نویسنده: سمانه حسینی
دانشجوی کارشناسی ارشد
رشته فلسفه اسلامی
فهرست مطالب
1.
نظریه وحدت وجود.................................................................... 42.وحدت در کثرت، کثرت در وحدت................................................... 5
3.
توحید عددی وغیر عددی............................................................ 64 .
قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیاء.............................................. 85.
تقریرملاصدرابر قاعده بسیط الحقیقه.......................................... 86.
برهان ملاصدرا برای اثبات وحدت واجب....................................... 97.
زندگی و فلسفه افلوطین......................................................... 118.
نظام فلسفی فلوطین ( نو افلاطونیان)...................................... 129.
واحد چیست؟......................................................................... 1210.
منابع ومأخذ.......................................................................... 14
نظریه وحدت وجود
عدهاى معتقدند که در جهانبینى عرفانى، همواره واقعیت اندیشه وحدت وجود، موجود بوده
انجام داد، این است که براى اندیشه وحدت وجود - که عرفا آن را از طریق مکاشفه مىیافتند و به طور ناقص بیان مىکردند - تعبیر فلسفى یافت و توانست آن را در قالبهاى مانوس با ذهن بریزد. اما به اعتقاد شمارى دیگر، اگر عرفاى قبل از ابنعربى از وحدت وجود دم زدهاند، چیزى بالاتر از وحدت شهود در نظر نداشتهاند[1]
درباره مسئله وحدت وجود، ابتدا باید توجه کرد که فهم عرفى وحتى فهم فلسفى متعارف این است که اساسا به کثرت وجود فتوا داده شود; به این معنا که به تعداد موجودات مختلف، «وجود» داشته باشیم، بدون اینکه کوچکترین اشتراک و سنخیتى میان دو «وجود» قابل تصور باشد. گویا، فقط مىتوان ماهیات را دستهبندى کرد و هر دسته را در مقوله خاصى جاى داد; اما وجود به گونهاى است که هر ذرهاى وجود خاص خود را دارد، و کوچکترین سنخیتى میان وجودات مختلف تصور نمىشود [2]
اگرچه اندیشه کثرت وجود بهطور صریح از سوى کسى اظهار نشده، اما در تاریخ فلسفه اسلامى به نام فیلسوفان «مشاء» مشهور شده است; چنانکه حاج ملا هادى سبزوارى نیز در منظومه فلسفى خود مىگوید[3]:
و عند مشائیة حقایق تباینت و هو لدینا زاهق
درباره وحدت وجود، نظریهها و تقریرهاى مختلفى بیان شده است. قبل از بیان اقوال و نظریههاى اصلى و مهمى که ذکر خواهد شد، به دو نظریه دیگر اشاره مىشود که اهمیت چندانى ندارند.
نظریه اول، قول به وحدت وجود و موجود است، که به جهله صوفیه نسبت داده مىشود و طبق آن، عالم منحصر به یک وجود و هستى صرف است، و جلوه موجودات مختلف در نظر ما صرف توهم و تخیل محض است; «کثانیة مایراه الاحول.» [4]-:
هر چیز که غیر حق بیاید نظرت نقش دومین چشم احول باشد نظریه دیگر در این باب، «وحدت وجود و کثرت موجود» است. که با عنوان «ذوق تاله» نیز خوانده مىشود. طبق این نظریه، حقیقت وجود واحد است و هیچ کثرتى در آن راه ندارد، و
منحصر در ذات اقدس الهى است; اما موجودات امکانى کثیرند. وقتى گفته مىشود: زمین و
آسمان موجودند، منظورمان این است که میان ذات و ماهیت زمین و آسمان و حقیقت وجود
نسبت و رابطهاى وجود دارد; چنانکه مثلا «لابن» (شیر فروش) بیانگر نسبت و رابطهاى
میان انسان و لبن است ، [5].
نظریه ملاصدرا یکی از نظرات عمده حول موضوع وحدت وجود است که به ان اشاره میکنیم.
وحدت در کثرت و کثرت در وحدت
این نظریه، از آن ملاصدرا(979-1050ق) است، و اصطلاحا نظریه تشکیکى وجود نیز نامیده مىشود. بنابراین نظریه، حقیقت وجود حقیقت واحدى است، ولى مراتب و درجات گوناگونى دارد. وجودات مختلف نه امور متباین به شمار مىروند، و نه وحدت محض برآنها حاکم است. وجود، حقیقت واحدى است که مراتب مختلف دارد، و هر مرتبه خود یک حقیقت است. به این ترتیب که اختلاف مراتب متعدد، به شدت و ضعف برمىگردد. در واقع، ما به الاشتراک در مراتب وجود، یک چیز است. لذا مرتبهاى از وجود شدید و کامل، و مرتبهاى دیگر ضعیف وناقص می باشد.
ذکر این نکته لازم است که اولین بار شیخ اشراق(549-587ق)، اصل نظریه تشکیک را به عنوان نوع خاصى از تمایز میان اشیاء مطرح کرد. البته، او این نظریه را درباره ماهیات تطبیق می کرد; چنانکه مرحوم سبزوارى می گوید[6]:
بالنقص و الکمال فى المهیة ایضا یجوز عند الاشراقیة
ملاصدرا نظریه شیخ اشراق را اصلاح کرد، و مسئله تشکیک را درباب وجود جارى دانست; که حاصل آن، نظریه تشکیکى وجود به عنوان یک دیدگاه مهم فلسفى درباب وحدت وجود است. تمثیل مهمى که براى تقریب به ذهن و فهم نظریه تشکیک مطرح می شود، تشبیه وجود به نور است. نور قوى و ضعیف، یک چیز بیشتر نیست، که همان نور است. یعنى، از طرفى مراتب نور قوى و نور ضعیف فرق دارد و نوعى کثرت مشاهده مىشود، اما از طرف دیگر، عامل کثرت چیزى دیگر غیر از نور نیست. این طور نیست که مثلا نور ضعیف مخلوطى از نور با چیز دیگر باشد، بلکه مراتب مختلف نور حقیقت واحدى دارند که این حقیقت واحد، داراى مراتب و درجات گوناگونى مىباشد. معناى اینکه «مابه الامتیاز عین ما به الاشتراک مىباشد»، نیز همین است[7].
برای بیان نظر صدرالمتالهین در مورد وحدت واجب الوجود مقدمتا در مورد تفاوت میان وحدت عددی و وحدت غیر عددی وارتباط ان با وحدت واجب الوجود بیان مختصری را می اوریم.توحید عددی وغیر عددی .وحدت عددی صفت چیزی است که فرض تکرار وجود در ان ممکن باشد،این نوع از وحدت به صفت کمی متصف می شود یعنی مثلا یک فرد،نسبت به تعداد بیشتری که دو یا چند فرد است کم واندک است و حظ وجودی و بهره او از کمالات به گونه ای است که متمایز از موجودات دیگر بوده واز کمالات غیر از خود بی نصیب است.این معنای وحدت همان است که در عرف به کار می رود.
معنای دوم وحدت که در اینجا مورد نظر است وحدت غیر عددی است که به ان وحدت حقه حقیقیه می گویند.این وحدت وصف موجودی است که فرض تکرار در ان ممکن نباشد، زیرا بیحد وبی نهایت است وهر چه را مثل ودومی برای اوفرض کنیم یا خود اوست یا چیزی است که ثانی ودوم اونیست. وحدت غیر عددی در مقابل اثنیت وکثرت نیست ومعنی اینکه یکی است این نیست که دو تا نیست بلکه این است که دومی برای او فرض نمی شود. از این رو وقتی گفته می شود خدای تعالی واحد است بدین معنا نیست که دو تا نیست بلکه یعنی غیراو چیزی نیست؛هر چه هست اوست یا جلوه ای از اوست. در رحیق مختوم در فصل وحدت واجب دراین باره چنین می خوانیم:
مراد از وحدت در این بحث،وحدت عددی یا وحدت نوعی نیست،زیرا عدد از مقوله کم است وکم عارض اجسام واموری مادی می گردد وچیزی که منزه از ماده است مبری از عروض کم وامثال ان می باشد و همچنین وحدت نوعی به معنای منحصر بودن نوع در یک فرد،مربوط به حقایق ماهوی است،زیرا جنس وفصل ونوع،متعلق به ماهیات می باشد
و واجب منزه از ماهیت ودر نتیجه منزه از نوعیت است. [8]
در تاریخ فلسفه از یونان باستان و حتی در جهان اسلام در اثار حکما وفلاسفه بزرگی از قبیل فارابی وابو علی سینا اثری روشن از این اندیشه دیده نمی شود.شاید در اثار ابن سینا سخنانی بتوان یافت که دلالت بر وحدت غیر عددی حقتعالی دارد اگرچه این سخن صرفا یک فرضیه است.به جرات می توان گفت که نخستین بار ملاصدرا،این اندیشه لطیف را با مقومات و مقدمات عقلی و فلسفی در حکمت متعالیه وارد کرده است وبخصوص با طرح قاعده" بسیط الحقیقه کل اشیا" زمینه فهم عقلی وحدت حقه حقیقه خداوند را مهیا کرده است.
مادر این قسمت توضیح اجمالی قاعده بسیط الحقیقه را بیان می کنیم تا چگونگی استفاده از این قاعده در این بحث روشن شود.
قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیاء
این قاعده یکی از قواعد مهم فلسفی است که در بسیاری از مسائل ،خصوصا مباحث توحید، علم باریتعالی واثبات وحدت غیر عددی او مورد استفاده قرار گرفته است.
صدر المتالهین مدعی است برای نخستین بار به کشف این قاعده موفق شده است.[9] خلاصه مفاد قاعده اینستکه موجود بسیط الحقیقه،واجد تمام کمالات است و هیچ گونه شایبه ترکیب در او راه ندارد وجمیع وجود ترکیب از قبیل ترکب از ماده وصورت، اجزاء عقلی ومقداری وحتی ترکیب از وجود وماهیت ووجدان وفقدان از او مسلوب است،این وجود بسیط محض حقایق وکمالات تمام اشیاء را داراست.عین عبارت ملاصدرا چنین است: "إن کل بسیط الحقیقه کل الأشیاء الوجودیة إلا ما یتعلق بالنقائص والأعدام،والواجب تعالی بسیط الحقیقه واحد من جمیع الوجوه،فهو کل الوجود کما أن کله الوجود."[10]
تقریرملاصدرا از قاعده بسیط الحقیقه
این برهان مشتمل بردو مقدمه است:
مقدمه اول: بسیط الحقیقه، ازجمیع جهات بسیط است وهیچگونه ترکیبی در ان راه ندارد.
مقدمه دوم:هویتی که از جمیع جهات بسیط باشد نمی توان از او چیزی را سلب کرد. نتیجه
این دو مقدمه ان است که از بسیط الحقیقه هیچ کمالی را نمی توان سلب کرد؛زیرا "کل هویة سلب عنها شئ فهو مرکب"؛وعکس نقیض ان هم عبارت است از اینکه"بسیط الحقیقه کل الأشیاء".مطابق این قاعده ،چون واجب الوجود بسیط الحقیقه است وهیچگونه ترکبی در او وجود ندارد بنابراین،اوواجد تمام کمالات است وهیچ کمال وجودی نیست که به عنوان ثانی یا مثل ،خارج ازاو باشد؛به تعبیر دیگر اولایتناهی وبینهایت است وهیچگونه محدودیت ومقهوریت
برای او نیست واین همان معنای وحدت واجب است.[11]
برهان ملاصدرا برای اثبات وحدت واجب برهانی که صدر المتالهین برای اثبات وحدت واجب اقامه می کند این است که اگر بیش از یک واجب- به عنوان مثال دو واجب- یافت شوند هر دو در معنای وجوب شریکند وچون دارای تعدد هستند ممتاز از یکدیگر هم میباشند.بنابراین هریک از ان دو در مقایسه با دیگری دارای یک مابه الامتیاز ویک مابه الاشتراک است وبراین اساس مطابق با دو منفصله حقیقیه، سه فرض متصور است؛ زیرا مابه الامتیاز یا خارج از ذات ان دو است یا نیست، اگر نباشد یا عین ذات ان دو است یا نیست وصورت اخیر،بیش از یک فرض ندارد و آن فرض سوم است که مابه الامتیاز جزءذات ان دو باشد.بنابراین مابه الامتیاز یا خارج از ذات و یا عین ذات ویا جزء ذات انها است.[12]
از انچه گفته شد می توان در طی یک قیاس استثنایی چنین گفت:اگر بیش از یک واجب فرض شود، مابه الامتیاز انها، یا عین ذات یا جزءذات ویا خارج از ذات هر یک از انها خواهد بود وتالی به هر سه قسم باطل است،پس مقدم یعنی تعدد واجب محا ل است.تلازم شرطیه قیاس مزبور همان است که طی دو قضیه منفصله حقیقیه که امر دایر بین نفی واثبات است، اثبات شد.
بطلان صورت اول به این دلیل است که اگر مابه الامتیاز عین ذات انها باشد مابه الاشتراک که همان وجوب وجود است خارج از ذات خواهد بود در این صورت ذات انها به دلیل ان که وجوب وجود ،امری زائد برانها می باشد واجب بالذات نخواهد بود ودر این صورت ذات انها به دلیل ان که وجوب وجود ،امری زائد بر انها می باشد واجب بالذات نخواهد بود ،زیرا واجب الوجود حقیقتی است که وجوب وجود بیگانه وعارض بر ان نبوده وعین حقیقت ان میباشد.
استحاله دوم از این جهت است که اگر وجوب وجود،جزء ذات باشد ترکیب هر یک از انها از دو جزء لازم می اید وچون ترکب مستلزم احتیاج مرکب به اجزاء،واحتیاج ،دلیل بر امکان است ،امکان واجب که بدیهی البطلان است لازم خواهد آمد.
محذور صورت سوم این است که اگر مابه الامتیاز که موجب تعین وامتیاز انهاست،خارج از حقیقت هر یک از انها باشد، مابه الاشتراک، تمام ذات انها را فرا گرفته و ما به الامتیاز ، امر زائد برذات باشد ،چون هرامر عارض معلل است.علت امر عارض یا انچنان که در عوارض ذاتی ایت ذات معروض است و یا انچنان که در عوارض غریب است امر مغایر با معروض می باشد وچون تعین عین وجود یا دررتبه وجود است،واجب نمی تواند علت وجود خود باشد، زیرا علت امروجودی باید به وجود سابق بر معلول باشد وحال انکه بنابر فرض واجب قبل از عروض تعین متعین وموجود نمی باشد،بنابراین چاره ای نیست جز انکه علت تعین ووجود هر یک از واجب ها امر خارجی باشد واین محال است.با بطلان تالی در هر سه قسم، بطلان تعدد واجب اثبات می شود.
افلوطین آخرین فیلسوف بزرگ یونانی، در حدود سال 203 یا 204 ( فرفوریوس سال 205یا 206م) میلادی در شهر لیکوپلیس مصردیده به جهان گشود و در 28 سالگی به اسکندریه رفت و یازده سال در محضرآمونیوس ساکاس فیلسوف اسکندرانی به فراگرفتن فلسفه گذراند و در 39 سالگی به علت اشتیاق به آشنائی با فلسفة هندی و ایرانی بهمراه
سپاهیان گردیانوس امپراطور روم که قصد لشکرکشی به ایران را داشت، روی به ایران نهاده و تا بین النهرین پیش آمده است و لی بعلت کشته شدن امپراطور در بین النهرین از مقصود بازمانده نخست به انطاکیه و سپس به شهر روم رفته است و در آنجا حلقة درسی تشکیل داده و به تدریس فلسفه پرداخته است[13]. ولی تا ده سال به تدریس قناعت ورزیده و چیزی ننوشته است و نخستین بار در 49 سالگی به خواهش شاگردان خود نوشتن را آغاز کرده است و چون در سن 66 سالگی (دریک خانة روستائی در کامپاینا) در گذشته است، بیش از16 یا 17سال مجال نوشتن نداشته است و به ظاهر نوشتن ایشان برای انتشار نبوده است بلکه تنها یاد داشت هائی است که از درس خود برای شاگردانش نوشته است.[14]نظام فلسفی فلوطین ( نو افلاطونیان) در نظام فلسفی افلوطین سه مبدأ یا سه اصل وجود دارد که عبارتند از: واحد، عقل، و روح (نفس). واحد علت هستی بخش هرچیزی است و در خویشتن ساکن و ثابت است و عقل به گرد آن می گردد و در گرد آن می زید. و روح به گرد عقل می گردد و در آن می نگرد و در حال اندیشیدن، خدا را از خلال آن می بیند...
از نظر افلوطین واحد برتر از وجود و عقل است و برتر از جهان معقول است. در مرحلة بعد از آن، عقل و سپس روح یا نفس قراردارد و در مرحلة پائین تر از همه، جهان محسوس قرار دارد. و در مرتبة واپسین ماده قرار دارد که از طریق عقل شناختنی نیست. این ترتیب واقعی است و در جهان معقول نه کمتر از آن را باید پذیرفت و نه بیشتر از آن را.
واحد چیست؟
فلوطین براین باور است که واحد اولین و آخرین است. هم آغاز است و هم پایان راه، هرچه هست از اوست و به او بازمی گردد، او اولین مبدأ نیک و راستین است، بوجود نیامده است، اعجوبه ای است در نیافتنی، او برتر از و فراتر از اندیشه و عقل است، او را با فکر و عقل نتوان در یافت. [15]براستی در اگر او فراتر از عقل و اندیشه است، ما چگونه او را در می یابیم و از وجودش آگاهی می شویم؟
فلوطین در پاسخ این سوال، پاسخ های متعددی داده است از جمله گفته است: او را فقط می توان دید و تنها از راه برخورد می توان او را یافت. چون او با آنچه در ماست شباهت دارد زیرا در ماهم چیزی از او هست اما در لحظة برخورد نه توانائی سخن گفتن است و نه فرصت اندیشیدن، تنها کسی که او را دیده است، می داند که من چه می گویم.البته این دیدن نه ازطریق تعقل و تفکر است که تعقل آدمی را تا مقام عقل می تواند برساند نه برتر از آن، و او فراتر از جهان عقل است، برای دیدن او باید اندیشه و تعقل و حتی عقل را پشت سرنهاد و فراتر رفت. این همان حالتی است که آن را خلسه نامیده اند وفرفوریوس در زندگی فلوطین می گوید: "استادش اتحاد خلسه امیز با خدا را چهار بار در شش سالی که وی شاگرد او بوده است، تجربه کرده است.
خود فلوطین در وصف آن حالت می گوید: " بارها هنگامی که از خواب تن بیدار می شوم و به خود می آیم و جهان بیرون را پشت سر می نهم و اندر خود در می آیم زیبائی حیرت انگیزی می بینم، در آن دم به تعلق خود به جهان علوی اعتماد می یابم و والاترین زندگی را می گذرانم و از جهان عقل می گذرم و ازهمة معقولات برتر می پرم و با خدا یکی می گردم.›[16]
واحد مبدأ همة چیزهاست، اولین چیزی که از او پدید آمده است، عقل است و عقل همان تصویر او ست زیرا هرچه از او صادر شده است، باید شباهتی به او داشته باشد، چنانچه نور با خورشید شباهت دارد، و عقل را بدین گونه آفریده است که او روی در خود دارد، و خود را می نگرد و این نگرستن عقل است.اما اینکه عقل چگونه کثرات را پدید آورده است؟ می گوید: " وقتی عقل در ماهیت نیک نظر کرد، آنها را همانگونه که در بالا بودند، بدست او
نرسید، چون عقل توانائی آن را نداشت که آنها را همانگونه که هست نگهدارد، آن را شکست و به کثیر مبدل ساخت تا یکی پس از دیگری، در خود بپذیرد."[17]
منابع ومأخذ:
1. آشتیانى ، ، سیدجلال ،شرح مقدمه قیصرى، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغاتاسلامى، 1370
2.
پور جوادی،نصرا...،درامدی به فلسفه افلوطین،چاپ دوم،تهران ،مرکز نشردانشگاهی،13643.
جوادی املی،عبدا...،رحیق مختوم،بخش دوم از جلد اول،قم،نشر إسراء،13824.
جوادی املی،عبدا...،شرح حکمت متعالیه،اسفار اربعه،بخش دوم از جلد ششم،انتشاراتالزهراء،تهران،چاپ اول،1368
5.سبزوارى، ملاهادى، شرح غرر الفرائد، به اهتمام: مهدى محقق و توشیهیکو ایزوتسو، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369
6.
صدرالمتالهین، صدرالدین محمد، الاسفار الاربعة، تهران: دارالمعارف الاسلامیة، 1378ق7.
فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه (یونان و روم) ترجمة سید جلال الدین مجتبوی، ج1، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، تهران1380.8.
فلوطین، دورة آثار افلوطین (تاسوعات)، ترجمة محمد حسن لطفی، چاپ اول، تیرماه 1366، تهران، چاپخانة نقش جهان، ج2 وج1، یاد داشت های مترجم.[1] مطهرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه،ص210 [2] مطهرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه،ص223 [3] . سبزوارى، ملاهادى، شرح غرر الفرائد، به اهتمام: مهدى محقق و توشیهیکو ایزوتسو،ص55 [4] . آشتیانى، سیدجلال، شرح مقدمه قیصرى،صص117و118 [5] مطهرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه،ص249 [6] . سبزوارى، ملاهادى، شرح غرر الفرائد، به اهتمام: مهدى محقق و توشیهیکو ایزوتسو،ص72 [7] مطهرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه،صص158-172 [8] رحیق مختوم بخش دوم از جلد اول ص287 [9] ، صدر الدین شیرازی ،الاسفار الاربعه،انتشارات مصطفوی،قم ج6،ص111 [10] ، صدر الدین شیرازی ،الاسفار الاربعه، ج6،ص110 [11] شرح حکمت متعالیه،اسفار اربعه،ص219 [12] رحیق مختوم،بخش دوم از ج اول صص 289و290 [13] درامدی به فلسفه افلوطین،نصرا... پور جوادی،ص2 [14] - - فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه (یونان و روم) ترجمة سید جلال الدین مجتبوی، ج1، از صفحة 535 تا 558، ش [15] دوره اثار فلوطین،رساله نهم از انئادششم ص1093 [16][1] - بیداری از خواب تن به معنی فراغت روح از تن است زیرا بعقیدة فلوطین روح هنگامی که گرفتار تن است در خواب است. [17]- فلوطین، دورة آثار افلوطین (تاسوعات)، ترجمة محمد حسن لطفی، ، ج1، صفحات 11 تا 39،
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |