عنوان: هستی شناسی در مشاء
زیر نظر استاد:آقای دکتر حسینی شاهرودی
دانشجو: فاطمه اکبری
پاییز 1387
فهرست :
مقدمه ( تعریف هستی شناسی )
مساله اساسی هستی شناسی
روش هستی شناسی
نسبت بین علم و فلسفه و متافیزیک
هستی گزاره نیست
دیدگاه فلاسفه درباره هستی شناسی
نتیجه
منابع
مقدمه : هستی شناسی یا مابعد الطبیعه
از لحاط ریشه شناسی اصطلاح ontology همان علم و جود هستی شناسی است . اما از این اصطلاح میتوان بدون تفاوت دومعنی استنباط کرد :
1. بعضی از فیلسوفان جدید با قراردادن هستی شناسی در مقابل آنچه می توان پدیدار شناسی خواند ، از هستی شناسی علم به ذوات معقول یا به اصطلاح کانت علم به Numenes مراد می کنند نه شناخت ظواهر یا پدیدارها را که متعلق به علوم دیگر است . بدین معنی هستی شناسی یا مابعد الطبیعه به معنی اخص یا مابعد الطبیعه خصوصی ، متشبه می شود که متعلق آن واقعیاتی است مقوم نهایی تنیین پدیدارها ، یعنی ماده و نفس و خدا.
2. اما معنی متعارف و کلاسیک هستی شناسی ( مبحث وجود ) با آنچه گفته شد فرق دارد. مراد از آن شناخت و علم موجودهای جزئی نیست بلکه علم به وجود به نحو کلی وعام است . یعنی وجودی که در تمام موجودها یافت می شود. از این جاست اصطلاح مابعد الطبیعه عمومی – یاعلم وجود از آن جهت که وجود است ، این تعریفی است که ارسطو از فلسفه اولی کرده است (( دانشی است که در آن وجود از آن جهت که وجود است ، ( من حیث هوهو ) و صفات ذاتی آن مورد مطالعه قرار می گیرد.))
ژان پل سارتر در کتاب وجود و عدم (ص 358) مینویسد : (( به نظر ما ، هستی شناسی را می توان تبیین ساختارهای وجود باشنده ای تعریف کرد که همچون تمامیت انگاشته شده باشد و ما متافیزیک را بیشتر به عنوان مورد بررسی قرار دادن هست بودن باشند ه ،تعریف می کنیم .))
در هستی شناسی نه فقط هستی به طور کلی و خصوصیت آن ، بلکه از اجناس عالی وجود مقولات نیز بحث می شود علاوه بر این در آن از عناصر وجودهای متناهی یا اصول درون ذاتی و علل آنها یعنی اصول برون ذاتی آنها جستجو می شود.(1)
مساله اساسی هستی شناسی :
نخستین مساله ای که برای متعالی مابعد الطبیعه مطرح می شود این است که آیا می تواند به شناخت موجودها نائل آید و آیا محکوم نیست که فقط به اداراکاتی از آنها بسنده کند. اصحاب مذهب اصالت معنی در پاسخ می گویند : ما هرگز جز افکار خود را نمی شناسیم و امری ماورای فکر ناممکن است . ما غیر مستقیم به این پرسش پاسخ داده ایم که نشان دادیم که قوانین ذهن قوانین اشیا نیز هست و ما از این قوانین در تنها وجودی که مطلقا بی واسطه به ما داده شده ، یعنی خودمان ، آ گاهی و وجدان داریم. از طرف دیگر ما یه این سوال مستقیما در فصل مربوط به وجود عالم خارج جواب داده ایم ، آنگاه که در مقابل قائلان به اصالت معنی گفتیم که فکر هرگز در خود نمی ماند و همواره متعلق و موردی دارد. یعنی فکر هیچ گاه خالی نیست و درباره امری است . هدف ما از مابعد الطبیعه در این بخش روشن ساختن خصوصیات ذاتی و اساسی موجودات است و مطالعه وجود از آن جهت که وجود است . به عبارت دیگر وجود من حیث هوهو. اساسا آیا می توانیم تصوری از وجود از آن جهت که وجود است داشته باشیم ؟ موجودهای مختلفی که می شناسیم ، یا میتوانیم بشناسیم ، آیا واجد خصوصیات مشترکی هستند که از رهگذر آن خصوصیات ما بتوانیم تصوری از وجود من حیث هوهو حاصل کنیم ؟ برای آگاهی از این مساله به تقریر روش هستی شناسی می پردازیم .
- روش هستی شناسی : روش هر علمی مقتضی به اقتضای متعلق آن است . اما هستی شناسی وجو د من حیث هو هو است . یعنی ما به الاشتراک آن چه عدم صرف نیست . پس بایستی بر تجربه هایی متکی شد که بتوانیم به وسیله آنها مفهومی از وجود صورت ببندیم که در خور تمام موجودات باشد و مسائلی را که برای تعیین خصوصیات آنها به کار می بریم با دقت هرچه بیشتر ارائه دهیم .
وجود در ناچیزترین و بی اهمیت ترین تجربه ها به ما عرضه می شود. اما این بدین معنی نیست که هر تجربه بی مقداری را بتوان اساس و بنیان هستی شناسی معتبری قرار داد. در سپیده دم عالم اندیشه وری در مخرب زمین ، نخستین فیلسوفان یونانی امثال طالس و هراکلیتوس و پارمیندس تصور می کردند که بر حسب مشاهده و ملاحظه دنیای مادی مدرک به حواس ، توانسته اند یا می توانند به خصوصیات ذاتی و اساسی وجود پی برد
. ارسطو همچنان به همان عقیده بود که فلسفه اولی یا هستی شناسی از فیزیک آغاز می شود. اما چنین هستی شناسی البته به جز فیزیک نخواهد بود . افزون بر این با مشاهده جهان خارج حتی قادر به نفوذ د رتوانمندی موجودهای مادی هم نیستیم . با این همه در هستی شناسی فقط به تعمیم داده های درون نگری بسنده نمیکنند ، هستی شناسی مبتنی بر این اصل موضوع مذهب اصالت واقع است که بر حسب قوانین فکر و قوانین وجود یکی و همان است . بدین قرار در هستی شناسی به روش درون نگری متوسل می شویم و با تحلیل مفاهیمی که در پی آمد تجربه ، خصوصا تجربه های درونی ، حاصل شده است پیش می رویم . در هستی شناسی از تمایز عناصر یک مفهوم ، تمایز میان اشیا استنتاج می شود . اما مطابق هر تمایز فکری و ذهنی ، تمایز واقعی وجود ندارد و تمایز واقعی به چند نحو ادارک می شود.(1)
- نسبت بین علم و فلسفه و متافیزیک :
با توجه به معانی مختلفی که برای علم و فلسفه ، ذکر شده ، روشن می شود که نسبت بین علم و فلسفه و متافیزیک ، بر حسب اصطلاحات مختلف ، تفاوت می کند.
اگر علم به معنای مطلق آگاهی یا مطلق قضایای متناسب به کار رود اعم از فلسفه باشد زیرا شامل قضایای شخصی و علوم قراردادی و اعتباری هم میشود و اگر به معنای قضایای کلی حقیقی ، استعمال شود مساوی با فلسفه ( با اصطلاح قدیم ) خواهد بود.
1. هستی شناسی ( بحث وجود ) – اثر یل فولکیه – ترجمه مهدوی عیسی – چاپ 1378
اما اگر به معنای مجموعه قضایای تجربی به کار رود اخص از فلسفه به معنای قدیم و مباین با فلسفه به معنای جدید (= مجموعه قضایای غیر تحربی ) است . چنانکه متافیزیک جزئی از فلسفه و مساوی با آن بر حسب یکی از اصظلاحات جدید آن می باشد. ولی باید دانست که مقابل قرار دادن علم و فلسفه در اصطلاح جدید هر چند به گمان پوزیتوسیتها و امثال ایشان به معنای کاستن ارج مسائل فلسفی و انکار قدر و منزلت عقل و ارزش ادراکات عقلی است اما حقیقت به غیر از آن است و در مبحث شناخت شناسی ، روشن خواهد شد که ا رزش ادراکات عقلی نه تنها کمتر از ارزش معمولات حسی و تجربی نیست بلکه به مراتب بیشتر از آنهاست و حتی ارزشهای تجربی در گرو ارزش ادراکات عقلی و قضایای فلسفی می باشد.(2)
1.هستی شناسی ( بحث وجود ) – اثر یل فولکیه – ترجمه مهدوی عیسی – چاپ 1378
2. آمورش فلسفه تالیف استاد مصباح محمد تقی – چاپ 1364
هستی در گزاره نیست :
دیدگاه کانت به شکل این شعار که (( هستی گزاره نیست )) در هستی شناسی آمده که برتراندراسل آن را در تحلیل مشهورش از هستی در دوران معاصر به خوبی باز سازی کرده است . این دیدگاه در این موضوع بر گرفته از تعداد برهان هستی شناختی است . از این رو با برخی نکات آن برهان در آمیخته است .
کانت هست بودن را متفاوت با تصور هست بودن می داند . اما وجود از نظر کانت عبارت دیگر ذات نیست . از این رو وجود محمول قدیمی نیست نه برای خدا برای هیچ ماهیت دیگری . گویی دیدگاه هستی شناسی کانت با دیگر فیلسوفان مغرب زمین به ویژه فیلسوفان پیش از وی تفاوت جدی دارد. کانت با این قول که هست بودن یک کمال نیست و یک وضع است با تمام فلسفه متعارف مخالفت کرده است . دیدگاه فارابی درباره مفهوم هستی نه تنها با دیدگاه کانت که با او حدود 8 قرن فاصله دارد همانند است بلکه الفاظ و تعابیر آن دو نیز همگون است. به نظر فارابی وجود محمول واقعی نیست زیرا محمول واقعی آن چیزی است که به کیفیت مثبتی اشاره و دلالت کند. به تعبیر دیگر محمول واقعی آن است که بر محتوای موضوع چیزی بیفزاید یا از آن بکاهد و نسبت به آن آگاهی جدید دهد. ولی وجود چنین نیست . حاصل نظریه وی این است که محمول بر دو قسم است ، محمول واقعی و محمول منطقی . هر چیزی می تواند باشد ، حتی خود موضوع ولی محمول واقعی آن است که غیر موضوع باشد و چیزی بر موضوع بیفزاید یا از آن بکاهد.(1)
- دیدگاه فلاسفه درباره هستی شناسی :
متافیزیک ( هستی شناسی ابن سینا ):
متافیزیک آن طور که ابن سینا در کتابش با عنوان (( شفا )) در نظر گرفته ، توضیح عقلانی همه هستی است . این سینا (( مشتق شدن همه چیز از هستی لازم )) ابدیت هستی و نیز نفی شناخت آنچه مجزا از منبع هستی است را دراین کتاب توضیح داده است .
این سینا برای هر علمی موضوعی در نظر گرفته و علوم را به دو شاخه نظری وعملی تقسیم کرده است . از نظر او علم نظری دانشی است که موضوعش مستقل از ماست درحالی که علم عملی برا ی ما کاربرد دارد. او سه نوع علم عملی در نظر می گیرد ، دانش کشور داری ، اقتصاد و حکومت بر خود. او همچنین سه علم نظری را ممکن می داند ، فیزیک ، ریاضی و دانش مابعد الطبیعه.
1. بنیاد حکمت سبزواری – ایزوستو – ترجمه دکتر جلال الدین مجتبوی
این سینا اولین کسی است که کانی شناسی را ابداع کرده و درشیمی به شیوه قدیم هم کار کرده است . این سینا دانش ماوراالطبیعه را دانش الوهی می داند و موضوعش را طبق دیدگاه ارسطویی چیزی می داند که موجودیت داشته باشد ، او با استفاده از متافیزیک ارسطو پیشنهاد می کند که موضوع متافیزیک هستی "آن گونه که هست باشد که با هر آنچه وجود دارد اشتراک دارد. درتاریخ متافیزیک این سینا نخستین کسی است که این راه حل را پیشنهاد کرده است . این سینا موضوع متافیزیک را با موضوع دیگر علوم نظری مقایسه کرده است . او فیزیک را دانش اجسام آن گونه که هستند نمی داند بلکه آن گونه که حرکت می کنند یا ساکنند.ریاضیات از نظر او ، دانش مربوط به اندازه گیری و اعداد است و بنابر این به هستی که حادث شدنش ریاضی است ارتباط دارد.
در هر دوی این دانش ها ، هستی به طور محدود بررسی می شود چرا که به ماده ، اندازه یا تعداد بستگی دارد . هستی موضوع دانش متافیزیک است و در این دانش بدون هیچ محدودیتی بررسی می شود . متافیزیک همه مقوله های مربوط به هستی از جمله ، ذات ، کمیت و کیفیت را شامل می شود ولی مقوله عمومی تر خود هستی است که بقیه مقوله ها را در بر می گیرد.
موضوع متافیزیک هستی همان طور که هست و مشترک با هر آن چه هست می باشد. این سینا می گوید که هستی نخستین موضوعی است که به فکر در می آید . این نظر ابن سینا بعدها توسط فیلسوفانی نظیر آکویناس و هابدگر استفاده شده است . تعبیر هستی از این جمله ابن سینا ، درک روح از موجودیت داشتن چیزهاست . ابن سینا علاوه بر ارسطو ، از نظر فارابی نیز بهره می گیرد . فارابی متافیزیک ارسطو را به این صورت در نظر گرفته است که 10 علت برای هستی وجود دارد که 9 علت ثانوی هستند ، از همین علت ، علت دهم که علت فعال است بوجود می آید.
یکی دیگر از مشخصه های متافیزیک ابن سینا ، تفاوتی است که بین لازم و ممکن مطرح کرده است . ازنظر او لازم به علت نیازی ندارد . در حالی که ممکن به علت محتاج است . توجه به تفاوت بین ذات و موجودیت در این جا ضروری است ، هستی لازم اصل موجودیتش را در خود دارد اما هستی ممکن این طور نیست و اصل موجودیت را در خود ندارد .برای هستی ممکن ، موجودیت یک حادثه است که به ذات اضافه می شود به عبارت دیگر هستی لازم همان علت هستی ممکن است که موجودیت آن را سبب شده است . این هستی لازم به نوبه خود یا لازم است یا ممکن . طبق استدلال ابن سینا ، وجود ابدیت هستی الزامی است . چرا که در یک تداوم زمانی هر چیز وسط علتی به وجود آمده که خودش علتی ممکن است . بنابر این همیشه می توان به یک علت درونی و سپس به آن علت رسید و تا بی نهایت ادامه داد.
نظریه متافیزیک ابن سینا چند مشخصه دارد:
- ابن سینا موضوع متافیزیک ، یعنی هستی همان طور که هست را مطرح کرده است .
- هستی نخستین موضوعی است که به فکر ما می رسد.
- این سینا ذات و موجودیت ( یاهستی ) را از هم متفاوت در نظر گرفته است . این مورد در متافیزیک یونانی بررسی نشده است .
- خدا هستی لازم است که هستی و ذاتش لزوما در او مرتبط هستند .
- جهان ( ذات ها ) از خدا مشتق شده که خودش فکر می شود .(1)
- مبنای مباحث فلسفی ابن سینا در حکمت مشاء تمایز وجو د و ماهیت است . وی تنها کسی است که در تعریف متافیزیک ماقبل الطبیعه را هم وارد کرده است .( مجموعه حکمت ما بعد الطبیعه و ما قبل الطبیعه متافیزیک است ) . وی اعتقاد دارد متافیزیک استوار ترین ، ریشه دار ترین و پایه دار ترین دانش هاست . همه دانش ها به متافیزیک نیازمند هستند و متافیزیک به هیچ دانشی نیاز ندارد. وی متافیزیک رامحور دانش ها می داند و به هستی شناسی و وجود به عنوان بعد ماورایی توجه دارد و آن را راه شناخت واجب الوجودمیداند. او معتقد است همه چیز در عالم هستی می تواند این نقش را ایفا کند و ا سباب شناخت خدا باشد.(2)
- بررسی تطبیقی هستی شناسی از منظر کانت و سهروردی :
سهروردی و کانت دو فیلسوف از مکتب متفاوت ، با فاصله زمانی بیش از شش قرن در موضوع هستی شناسی تا اندازه ای نظری همانند دارند. هر دو وجود را امری اعتباری و منحصر به نسب و اضافات و روابط می دانند که بدون آن در گزاره ها ، تنها بیان کننده نسبت موضوع و محمول گزاره ها است که نه چیزی بر موضوع می افزاید و نه چیزی از آن می کاهد. دقت در نظرات سهروردی به ویژه در مساله نور و لوازم آن , ما را نسبت به آن چه گفته شد به تردید وا داشته و وی را از کانت جدا می سازد و او همان گونه که ویژگی یک حکیم اشراقی است ، هستی شناسی شهودی را ارائه می کند.
هستی شناسی ( وجود و ماهیت ) از نظر ابن رشد :
هستی شناسی ابن رشد ارسطوئی است . مساله ی وجود ( هستی ) به مثابه فلسفه اولی : ارسطو با مرز کشیدن میان علوم به مثانه فلسفه های خاص و فلسفه اولی به معنای واقعی فلسفه دست یافت . در حالی که علوم خاص بخش های گوناگون اشیا ء و یا باشندگان را مورد پژوهش قرار می دهند و آنهار ا به انواع و اجناس تقسیم میکند ، فلسفه اولی یا نخستین از (( باشنده چونان باشنده )) پرسش می کند .
1. برهان شفا – شیخ الرئیس بوعلی سینا – ترجمه مهدی قوام صفری ، فن سماع طبیعی از کتاب شفا – شیخ الرئیس بوعلی سینا – ترجمه محمد علی فروغی
2. خلاصه همایش متافیزیک 14/4/86 توسط استاد دکتر برازنده.
ارسطو باشنده چونان باشنده یعنی هستی و یا ذات و یا به بیان دیگر ( جوهر ) {گوهر OUSIA } یک چیز ، به ذات آن توجه دارد و آن را با اصطلاح ایدوس ( صورت EIDOS ) بیان میکند باید ایدوس ( صورت ) را از پیش در نظر داشت ، مثلا مفهوم کلی و عام درخت را دانست تا بتوان یک درخت منفرد را به عنوان یک درخت تغیین کرد پس صورت ذاتی باید شکل و صورتی دائمی در برابر تغییر و زوال امر حسی داشته باشد .در عین حال باید به طور مداوم حضور داشته باشد و نمی تواند یک بار حاضر و یک بار دیگر غایب باشد. بدین گونه ارسطو (( هستی )) هر چیزی را آن گونه که باید باشد ، تا به مثابه ی صورت ذاتی یک باشنده ی خاص تعبیر پذیر به شمار آید معرفی میکند ، او در این جا را ه آموزه ی ایده ی افلاطون را ادامه می دهد . هر چند که تفکیک ایده از اعیان را نمی پذیرد ،بلکه تاکید دارد که (( هستی )) و یا ایده ی هر باشنده به مثابه دلیل وجودی این باشنده همواره در خودش نهفته است . لیکن مفهوم هستی شناسی ذات ، که هستی هر باشنده ای را در بر می گیرد ، هنوز برای اعتبار عام هستی ، که برای ارسطو از دیدگاه حقیقی بودن هستی ضروری است ، ناکافی است . هستی فقط زمانی می تواند به صورت کلی همیشه معتبر باشد که به مثابه هستی برای باشنده در کلیت خود قابل تعریف باشد ، چرا که اگر تعینات هستی فقط برای هستی ی بخش های جداگانه ی باشنده معتبر باشد، اعتبار عام و کلی نیست .
برای ارسطو پس از پرسش های هستی شناختی ، پرسش یزدان شناختی در کلیت خود یعنی پرسش درباره خدامطرح می شود از آنجا که کل باشندگان در حرکت اند ، پس باید یک محرک اول هم وجو داشته باشد که همه باشندگان را به حرکت وا دارد . اما این محرک اول باید خود نامتحرک باشد پس محرک نامتحرک است ، چرا که می بایست آغازی در خارج وجود داشته باشد ، در اینجا ارسطو از مفهوم خدای افلاطون که محرک خود جنبانده است ، فاصله می گیرد.
هستی شناسی ارسطویی در این راه به (( الهیات )) تبدیل می شود که به صورت متافیزیک برای برای فلسفه ای که به کانت ختم میشد بگونه ی موثر باقی ماند. حتی هگل به مفهوم خدایی ارسطویی متوسل می شود به نحوی که ارسطو کار خدایی را چون اندیشیدن اندیشه می نامد. و خرد الهی و یا (( عقل کل ))را به کمال می رساند .
شناخت یعنی شنا کردن در رودخانه واقعیت ، در فرهنگ ایران شناخت و آشنایی از اندیشه (( شنا )) کردن و شستشو کردن شناخته شده است . چون شناختن ، چنانکه دیده خواهد شد ، روئیدن مردم ( مر + تخم ) در شناکردن در آب یا (( نوشیدن آب )) بود ه است (1)
1. نگاهی به هستی شناسی در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط – منبع : فلسفه دات کام از مهدی عاطف راد
شاید مهم ترین مساله ای که فلسفه به عنوان شاخه ای از درخت تنومند شناخت بشری در طول تاریخ حیات و حیات تاریخی خود ، کوشیده به آن پاسخ دهد و آن را به عنوان معمایی بی رنج حل کند ، مساله هستی شناسی است .
طالس از نخستین فیلسوفانی بود که کوشید تا به مساله هستی شناسی بپردازد و به آن پاسخ صریح و روشن بدهد از نظر طالس ، آب گوهر بنیادین هستی وماده نخستین بود و بقیه چیزها همگی از آب ساخته شده بودند ، او بر این باور بود که جهان ریشه آبی داشته و زمین زیر آب قرار گرفته است .
آن کسیمند از فیلسوفان مکتب ملطی معتقد بود که تمام اشیا از یک نوع ماده ساخته شده ولی این ماده هیچ کدام از موادی نیست که ما می شناسیم بلکه ماده ای است نامتناهی و جاودان که همه جهان را در بر گرفته است . این ماده نخستین د راثر تحولات درونی به صورت موادی در می آید که مامی شناسیم و خود این مواد نیز به یکدیگر تبدیل می شوند. انکسیمنر معتقد بود که مواد تشکیل دهنده هستی دو به دو مکمل و متضادند و اگر ماده اصلی جهان بخواهد از جنس یکی از آنها باشد می بایست تا کنون سایر عناصر تسخیر و بر آن ها غلبه کرده و جهان را از خود انباشته باشد. مثلا اگر آب عنصر اصلی تشکیل دهنده جهان بود یایست هوا و خاک و آتش را فرا می گرفت و از خود می آکند.
فیثاغورت : گوهر بنیادین هستی را روح می شمرد . روحی که به صورت اعداد تجلی می یافت . این روح به باور او موجودی است باقی و بی مرگ که به شکل گونه های گوناگون موجودات زنده در می آید و پس از آن است که پاره ای از آن با موجودی پایه جهان هستی می گذارد و در دوران معین را همراه آن می گذارند ، هنگام مرگ جسمانی ، از وجود آن خارج شده و بار دیگر همراه موجودی دیگر به جهان بر می گردد.
هراکلیتوس آتش را ماده نخستین و گوهر بنیادین هستی می داند.
پارمیندس گوهر بنیادین هستی را آن یگانگی نامتناهی و نامشهود و فراتر از جنبش و تضادی می دانست که در سکوت و سکوت محض به سر می برد و یکپارچه و پیوسته است و تمام جهان را در خود انباشته است و بالاخره دموکریتوس اشعه هایی از لحاظ فیزیکی غیر قابل تقسیم و از لحاظ فلسفی پایان ناپذیر هستند را گوهر بنیادین هستی می داند.
نتیجه :
هستی شناسی (ONTOLOGY ) به طور کلی درباره قواعد ، احکام و اصولی درباره هستی و انواع آن به بررسی و کشف می پردازد . تحلیل های هستی شناسی تحلیل هایی فراگیر و عام اند درباره آنچه وجود دارد. هر پدیده ای به لحاظ موجودیتش می تواند موضوع چنین تحلیل هایی باشد. هستی شناسی به اتکای امکانات ویژه اش ، اعم از مفاهیم و روش ها ، گونه های وجودی را تعریف کرده است ، به بررسی ویژگی ها و مشخصه های این گونه هامی پردازد. مثلا هستی شناسی می پرسد ، داشته های درونی ما همچون باورها ، احساس ها و دانسته ها در کدام موطن و چگونه وجود دارند ؟ اگر چنین چیزی یافت می شود ، در کدام مقوله باید طبقه بندی شود ؟(1)
در بحث شناسایی در این باره تحقیق می شود که ملاک هایی که ما هنگام تشخیص و تمیز بین موهوم و واقعی به کار می بریم ، آیا فقط به تصدیق واقعیت آن اموری که در واقع موجود است می انجامد یا نه . شاید حتی اموری که مطابق این ملاک ها باشد خود نیز ساخته فکر باشد و نه امور واقعی مستقل از ذهن و موجود در خارج .(2)
به نظرمن هستی شناسی چه در مکتب مشاء ، چه اشراق و هر مکتب دیگری یک معنای عام دارد و یک معنای خاص . معنای عام آن همان معرفت به وجودماهیت تمام اشیا و موجوداتی میتواند باشد که در اطراف ما و یا حتی خود ما قرار گرفته اند.
معرفت به هر چیزی ، معرفت به برگی که از درخت می افتد ، زمینی که روی آن راه می رویم ، ابرهایی که در آسمانند و آسمانی که نمی افتد همه نشان از چیزهایی دارد که برای دانستن آن اول باید هستی را شناخت و آن را کشف کرد . هستی به نظر من همان شناخت وجود ، عات وجود ، هدف وجود و نهایت وجود است – یک انسان وقتی خلق می شود ، چگونه هستی و وجود پیدا می کند ،علت وجود ان کیست و یا چیست ؟ هدف از هستی او و غایت هستی اش منجر به چه چیزی میشود ؟ (( از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم ؟))
معنای خاص هستی شناسی در مکاتب مختلف متفاوت است . تفاوت آن در عقابد و معیارهای آن مکاتب می باشد. هستی شناسی در مشاء بیشتر به امور واقعی و خارجی و عقلی دلالت دارد و در مکتب اشراق به امور دیگری می پردازد.
در کل هستی یا هستی شناسی همان شناخت و معرفت به چیزهایی است که هر روز می بینیم و هر لحظه در کنارما هستند اماکمتر به آن توجه می کنیم .
1. آشنایی با معرفت شناسی – شمس منصور – چاپ : بهار 1382
2. مسائل و نظریات فلسفه – آژدوکیویچ – ک . ترجمه : منوچهر بزرگمهر
منابع
- آموزش فلسفه از استاد محمد تقی مصباح
- بنیاد حکمت سبزواری از ایزوتسو- ترجمه دکتر مجتبوی
- مقالات فلسفی از آقای مطهری
- هستی شناسی از پل فولکیه
- برهان شفا شیخ الرئیس بو علی سینا
- خلاصه همایش متافیزیک توسط استاد دکتر برازنده
- نگاهی به هستی شناسی در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط از مهدی عاطف راد
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |