میان خالق و مخلوق است. به همین جهت موجب تشبیه او به سایر موجودات شده است. از طرف دیگر در الهیات وحیانی و کتابهای آسمانی شواهدی وجود دارد که خداوند را از هر گونه تشبیه به خلق تنزیه نموده و او را یکتا و متفاوت با مخلوقات معرفی میکند. این دو گروه از آیات و شواهد، بعضی از عالمان یهودی و مسیحی و مسلمان را بر آن داشته تا به جمع میان تشبیه و تنزیه بپردازند و آن را راه صواب بدانند. در اینجا به نمونههایی از آیات تشبیهی و تنزیهی در کتب مقدس اشاره میکنیم و سپس به تفسیر و توجیه بعضی از عالمان ادیان الهی پیرامون این آیات میپردازیم.
نمونهای از آیات تشبیهی
?) در تورات.
«... و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت و گفت، انسان را که آفریدهایم از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را چون که متأسف شدم از ساختن ایشان...»)?(
«نوح مذبحی برای خدا بنا کرد... و خداوند بوی خوش بویید، و خداوند در دل خود گفت بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم...»)?(
«هر کسی خون انسان ریزد، خون وی بدست انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.»)?(
«... و گفتند بیایید شهری برای خود بنا نهیم و برخی را، که سرش به آسمان برسد.» و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا میکردند ملاحظه نماید اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.»(?)
«و چون خداوند از سخن گفتن با وی (ابراهیم) فارغ شد از نزد ابراهیم صعود فرمود...»(?) همچنین در تورات صفاتی که شایسته انسان است؛ مانند عیادت از بیماران(?) و تسلّی دادن به سوگواران(?) و تدفین مردگان.)?(
اینها و دهها نمونه دیگر از صفات در عهد عتیق (تورات) به خداوند نسبت داده شده است و حق تعالی را تا مرز یک انسان طبیعی و جسمانی تنزّل میدهد.
?) در انجیل:
نیز تعبیراتی به کار برده شده است که نه تنها خداوند به انسان تشبیه شده است، بلکه خداوند از سر لطف و رأفت بر آدمیان، فرزند خود )فرزند انسان( را میفرستد تا به دار آویخته و قربانی شود و به این سبب گناه ذاتی و جبلّی انسان را میبخشد. او نه تنها قربانی انسان میشود بلکه از بینوایان دستگیری میکند و بیماران را شفا میدهد و کوران را بینا مینماید.
ـ در رساله پولس به کولسیان آمده است:
«و او صورت خدایی نادیده است، نخست زاده تمامی آفریدگان؛ زیرا که در او همه چیز آفریده شده آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوّات همه به وسیله او و برای او آفریده شد».(??)
ـ در جای دیگر پولس خطاب به مؤمنین میگوید:
«و به روح ذهن خود تازه شوید و انسانیت تازه را که به صورت خدا در عدالت و قدوسیّت حقیقی آفریده شده است بپوشید.»(??)
?) در قرآن:
در قرآن نیز صفاتی به خداوند نسبت داده شده است که اگر به ظاهر آنها جمود کنیم، نتیجهای جز تشبیه بدست نمیدهد. حتی در آیهای که برای تنزیه خداوند ذکر شده، دو صفت از صفات تشبیهی نیز در آن آمده است. با آیه )لیس کمثله شیی و هو السمیع البصیر)(??( خداوند از سایر موجودات تنزیه میشود و هر گونه مثل و مانندی را از او نفی میکند، اما در ذیل آن دو صفت از اوصاف مشترک میان انسان و خدا را به او نسبت میدهد «شنوایی و بینایی». این گونه صفات در آیات قرآن فراوان آورده شده است و نه تنها صفات تشبیهی، بلکه اعضاء و جوارح نیز به حق تعالی نسبت داده شده است:
سخن از دست و پا و صورت به میان آمده است )یداللّه فوق ایدیهم)(??)،)یوم یکشف عن ساق)(??(، )کل شیء هالک الاوجهه).(??(در سوره حدید در ضمن آیهای خداوند خود را همه هستی و عالم وجود معرفی میکند، او ظاهر و باطن و اول و آخر هستی و وجود است) «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن»).(??(
بنابراین آنچه در عالم هستی از نمودها و بودها یافت میشود، همه تجلیّات و مظاهر او میباشند.
? نظریه تنزیه مطلق:
در میان عالمان به ادیان الهی گروهی معتقد به تنزیه محض خداوند از سایر موجودات میباشند. به این معنا که به خدایی به «کلّی دیگر» و کاملاً جدا و بیگانه از عالم هستی قایلاند.
او فقط خالق است و ایجاد کننده عالم اما دست اندرکاران این جهان و همراه با آن نیست. در میان متکلمان مسلمان، معتزله بیش از حدّ نگران تنزیه خداوند و عدم تشبیه او به مخلوقات بودهاند. آنها به جهت نگرش عقلانی به دین و این که معارف دینی باید توسط عقل، قبول یا ردّ شود، اصل توصیف خداوند را انکار نموده و اتصاف او را به اوصاف محال دانستهاند؛ زیرا عقل، به تنزیه خداوند از سایر موجودات حکم میکند و تشبیه، کار قوّه خیال است و این قوّه را به ساخت قدس ربوبی راهی نیست. معتزلیها بر این عقیده بودند که حمل صفات بر خداوند، موجب ترکیب او از ذات و صفات میشود؛ چه این که حمل صفت بر ذات از باب «ثبوت شیء لشیء» است و آن هم متفرّغ بر این است که موضوع، قبل از محمول وجود داشته باشد. نتیجه کلام این که خداوند دارای ذاتی است خالی از همه کمالات، و با حمل صفات بر ذات، دارای آن کمالات میشود.
نگرانی دیگر آنها از توصیف خداوند، تشبیه او به مخلوقات است؛ زیرا وقتی صفات علم و قدرت و حیات و دیگر اوصاف را به او نسبت میدهیم در حالی که انسان را نیز به همین اوصاف توصیف میکنیم. در حقیقت قایل به اشتراک خدا با انسان و تشبیه خالق به مخلوق شدهایم و این همان است که عقل آن را محال و ادیان الهی آن را انکار میکنند. بعضی به این بهانه که عقل و قوای ادراکی انسان، توانایی شناخت و معرفت حق تعالی را ندارد، بنابراین از راه عقل و برهانهای عقلی، نمیتوان صفات و خصوصیات او را شناخت؛ زیرا او مطلق و بی نهایت است و در قوای ادراکی انسان در نمیآید. آنچه برای عقل امکان دارد، اثبات و درک اصل وجود خداوند است) . ??)
? نظریه تشبیه:
این گروه بر خلاف جماعت قبلی، بیشتر به ظواهر نصوص و متون مقدس توجه دارند تا به احکام عقلی. گرچه در میان صاحبان این نظریه نیز فرقههایی یافت میشوند که اهل تعقلاند و برای عقل در معارف، منزلتی قایلند، اما توجه آنان به ظواهر کتاب و سنّت عامل عمده برای گرایش به تشبیه شده است.
در میان متکلمان مسلمان، فرقه حشویه و اهل حدیث به خاطر جمود به ظواهر کتاب و سنت تا مرز جسمانیت خداوند پیش رفتند و برای او همچون انسان اعضاء و جوارح قایل شدند.
اشاعره بر خلاف معتزلیها بیشتر نگران عدم دخالت خداوند در آفرینش و شرکت موجودات دیگر با او در کار عالم بودند. برای آنان پذیرفتنی نبود که موجودی به نام انسان در کارها و افعال خود مستقل باشد و خداوند صرفا آفریننده باشد و رابطه او با عالم هستی، رابطه بنّاء و بنا باشد؛ زیرا این تحلیل سبب عُزلت خداوند و عدم تأثیر او در افعال و کارها خواهد شد. و علت نیاز ممکنات به او، فقط در حدوث عالم خلاصه خواهد شد.
برای تصویر حضور دایم خداوند در کائنات، میبایست هم به صفات ذاتی و هم به صفات فعلی قایل باشند، تا هر آنچه رنگ وجود و هستی دارد منسوب به او و از آنجا نشأت بگیرد.
از طرف دیگر آنان به جهت روش میانهای که بین عقل گرایی محض معتزله، و جمود بر ظواهر اهل حدیث انتخاب نمودند، در صفات خداوند به اصل توصیف حقّ تعالی به صفات معتقد شدند. و ظواهر کتاب را نیز حجّت دانسته و هر گونه تأویلی را در کتاب و سنّت جایز ندانستند. لذا صفات را به همان صورت ظاهر به خداوند نسبت میدهند. اما به جهت تنزیه او از جسم و جسمانیت، کلمه «بلا کیف و لا تشبیه» را به آن افزودند.
در میان اشاعره متفکرانی مانند غزالی و امام الحرمین جوینی، چون میان تمسک به ظاهر الفاظ و کلمه «بلا کیف و لا تشبیه» تهافت یافتند، در باب صفات تشبیهی معتقد به تفویض شدهاند؛ یعنی به صفاتی که در کلام وحیانی و سنت به خداوند نسبت داده شده، ایمان و اعتقاد دارند. اما از آن جا که قبول معنای ظاهری این الفاظ، سبب جسمانیت پروردگار میشود. نسبت به معنای الفاظ سکون نموده و معتقد شدند که ما مراد جدّی متکلم را نمیفهمیم و هر چه از این الفاظ اراده شده مربوط به خود او است.
صفات الهی از دیدگاه امام خمینی
تقسیم صفات
کمالات و صفات واجب تعالی تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از آن، تقسیم به صفات ذاتی و فعلی است. صفات ذاتی یعنی صفاتی که فرض ذات به تنهایی برای انتزاع آن کفایت میکند و صفات فعل یعنی صفاتی که فرض آن، منوط به فرض غیر است و غیر از واجب تبارک و تعالی هر چه هست، فعل اوست. پس صفات فعلی، صفاتی خواهد بود که از مقام فعل واجب یعنی ماسواء الله انتزاع میشود.
البته این دیدگاهی است که مورد قبول فلاسفه و متکلمین امامیه است و اختلافنظر بسیار زیادی در این زمینه به ویژه بین امامی با اشاعره و معتزله وجود دارد؛ زیرا اشاعره صفاتی را که بعنوان صفات ذاتی بیان کردیم از لوازم ذات میدانند و معتزله ذات مقدس را نائب مناب صفات او میدانند اما از این اختلافات که بگذریم حضرت امام نیز در اسماء و صفات الهی قائل به دو مقام هستند:
?ـ مقام اسماء و صفات ذاتیه: در این مقام ذات مقدس واجب تعالی به حیثیت واحده و جهت بسیطه? محضه، کل کمالات و جمیع اسماء و صفات را داراست و تمام کمالات به حیثیت بسیطه? وجودیه رجوع میکند. چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف نیز است.
?ـ مقام اسماء و صفات فعلیه: این مقام، مقام ظهور و تجلی اسماء و صفات ذاتیه است که مقام معیت قیومیه است و آیه? شریفه? «هو معکم این ما کنتم» بدان اشاره دارد.
ایشان آیه? شریفه? «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» را جامع این دو مقام میدانند. حضرت امام در باب صفات حق ـ سبحانه ـ بسیار دقیق بحث کردهاند. وقتی نظرات حکماء را که در اینباره بررسی میکنیم گفتهاند، صفات حق یا صفت ذاتند و یا صفت فعل، به عبارت دیگر آنان یک دسته از صفات را صفات ذاتی و صفات دیگر را صفات فعلی میدانند اما نظر مبارک حضرت امام این تفاوت را با نظر حکماء دیگر دارد که ایشان میفرمایند که صفاتی که در یک مرتبه صفات ذات هستند، همان صفات در مرتبه? دیگر )مرتبه فعل( صفت فعل به شمار میروند و این تفاوت در مورد صفت اراده کاملاً مشهود است؛ مثلاً حضرت امام، اراده را هم صفت ذات و هم صفت فعل میدانند و حال آنکه عمده بحث فلاسفهای چون علامه طباطبائی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در این است که آیا اراده، صفت ذات است یا صفت فعل؟ و جالب توجه این است که بر اینکه اراده صفت ذات نیست، برهان اقامه میکنند اما از نظر حضرت امام جمیع اسماء و صفات حق تعالی در دو مرتبه و در دو مقام است: یکی مقام اسماء و صفات ذاتیه، که این مقام در حضرت واحدیت ثابت است، مثل علم ذاتی حق و قدرت ذاتی حق و اراده ذاتی که از شؤون و تجلیات ذاتیه حق تبارک و تعالی است. دیگری مقام اسماء و صفات فعلیه است که به تجلی و به فیض مقدس برای حقتعالی ثابت است.
?عینیت صفات با ذات
مسئله دیگری که در باب صفات مطرح است، عینیت و غیریت صفات ذاتی با ذات حق است و علیرغم اختلاف آرایی که در این زمینه وجود دارد، قول حضرت امام ـ و برخی حکمای دیگر ـ معتبرترین اقوال است. ایشان معتقد به عینیت و اتحاد صفات با ذات هستند؛ به این دلیل که صرف وجود، صرف کمال و جمال است و هیچ حیثیت کمالی، نمیتواند خود را از صرف وجود کنار بکشد؛ چون هرچه کمال است، به حقیقت وجود برمیگردد و اگر غیر از این باشد اشکالات عدیدهای پیش میآید:
? ـ در عالم وجود دو اصل بلکه چندین اصل بوده باشد و حال آنکه در عالم واقع تنها وجود اصیل است.
? ـ ذات حق تبارک و تعالی مرکب باشد که لازمهاش نیازمندی و نقص است.
? ـ راه یافتن جهات امکانی در ذات حق است و اشکالات دیگری که بیانشان به طول میانجامد.
حضرت امام قائل به قول عینیت صفات با ذات، در موارد زیادی از آن سخن گفتهاند و آن را برهانی کردهاند و اصحاب اقوال دیگر را مورد نقد قرار دادهاند.
در پایان :
خدای فقیهان: بیشتر به یک قاضی تنگ نظر شبیه است که عقده ی حکمرانی و مجازات دارد و به وعده ی بهشت آسمان ، زمین را بر بندگانش جهنم ساخته است؛ خدای سختگیر و بخیلی که بیشتر به کار "پشمینه پوشان تندخو" می آید تا به کار بندگانی محتاج و مشتاق ؛ خدایی که رسیدن به او از رساله ی عملیه ی پاکان پوک یا پوکان پاکی می گذرد که در شناخت مردمان پیرامون خود نیز عاجزند و حرف ساده ی آدمیان را نمی فهمند چه رسد به وحی پیامبران.
خدای فیلسوفان:خدایی که بیش از آنکه شایسته ی بندگی و دلبردگی و نیایش وپرستش باشد موضوعی برای گفت و گوهای انتزاعی فلسفی است
خدای عارفان:خدایی که یکی است و یکی نیست ، خدایی که آنقدر بزرگ است که قابل توصیف نیست چه رسد به آنکه در کمین کوچکی های ما باشد ، خدایی که بدی های ما را نمیبیند تا نوبت به بخشیدن برسد ، همان خدایی که عارفان ، با عقل و دل ، او را در همه جا و همه چیز و همه کس یافتند و دیدند که هر روز در قامتی تازه جلوه گری می کند و " کلّ یوم هو فی شأن "
پینوشت
)?( صافات آیه ??.
)?( سفر پیدایش، ?/?ـ?.
)?( سفر پیدایش، ?/?ـ?.
)?( همان، ?/?.
)?( همان، ??/?ـ?.
)?( همان، ??/ ??.
)?( همان، ??/ ?.
)?( همان، ??/??.
)?( سفر تثنیه، ??/?.
)??(رساله پولس به کولسیان، باب، ?/??ـ??.
)??) رساله پولس به اخسیان، ?/??.
(??) شوری، آیه ??.
(??) فتح، آیه ??.
(??) قلم، آیه ??.
(??) قصص، آیه ??.
(??) حدید، آیه ??.
(??) فتوحات مکیه، تحقیق عثمان یحیی، ج?، ص ?
منابع :
http://www. Aftab.ir
http://trance-revolution.blogfa.com
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |