عنوان تحقیق :مراتب وجود
استاد محترم : جناب آقای حسینی شاهرودی
گردآورنده : ندا بسطامی
زمستان 87
مقدمه
مراتب وجود شامل اقوالی در باره ی وحدت و کثرت, مراتب تشکیکی وجود , دلیل بر این تشکیک می باشد که در این مجمل به آن پرداخته شده است در این زمینه آراء و دیدگاه های مختلفی از بزرگان فلسفه ذکر شده است که هر یک موضوع را از دیدگاه متفاوت بررسی کرده اما در پایان شاید به نتایج تقریباً همسانی دست پیدا کرده باشند .
البته در این زمینه اختلافاتی میان آنها دیده می شود که در نهایت منجر به پیدایش نظریات و مکاتب گوناگون شده است . مراتب و درجات وجود و فروعی که به دنبال آن می آید از بحث های مهم فلسفی به شمار می رود.
نظام و تدبیر کل عالم دارای چنین مراتب و درجات وجودی است که از وجود قوی تر, وجود ضعیف تر نشأت می گیرد تا این که مرتبه به مرتبه درجات تنزل می یابد . در رأس همه وجودات ذات حق تعالی است که شدیدترین وجود و مطلق نور و حقیقت وجود است تا
می رسد به ممکنات که درجات پایین تر وجود هستند و ظهور وجود در هر مرتبه از مراتب وجود و ارتفاع و یا تنزل آن موجب پیدایش مرتبه ای از مراتب ممکنات می شود. به این ترتیب هر قدر که سیر نزولی درجات وجود از منبع آن و از حقیقت نور مطلق دورتر باشند ظهور و بروز اعدام در آنها بیشتر خواهد بود . در این میان حقیقت وجود امر واحدی است که دارای شدت و ضعف می باشد یعنی تفاوت وجودات در آن چیزی است که با هم اشتراک دارند که البته این دیدگاهی مربوط به حکمت متعالیه است.
حکمای مشاء این تفاوت را به سبب تفاوت موجودات در ماهیت شان می دانند . دیدگاه اشراقی هم که این تفاوت را با توجه به تفاوت در درجات نور توجیه می کند. در این اختصار به بیان مطالبی چند پیرامون مراتب و درجات وجودی می پردازیم.
حقیقت وجود
حقیقت وجود دارای مراتب و درجاتی مختلف از قوت و ضعف و کمال و نقص و تقدّم و تأخّر و امثال آن هاست.
مرتبه ی والای آن, ذات مطلق و فرودین وی, قوه ی محض در مقابل فعل است. لیکن مراتب مزبور از لحاظ نسخ وجود , یک چیز و از جهت مرتبه و درجه ی خاصی که بدان, تقدم یافته , متکثر و گوناگون اند. اما این کثرت و گوناگونی از متن وحدت برخاسته است. درست مانند نور که در هر کجا و به هر درجه ای که هست, روشن است و چیز دیگری جزء روشنی نیست و انوار مختلف, ما به الاشتراکی غیر از آن ندارد و ما به الامتیازش نیز همان روشنایی است و لذا این کثرت را کثرت نوری خوانده اند و حقیقتی که شامل این مراتب و درجات است را وحدت تشکیکی.
وجود در جمیع ماهیات, معنای واحد و بسیطی دارد و هیچ اختلافی جزء شدت و ضعف و کمال و نقض برنمی دارد. اگر اختلافاتی بین ممکنات دیده می شود اعم از اختلافات نوعی و جنسی , مربوط به ماهیات و مراتب امکانی آن هاست که از تنزلات وجود, ناشی می شود. بر این مبنا, آنچه از واحد حقیقی و قیوم احدی افاضه می شود, امر واحد بسیطی است که سایه ی خود را بر تمامی ممکنات گسترانیده است و به ماهیات تحصل می بخشد و آن ها را قوه به فعل می رساند. و از عدم به عرصه ی وجود می کشاند, پس وجود امری واحد و مجعول حق تعالی است.
مراتب وجود در حکمت متعالیه : در نظر صدرالمتألهین هم حقیقت وجود واحد است اما این وحدت طوری نیست که کثرت را نفی کند, بلکه همان طور که وجود دارای وحدت است و با برهان قابل اثبات است, دارای کثرتی غیرقابل انکار نیز می باشد, یعنی نمی توان گفت وجود ممکنات, عین وجود واجب است. همه ی موجودات حقیقتاً متکثرند, اما کثرتشان آن طور نیست که با وحدت سازگار نباشد و موجب تباین هر وجودی با موجود دیگر باشد, موجودات در حالی که متکثرند, وحدتی نیز دارند ولی این وحدت غیر از وحدت ماهوی است, یک نوع وحدتی است مخصوص وجود و آن, وحدت تشکیکی است . ممکن است دو موجود در عین حال که دو تا هستند وحدت حقیقی هم داشته باشند, به این صورت که اختلافشان برحسب اختلاف مراتب وجود باشد.
وقتی وجود شدید را تنها درنظر می گیریم, می بینیم غیر از وجود ضعیف است و همین طور وجود شدید, ولی با یک نظر جامع و عمیق می بینیم که وجود ضعیف مرتبه ای از وجود قوی و شأنی از شئون او و پرتویی از پرتوهای اوست.
هر موجودی در سلسله مراتب هستی که از منبع وجوب و وجود دورتر باشد, قصور و امکان آن, افزون تر است وقتی که موجودات جوهری در مراتب نزولی هستی به ضعف مادی گرفتار می شوند, وجودات عرضی در این سلسله, موقعیتی نازل تر ا آن خواهند داشت.
حقیقت وجود یک حقیقت تشکیکی و دارای مراتب گوناگون است. وجود را از این جهت که وحدتی در عین کثرت دارد به حقیقت نور تشبیه کرده اند. نور بر حسب برداشت سطحی حقیقت واحدی است که دارای مراتب گوناگون شدید و ضعیف می باشد. به عنوان مثال یک نور قوی داریم, یک نور متوسط و یک نور ضعیف, این طور نیست که مرتبه ی شدید نور, مرکب از نور و چیز دیگری غیر از نور باشد و یا آن مرتبه ی ضعیف نور, چیزی از حقیقت نور را فاقد باشد و یا با ظلمت که همان نبود نور است, آمیخته شده باشد , بلکه هر یک از مراتب گوناگون نور, فقط نور است , نه چیزی از حقیقت مشترک نور کم دارد . نه بیش, هر مرتبه ای از نور یک حقیقت بسیط است و آن حقیقت همان نوریت است. نه اجزائی ترکیب یافته و نه ضمیمه ای به آن ملحق شده است و هر مرتبه با نفس ذاتش که همان نوریت مشترک در همه ی مراتب است , از دیگر مراتب, امتیاز می یابد. بنابراین نور, یک حقیقت واحد بسیط است که در عین وحدتش کثیر است و در عین کثرتش واحد است وجود نیز همین گونه است . یک حقیقت واحد است که مراتب گوناگون و اختلاف این مراتب در شدت و ضعف, تقدم و تأخّر و بالایی و پستی می باشد.
تمایز مراتب وجود به نفس ذاتشان است. تمایز میان یک مرتبه از مراتب وجود و مرتبه ی دیگر آن, به همان ذات بسیط آن مرتبه است . ذاتی که ما به الاشتراک در آن, عین مابه الامتیاز می باشد.
وقتی مراتب وجود را با یکدیگر مقایسه می کنیم, یک نوع اطلاق و تفسیری میان آن ها ملاحظه می کنیم. منشأ این اطلاق و تغییر, همان اختلاف در شدّت و ضعف و مانند آن است. توضیح این که ما اگر دو مرتبه از مراتب وجود را یعنی یک مرتبه ی ضعیف و یک مرتبه ی شدید, درنظر بگیریم به میان آن دو مرتبه , یک مقایسه و اضافه ای ضرورتاً واقع می شود و از طرفی, شأن مرتبه ی ضعیف آن است که فاقد برخی کمالات مرتبه ی شدید باشد. اما مرتبه ی شدید همه ی کمالات مرتبه ی ضعیف را دربردارد. گویا مرتبه ی ضعیف مرکب از دارائی و نداری است, نه آن که واقعاً مرکب از این دو حیثیت باشد و این دو حیثیت هر دو غیبت داشته باشند, چرا که نداری و فقدان, عدم و نیستی است و نیستی واقعیتی ندارد تا جزء مرتبه ی ضعیف باشد و از طرف دیگر , حقیقت وجود بسیط است و ترکیب در هیچ مرتبه از آن راه ندارد, بلکه ذهن, چنین تصویر می کند که فقدان هم در برابر وجدان چیزی است و آن گاه مرتبه ی ضعیف را مرکب از وجدان و فقدان درنظر می گیرد.
سپس ذات مرتبه این ضعیف مقیّد به عدم بعضی از کمالات مرتبه ی شدید می باشد یعنی محدود می باشد. اما ذات مرتبه ی شدید, مطلق است و نسبت به مرتبه ی ضعیف, حدّ و قیدی ندارد . در واقع ترکیب مراتب وجود از هستی و نیستی, یک ترکیب واقعی نیست.
اقسام وجود و موجود :
وحدت وجود و کثرت وجود اندیشه ی دسته ای از اشراقیان است . طبق این نظریه , وجود یک حقیقت شخصی و قائم به ذات است, به عبارت دیگر, وجود دارای یک فرد است و آن ذات باری تعالی است و موجودیت اشیاء و ماهیت فقط از این راه است که ارتباط و نسبتی با هستی وی دارند . بدون آن که خود وجود دار باشند و یا هستی قائم به آن ها باشد.
به این گروه نیز , این اشکال وارد شده که موجود به کسی یا چیزی می گویند که خود, دارای وجود باشد, نه آن که وجود اضافه ی عارضی وی شده باشد. زیرا موجود از مشتقات است, یعنی ذاتی که مصدر و یا مبدأ اشتقاق, به آن قائم و استوار باشد. مثلاً عالم, جزء به آن که دارای علم و موصوف به آن است, گفته می شود و طبیعت, تنها به کسی می گویند که موصوف به طب و دارای فن طبابت است . این اشکال به متکلم بودن خداوند نزد آنان که این صفت را به ایجاد کلام در درخت و یا در سمع پیامبر و مانند آن دانسته نیز وارد شده است. زیرا کلام در این فرض, قائم به حق نبوده, بلکه آفریده ی اوست. این اشکال از طرف اشاعره است به کسانی که کلام حق را حادث می دانند, خود به قدیم بودن کلام حتی معتقدند.
پاسخی که به اشکال فوق داده شده این است که مشتقی در چیزهایی که منسوب به مبدأ هستند نه موصوف بدان, زیاد به کار رفته, مثلاً حدّاد به کسی گفته می شود که شکل دهنده ی حدید باشد و مباشر با آن, اما حدید, قائم به او نیست . یعنی قائم به مبدأ نیست کثرت وجود : عقیده ی حکمای منشائی است . طبق این عقیده هستی ها در خارج , حقایقی هستند بسیط و متباین و هیچ وجه مشترک و سنخیتی بین آن ها یافت نمی شود. وجود واجب با ممکن و ممکنات با یکدیگر, تباین ذاتی دارند.
ایرادی که به این نظریه وارد شده, این است که طرفداران آن, مفهوم هستی را در ذهن, با توجه به اختلاف مصادیق خارجی آن یک چیز پنداشته اند. در صورتی که انتزاع یک مفهوم از چیزهایی که هیچ وجه اشتراکی با هم نداشته, صورت پذیر نیست. دیگر آن که وجود واجب که علت موجودات و هستی بخش آن هاست, چگونه در هستی با ایشان مباینت دارد, حال آن که معلول و پدیده ی هر چند آیت و نشانه ی آن است و صدور شیئ از امر مباین, موجب نقص قانون علیّت و رابطه ی ویژه آن با معلول است, زیرا در این فرض ممکن است هر چیز از چیز دیگر, بدون قید و شرط پدید آید.
کثرت در وحدت و وحدت در کثرت :
این عقیده ی عرفا و جمعی از حکمای الهی است و مفاد کثرت در وحدت آن است که همه ی مراتب وجود و یا مظاهر آن در ذات احدیت, جمع مستهلک است که آن را «شئون ذاتیه»
می نامند و این که برخی در تغییر وحدت وجود گفته اند: خداوند همه ی چیزهاست, بدین معنی است که واجد همه ی کمالات است (لَبسیط الحَقیقه کُلّ الأشیاء) مثل آن, شخصیت انسانی و هویت پنهانی اوست که همه ی غرائز و صفات موروثی و اکتسابی و عواطف دیگر نفسانیات که آثارشان در خارج از هویت , مختلف و پراکنده بوده در آن جمع گردیده است. اما وحدت در کثرت نزد عارف این گونه است که حقیقت وجود که یگانگی, عین اوست, دارای مظاهر گوناگون بوده و همچون چهره ای واحد است که در آینه های متعدّد, نمایان گردد و به یک ظهور در آن مظاهر, متجلّی گشته است. عکس تصویر مشخص, اگرچه در زمینه های متعدد, وصف کثرت به خود گرفته است, اما همه ی آن ها نماینده ی یک صورت و رخسارند و در اصطلاح فلسفی آلت لحاظ غیرند, مگر برای کسی که با آن صورت آشنا نبوده که ناگزیر یا دیده ی استقلال بدان ها می نگرد, عرفا نظریه ی وحدت در کثرت راه مقام جمع و تفرقه نیز می نامند.
ملاصدرا می گوید : همه ی اشیاء حتّی روابط در قضایا و احکام, با وجود اختلاف در موضوعات و محمولات , در یک معنی مشترک اند و آن وجود است , دینی به اعتبار آن معنی مشترک و جود بر آن ها اطلاق می شود. وجود در پاره ای از موجودات مقتضی ذات آن موجود است آن منحصر است در ذات حق تعالی . در بعضی دیگر مقتضی ذات آن ها نیست و این در موجودات خاصّه متصور است که در شدّت و ضعف و نقص و کمال و الویت و آخریت وجود مختلف اند.
به این ترتیب وجود عام بدیهی, یک اعتبار عقلی و امری ذهنی است , نه جنس است و نه فصل و نه نوع برای افراد . یعنی مقدّم افرادش نیست, بلکه امری اعتباری است و منشأ اعتبار و انتزاع آن , وجودهای خاصه است در رأس این وجودها, وجودی أقوی و اشدّ و اکمل از
همه ی وجودهاست و آن, ذات خداوند است. تخصص هر وجودی یا به نفس حقیقت وجود است یا به مرتبه ای از تقدم و تأخّر و شدت و ضعف یا به نفس موضوع خود.
تخصص وجود به نفس حقیقت, به مراتب آن در تقدم و تأخر و شدت و ضعف و غنی و فقر, یک نوع تخصص به شئون ذاتی وجود به اعتبار نفس حقیقت بسیط خود است و اما تخصص وجود به موضوع , یعنی ماهیت متّصف به آن, به اعتبار عقل است, نه به اعتبار شئون ذاتی آن. به عبارت دیگر موجودات متکثره, هر کدام , وجودی دارند و ماهیتی و موضوعات یا ماهیات چیزی جزء حدود و مراتب نیستند.
جمیع موجودات امکانیه اعتبارات و شئون وجود واجب و شعاع های نور قیومی اند و به حسب هویت, استقلال ندارند. پس مفهوم وجود که خود, اعتبار ذهنی است, در خارج از ذهن مصداق دارد و این مصداق یک فرد است که دارای مراتبی است یک مرتبه ی آن که قائم به ذات و مرتبه ی اشدّ و اتم است , ذات حق است و مراتب دیگر فیض آن مرتبه اند و در عین حال هویات بسیط اند و مرکب از جنس و فصل نیستند. ملاصدرا بر آن است که حدود وجود (مراتب نور) همان ماهیات اند. ظهور وجود بذاته, در هر مرتبه از مراتب وجود و تنزّل آن به هر شأنی از شئونات, موجب ظهور مرتبه ای از مراتب ممکنات می شود.
هر اندازه مراتب نزول زیادتر و از منبع وجود, دورتر باشد, ظهور اعدام و ظلمات در وجود و به صفت وجود, بیشتر است و وجود در اعیان مظاهر پوشیده تر می شود, هر چه تنزّلش از نور حقیقی و اصیل, زیادتر باشد و نوریت آن ضعیف تر شود, ادراک آن برای موجودات ضعیف نازل, سهل تر و ظاهر تر است . چنان چه انسان از جهت قصور بینایی و حدود و شرایطی که برای ابصار هست, قرص خورشید را به دشواری می تواند ببیند. اما برای دیدن نور یک ستاره, دشواری ندارد. مفهوم وجود, برحسب تصوّر مفهومی واحد بسیط, عام ترین و بدیهی ترین مفاهیم و در اذهان اول الاوائل است.
حقیقت وجود برحسب خارج, نور حقیقی و ظاهرترین و بسیط ترین و کامل ترین حقایق و در اعیان , اول الاوائل است, چرا که واجب الوجود که اول و آخر و ظاهر و باطن است , احق مراتب وجود است و ظهور او منبسط همه ی ماهیات است.
مراتب و اطلاقات وجود : نظر ملاصدرا را در باره ی اطلاقات وجود و نسبت آن با ماهیت را این گونه می توان تقسیم بندی کرد :
1- اطلاق وجود بر هویات وجودی از باب اشتراک معنوی است نه لفظی, زیرا همه ی هویات وجودی, مصداق خارجی وجودند که خود, مفهومی گسترده و ذومراتب به شدت و ضعف و تقدم و تأخّر و انواع مراتب تشکیکی دیگر است.
2- وجودها, هویات بسیط اند , حقیقت وجود نه معنای جنسی است, نه نوعی, نه کلی به معنای منطقی, مفهوم وجود تنها یک مصداق خارجی دارد ولی ذومراتب است. تشکیک در مراتب وجود در متن وجود است, یعنی مابه الاشتراک و ما به الامتیاز, مراتب شدید و ضعیف, همه وجود اند.
3- ماهیات, حدود و شئون وجود اند و بدیهی است که حدود, اموری اعتباری و انتزاعی اند ملاصدرا در اینجا متأثر از حکمت اشراق است و مسأله ی وجود و گستردگی آن در سراسر عالم وجود را تشبیه کرده به نور و گفته که یک مرتبه ی از نور, عقول و نفوس مجرده اند و یک مرتبه افلاک و مرتبه ی دیگر اجسام طبیعی و ...
4- تکثر هویات وجودی, تکثر استقلال وجودی نیست, بلکه همه, جلوه ها و ظهورات و مراتب همان وجود حق اول اند.
5- وجود با شیئیت مساوی است. این بحث بدین خاطر مطرح شده ه بعضی از متکلمان معتذلی شیء را نه مساوی, بلکه حدّ فاصل بین وجود و عدم دانسته و این متوسطات را ثابتات ازلیه نامیده اند و استدلال کرده اند که شیء قبل از وجود, مورد اراده ی حق تعالی است. اما اگر گفته شود, شیء پیش از پدیدار شدن جهان موجود است و مساوی با وجود, تحصیل حاصل است و اگر گفته شود معدوم است, معدوم متعلق اراده قرار نمی گیرد . سپس شیء خودش ثابت و شیء است و در عین حال نه موجود است و نه معدوم.
6- سریان وجود : به عقیده ی ملاصدرا, موجودات در وجود, منحصر در سه مرحله اند .
الف ) وجود صرف و محض که وابسته به غیر و مقید به قیدی نیست.
ب ) وجود متعلق به غیر مانند وجود عقول, نفوس, افلاک و ...
ج ) وجود مطلق منبسط که اطلاق و عموم آن بر طریق کلیت نیست, زیرا فعلیت محض است برخلاف کلیات طبیعی و عقلی و منطقی که در تحصیل نیاز به وجود دارند. چنین وجودی در حدّ حدوث و قدم, تقدّم و تأخّر , کمال و نقص, جوهریت و عرضیت, تجرد و تجسم نیست و در عین حال, نه تنها بر حسب ذات و بدون انضمام چیزی, متعیّن بر تمام تعینات وجودی و تحصیلات خارجی است, بلکه حقایق خارجی, منبعث از مراتب اوست.
7- وجود, خیر محض است و عدم شرّ محض
8- مسأله ی جعل, بدین معنی که آیا وجود, مجعول با لذات است یا ماهیت, ملاصدرا معتقد است که هم وجود و هم ماهیت نمی توانند مجعول به جعل اولی و با لذات باشند.
زیرا یک چیز نمی تواند در خارج دو چیز باشد یا وجود اصیل است یا ماهیت, چون ملاصدرا وجود را اصیل می داند پس جعل هم مربوط به وجود است و ماهیت به تبع آن انتزاع و اعتبار می شود.
9- وجود ذهنی از مباحث مهم فلسفی است که فیلسوفان به عنوان امری بدیهی به آن اند که اشیاء خارجی علاوه بر وجود عینی وجود ذهنی هم دارند.
10- واجب الوجود بسیط الحقیقه است و هر بسیط الحقیقتی , کل اشیاء است. پس واجب الوجود کل اشیاء است و هیچ چیز خارج از ذات او نیست.
11- واجب الوجود, با لذات واجب الوجود فی جمیع جهان است . یعنی هر آنچه برای ممکنات, بالقوه است برای ذات واجب بالفعل است و جامع همه ی کمالات است.
12- علم به معدومات
بحثی در مورد مراتب وجود :
وجود دارای چهار قسم است :
1- وجود فی نفسه لِنفسه بّنفسه (وجود واجب الوجود)
2- وجود فی نفسه لّنفسه بغیره (وجود جوهر)
3- وجود فی نفسه لِغیره بِغیره (وجود مرض)
4- لافی نفسه لِغیره بِغیره (وجود روابط)
معنای قسم اول آن است که این وجود حققیتاً, جوهر هستی است, نه فقط یک ارتباط و ثبوت الشیء للشیئ که اگر أحد الشیئین منتفی شود, دیگر ثبوتی بر اشیا متصور نیست. معنای وجود للنفسه آن است که وجود روی پای خود, ایستاده و مانند عرض وابسته و معلّق به غیر نیست. معنای وجود بنفسه آن است که وجود, معلول چیزی نیست و بر اشیا علتی وجود ندارد. مانند وجود باری تعالی که سه نفسیت در او وجود دارد. وجود ذات مقدسش هم فی نفسه است هم لنفسه است و هم بنفسه.
قسم دوم همان وجود جوهر است . وجود جوهر دارای دو سنخیت است یعنی هم فی نفسه است و هم لنفسه اما به واسطه ی غیر موجود است . یعنی وجودی معلولی است و برایش علت وجود دارد.
قسم سوم همان وجود عرضی است که وجودش, حقیقتاً وجود است, یعنی دارای یک نفسانیت است اما لنفسه نیست. روی پای خودش نایستاده است , بلکه معلق به غیر است.
قسم چهارم, مانند وجود نسبت میان موضوع و محمول که این نسبت و ارتباط دارای هیچ نفسانیتی نیست. نه واقعاً وجود است و نه روی پای خود ایستاده است, بلکه در ضمن غیر است.
نتیجه
همهی مخلوقات در واقع جلوههایی از وجود الهی میباشند که بر حسب مراتب خودشان دارای شدت و ضعف ها و تقدم و تاخرهایی هستند و بعضی نسبت به بعضی دیگر استقلال نسبی دارند ولی استقلال مطلق مخصوص ذات مقدس الهی است. سراسر هستی را سلسلهای از وجودهای عینی تشکیل می دهد که قوام هر حلقهای به حلقهی بالاتر و از نظر مرتبه وجودی نسبت به آن محدودتر و ضعیف تر است و همین ضعف و محدودیت ملاک معلولیت آنها میباشد تا میرسد به مبدا هستی که از نظر شدت وجودی، نامتناهی و محیط بر همهی مراتب امکانی و مقدم وجودی آنها می باشد و هیچ موجودی از هیچ جهت و حیثیتی مستقل و بینیاز از او نخواهد بود بلکه همگی در عین فقر و نیاز و وابستگی به او خواهد بود.
فهرست منابع ومآخذ
- محمد تقی مصباح یزدی – دروس فلسفه, انتشارات موسسه ی مطالعات و
تحقیقات فرهنگی, تهران 1363 .
- سید جعفر سجادی, دیباچه ای بر حکمت متعالیه (فلسفه وجودیه) ملاصدرا, طهوری, تهران 1384 .
- مختار امینیان, مبانی فلسه اسلامی, دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم, 1380
- حکمت متعالیه و فلسفه معاصر جهان – مجموعه مقالات همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین, صدرا 1382
- محمد تقی کرامتی – تأثیر مبانی فلسفی در تفسیر صدرالمتألهین , صدرا, 1384
- جوادی آملی – رحقیق مختوم (شرح حکمت متعالیه) اسراء, قم, 1375
- سید محمد حسین طباطبائی, نهایه الحکمه, ترجمه علی شیروانی, جلد 1, انتشارات الزّهرا, تهران 1370 .
- فضل ا... , ضیاء نور, وحدت وجود, انتشارات زوار, 1369
فهرست مطالب
مقدمه
حقیقت وجود
اقسام وجود و موجود
کثرت در وحدت و وحدت در کثرت
مراتب و اطلاقات وجود
بحثی در مورد مراتب وجود
منابع و مآخذ
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |