• وبلاگ : مقالات
  • يادداشت : اتحاد عاقل و معقول از ديدگاه صدرالمتالهين
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    نقدي بر مقاله رابطه اول و آخر ظاهر و باطن با انسان کامل

    در اين مقاله سعي شده که اين اسماء را فقط به مراتب ظهور و تعين اول حق در مجالي باز گرداند و از اين که سيد آن ها را وحدت وجودي باز گردانده انتقاد شده است.

    به نظر ميرسد وجهي از وجوه مطالب عرفاني در اين مقاله ناديده گرفته شده و آن ذات است که در هر مرتبه از ظهور اگر ناديده گرفته شود و آنرا فقط در غيب محصور و محبوس کنيم هرگز ظهوري رخ نخواهد داد. اگر چه قوس نزول و صعود در حقيقت سير انسان کامل يا حقيقت ساريه در تعينات است ولي اين لف و نشر را نبايد ناديده گرفت که ذات است که ظهور مي يابد نه آنکه چيزي هست که ظهور است و چيز ديگري هست که غيب است و آنگاه اين دو را از هم در مراتب توحيد جدا کنيم . اگر چه گر حفظ مراتب نکني زنديقي اما عرفان يعني زنديقي و بس . وگرنه هر شير پاک خورده اي مراتب را مي داند و مي داند که اين مراتب قيام به ولي کامل دارد اما اينجاست که دهان بسته مي ماند که الله خود همان است که آنرا غيب مي دانيم. تفاوت در جهت نگرش ناظر است سيد از جهت ديگري به اين مسئله نگاه مي کرده است. صفات ذاتي اند و جداي از ذات نيستند که در اين مقاله صفت را از حقيقت حقه جدا مي کنيد و آنرا به انسان کامل ربط مي دهيد و ذات را از هرگونه وصفي خالي مي کنيد. اين همان ذات است که چنين تجلي يافته است. امام خميني ره در مصباح الهدايه دائما گوشزد مي فرمايد که مبادا چنين گمان کني که اين مراتب غير ذات است و نکند آنرا جدا کني ! ايشان بعد ازهر مرتبه که شرح مي دهند اين نکته را يادآور مي شوند. بعد از توحيد الوهي که براي اهل نوافل ظاهر مي شود، توحيد وجودي است. خود نگارنده در مقاله فرموده اند که وجود يعني ظهور! حال به چه دليل توحيد وجودي سيد را که اسماء ياد شده را منطبق برآن مي داند، رد مي کنند؟ مگر مقام الله موجود نيست؟ وجود است که در اين مرتبه الوهي است و در مرتبه ديگر ديگري!

    به نظر مي رسد بوي جدايي ذات از صفات در اين مقاله به مشام ميرسد با آن که سعي شده توحيد الوهي را بيان کند ولي مغفول مانده است که آنچه در با ظهورش اولين مرتبه را نمايش مي دهد همان غيب است. نديدن آن و بي اسم و رسم بودنش دليل بر مغفول ماندنش نيست. سکوت نشانه نبود و ظهورش نيست. بلکه هر آن کس که سخني مي گويد از او مي گويد چه اسمش را حقيقت محمديه بگذاريد و چه نامي برايش نداشته باشيد . فقط يکي است و بس.

    کتاب توحيد عيني و علمي بهترين تعابير را در اين رابطه دارد که نگارنده لازم بود نگاهي نيز به آن بياندازند. پارادوکسي که در سخنان عرفا ديده مي شود نيز به همين نگرش مربوط مي شود. يکي مي گويد او منم ديگري مي گويد من اويم . يکي مي گويد من نيستم !! يکي ديگر مي گويد من همه چيزم . يکي مي گويد فقيرم ديگري مي گويد هر چه را ببيني منم .

    امام صادق عليه السلام فرمودند:«انا هو و هو انا، مع ذلک هو هو و انا انا» نگارنده مقاله فقط قسم دوم کلام مولا را گرفته اند ولي از بخش اول کلام غافل شده اند.

    با عرض معذرت از حضور گرامي شما.