موضوع: عالم بـرزخ قسمت سوم
پژوهشگر: فاطمه علمی راد
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
5. ترسیمی از حیات برزخی
بدن برزخی
بی گمان در عالم برزخ انسان یا از لذایذ برخوردار و یا از آلام معذب است. اما آیا این لذایذ و آلام که مسلما مربوط به روح انسان است در بدن نیز تأثیر گذار است؟ آیا بدن می پوسد و از بین می رود و دیگر هیچ گونه ارتباطی میان روح و بدن نیست؟ منظور از بدن چیست؟ مطالب مختلفی در این موارد بیان شده است.
روح انسان بعد از پایان زندگی دنیا، در جسم لطیفی قرار می گیرد. که آن جسم از بسیاری از عوارض جسم مادی بر کنار است، و به آن، «بدن مثالی» یا «قالب مثالی» می گویند، که نه کاملا مجرد است و نه مادی محض، بلکه دارای یک نوع «تجرد برزخی» است مثلا جای گرفتن آب در میان کوزه، با جای گرفتن آن در میان نایلون، فرق دارد در اولی در میان جسم غلیظ است و در دومی در میان جسم لطیف، (هم چنان که آب را می توان از بیرون نایلون دید، چنان که بعضی، صورت های برزخی را می توانند ببینند) البته حقیقت این مطلب برای ما که در زندان عالم ماده، اسیر هستیم، به طور روشن قابل درک نیست.
روح انسان بعد از مرگ و به مجرد انقطاع از دنیا و از بدن مادی، خود را با بدن برزخی و قالب مثالی می یابد و می بیند. مسئله ی قالب مثالی و بدن برزخی چیزی نیست که بعد از انقطاع روح از بدن مادی به وجود بیابد و تحقق یابد و قبل از انقطاع روح از بدن مادی، یعنی در دوران حیات دنیوی وجود نداشته باشد. در حیات دنیوی هم اگر کسی آمادگی و صلاحیت لازم را داشته باشد می تواند خود را با همین قالب لطیف و بدن غیر مادی ببیند و بیابد. در حقیقت می توان گفت که قالب برزخی و بدن مثالی تمثل روح است و روح انسان در صورت صلاحیت و داشتن آمادگی، یعنی در صورتی که زیاد در قید و بند بدن مادی نیست و خود را از بدن مادی و از تعلق سخت به آن آزاد کرده است، این قدرت را دارد که با بدن لطیف و قالب برزخی متمثل گردد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «... فإذا قبضه الله عزّ و جلّ صیّر تلک الرّوح فی قالب کقالبه فی الدّنیا فیأکلون و یشربون، فإذا قدم علیهم القادم، عرفوه بتلک الصوره الّتی کانت فی الدّنیا»
هنگامی که قبض روح شد، روح او به قالبی شبیه به قالب دنیوی او تعلق می گیرد. آنگاه که شخصی بر برزخیان وارد شود، او را با همان شکل و هیأتی که در دنیا داشته خواهد شناخت.
همچنین از ایشان سوال شد ارواح مو منان پس از مرگ در کجا استقرار می یابند، امام فرمود: «فی ابدان کابدانهم» در بدن هایی مانند بدن های دنیوی.
البته بدن برزخی در عین مثالی بودن عین بدن خود شخص است؛ چنان که عین بدن دنیوی نیز خواهد بود. برای عینیت و مثالی بودن بدن و اجتماع هر دو در حال واحد تفسیری است که اگر صاحب نظر آن را نیابد، صاحب بصر آن را یافته است.
بعضی قائل اند که همان طور که روح انسان خفته از بدن خارج شده و در عالمی متناسب با وضع خود قرار دارد و با این که بدن در حال سبات و استراحت است، اگر حرکتی به آن داده شود یا صدایی در اطراف آن ایجاد شود، روح بلافاصله در بدن جای گرفته و شخص بیدار می شود، روح در عالم برزخ نیز از راحتی و آسایش بدن یا رنج و ناراحتی او متأثر می شود و همچنین اگر ناراحتی به سراغ روح بیاید و با چیز های مهیب برخورد کند، اثرش در بدن نمایان می گردد. اگر کسی به کنار قبر رود، روح بلافاصله در سر مزار حاضر می شود و به سلام زائران پاسخ می دهد.
ممکن است گفته شود بدنی که پوسیده و متلاشی شده چگونه با روح مرتبط می گردد؟ پاسخ این است که این گروه معتقدند که آنچه از انسان بعد از مرگ باقی می ماند، اجزاء لطیف و بسیار ریز واقع در بدن است که قوام بدن به آنها است وقتی که این بدن می میرد و زیر خاک می رود و متلاشی می گردد، آن اجزا ی بسیار لطیف ابدا از بین نمی روند و زنده می مانند. حقیقت بدن از حیث بدن همان اجزا است که از جنس ماده آخرتی قبل از عالم نسل خلق شده و در لا به لای خاک قبر محفوظ می ماند و روح با چنین بدن ترکیب یافته است و عذاب و عقاب و ثواب و پاداش به این بدن ذری تعلق می گیرد.
به نظر ایشان بدن مؤمن در قبر در گوشه ای از بهشت قرار گرفته و از آسایش و راحتی بر خور دار بوده و باد های خنک بهشتی به آن می رسد اما روح او در بهشت قرار گرفته، شب های جمعه و عید به زمین و عالم دنیا می آید. دوستان و اقربا و قبر خود را زیارت می کند. پس از آن که اهل دنیا نماز عشا را به جا آوردند به دستور جبرئیل ارواح به جایگاه خویش باز می گردند اما کافران بعد از آن که مراحل سؤال قبر، فشار و ضغطه ی آن انجام شد، قبر به گودالی از گودال های دوزخ مبدل شده و ترکیبات خبیث او را اذیت می کنند و روحش در محلی که آن هم گوشه ای از جهنم است محبوس می گردد و اذیت های وارد به بدن در روح تأثیر می کند و روح اجازه ی دخول به بدن خود را که خفته است ندارد، ولی آلام و لذائذ هر کدام به دیگری متصل است.
این صحیح نیست. زیرا آن اجزاء هر قدر هم کوچک و لطیف باشد بالاخره اجزای مادی این عالم است و مادی است. و بعد از مردن، عالم ماده در هم می پیچد و حساب و کتاب با صورت است که از این دنیا رفته و به تجرد خود رسیده است نه با ماده.
حکما و عرفا که تکون اشیا و تحقق جهان هستی را از مسیر دو مجرای سیر نزولی و سیر صعودی توجیه می کنند، در سیر تکاملی و صعودی اشیاء از طریق قوس صعود به وجود سه عالم معتقدند و می گویند: اشیاء از مرتبه ی قوه صرف که مرحله «هیولا» است به سبب حرکت ذاتی که دارند و به سوی کمال و سعادت میل می کنند، نا گزیر به سه عالم ماده، مثال و تجرد محض وارد می شوند. براین اساس، انسان قبل از مرگ در چنگ مادیت گرفتار بوده و دستخوش مراحل آن می باشد. هنگام مرگ بدن مادی در قبر می رود و روی آن خاک می ریزند اما صورت مثالی آن به برزخ می رود. سوال و حساب با بدن مثالی است نه با بدن خاکی، بدن خاکی حرکتی ندارد و چشم و گوش و ادراک ندارد، چه در میان قبر بپوسد یا نپوسد. اما بدن مثالی که همان عالم صورت انسانی است، نمی میرد بلکه زنده است، دیده ی بصیرت و ادراکش کم نمی شود بلکه افزون می گردد او مورد سوال و مواخذه و مورد ثواب یا عقاب برزخی قرا می گیرد.
به عبارت دیگر ما دارای سه مرتبه از مراتب وجود هستیم:
اول: بدن ما که از عالم طبع و ماده است و دستخوش تغییر و تحول است و پیوسته با تغییرات ماده و ظرف زمان و مکان تغییر می پذیرد.
دوم: مرحله ی لطیف تر و عادی تر و آن ذهن ماست که دارای قوای باطنیه از قوه متفکره و متخیله و واهمه و حافظه و حس مشترک است و هزاران صورت و شکل و معنی را در خود می پذیرد و خود، چنین صورت ها و معانی را نیز ایجاد می کند. ذهن ما وزن ندارد، سنگینی ندارد و مادی نیست ولی کیفیت و آثار ماده از شکل و صورت و لذت و اندوه و غیر آن را دارا می باشد.
سوم: نفس و حقیقت ما که از ذهن ما بسیار عالی تر و وسیع تر و لطیف تر است. چون او شکل و صورت و اندازه و کیفیت ندارد، آن همان ماهیتی است که از او به من، تو، و ... تعبیر می شود.
این سه مرحله از وجود ما نمونه ای از سه مرحله از وجود عالم کلی است. بدن ما نمونه ای از عالم هیولا و طبع است؛ ذهن ما نمونه ای از عالم برزخ و مثال منفصل است و نفس ناطقه و حقیقت ما نمونه ای از عالم نفس کلی و قیامت کبری است.
و به این مراتب سه گانه در وجود انسان در سجده ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در شب نیمه شعبان نمودند تصریح شده است: پیامبر در آن شب در سجده چنین فرمودند: «سجد لک سوادی و خیالی و آمن بک فؤادی» یعنی ای پروردگار من، سجده کرده است برای تو سیاهی من و خیال من و ایمان آورده است به تو قلب من.
مراد از این الفاظ همین سه عالمی است که در انسان موجود است. سواد به معنای سیاهی کنایه از عالم بدن و ماده است زیرا که عالم بدن گرفتار آلام و حوادث و کون و فساد است و محدود به زمان و مکان، کما اینکه از آن به «اظلم العوالم» تعبیر شده است. و خیال به معنای عالم مثال و ذهن است که پیوسته با صورت ها سر و کار دارد و فعالیتش از شکل و صورت و تصور و تصدیق تجاوز نمی کند. و فؤاد کنایه از عالم نفس ناطقه و حقیقت انسان است.
در این دنیا که عالم ماده و طبع است بدن و صورت و نفس با هم هستند و سپس به ترتیب از هم جدا می گردند و با هم بودن آن ها این طور نیست که هریک از آنها در پهلو و کنار هم قرار داده شده باشند بلکه نفس یک نوع سعه و احاطه ای بر صورت مثالی دارد و صورت مثالی نیز سعه و احاطه ای بر بدن دارد. ولی مردمی که در دنیا گرفتار طبع هستند چون بیش از این نمی توانند ادراک کنند که موجودیت آنها همین بدن است خیال می کنند که موجودیت منحصر در همین بدن است در حالیکه بدن حکم لباس و قالبی را برای صورت و نفس دارد. هنگام مرگ این قالب و لباس کنده شده و نفس انسان در بدن مثالی او جای می گیرد.
حال اگر به فرض بدن قطعه قطعه شود یا سوزانده شود و خاکسترش را باد ببرد یا چه و چه، مانند بدن فقیه عالیقدر اسلام شهید اول که ابتدا او را به دار آویختند و سپس سوزانده و خاکسترش را به باد دادند، تاثیری در میزان برخورداری نفس از نعمت های الهی نخواهد داشت بلکه به واسطه ی ارتباط نفس با بدن مثالی، همین وقایع ممکن است موجب ترفیع مقام آن شهید نیز باشد.
ولی با این همه، بدن هایی که در میان قبر است ممکن است نپوسد و درجه ی تقوی و طهارت روح تاثیر در این لباس داخل قبر افتاده نموده و او را تازه نگاه دارد مانند جنازه شیخ صدوق.
ارواح در برزخ
برزخ برای همه یکسان نمی باشد. گروهی در برزخ حیات آگاهانه دارند اما گروه دیگر همچون افرادی هستند که به خواب فرو می روند و گویی در قیامت از خواب خود بیدار می شوند. برای برخی ارواح سوال و جواب و صدور حکم پس از مدت کمی پایان می یابد اما این کار برای بعضی در مدتی طولانی انجام می شود. پس از صدور حکم ارواح به سه دسته تقسیم می شوند.
گروه اول: گروه متنعمین که نسبت به شایستگی و لیاقتشان یا در ادنای جنت متنعمند یا در مرتبه اعلی و یا در عالی ترین درجه جنت از نعمت های الهی بهره مند می شوند.
گروه دوم: گروه اعراف که بعضی از آنها پس از مدت کوتاهی نجات می یابند و بعضی از آنها امکان دارد پس از مدت درازی نجات پیدا کنند و متنعم شوند و بعضی پس از مدت بسیار طولانی و بعضی از آنها تا قیام قیامت در همان مقام می مانند.
گروه سوم: گروه محبوسین که هر کدام از لحاظ عذاب و حسرت و ندامت مراتب دارند که بعضی پس از مدت کوتاهی و بعضی پس از مدت طولانی و بعضی پس از مدت بسیار زیاد وارد به مقام اعراف می شوند و بعضی هم تا قیام قیامت در آتش حسرت و عذابند.
در روایت است که ارواح مومنان در «وادی السلام» و ارواح کافران و معاندان در «برهوت» است. برهوت نام چاهی است در سرزمین حضرموت که در جنوب یمن است. البته این از باب تعلق و ربط برزخ با عالم قبر است؛ یعنی آن صور برزخیه به آن مکان هایی از دنیا ربط و تعلق دارند که خسته کننده تر و پرآفت تر و پست تر و زننده تر و کثیف تر است. در آن چاه، مار های سیاه و عقرب ها، جغد ها و حیوانات وحشی آنقدر فراوانند که کسی قدرت عبور ندارد، از همه گذشته گرمای سوزان که دقیقه ای از آن قابل تحمل نیست.
گذشته از این دو دسته که در عذابند و متنعمند، از احادیث بر می آید که کسانی که ایمان محض یا کفر محض ندارند در عالم برزخ ملهی هستند یعنی ارواح و ابدان آنان در حال سبات (خوابی مانند خواب اصحاب کهف) خواهند بود. در این باره در تفسیر نمونه در ذیل آیه ی« قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا هذا» (یس،52) یعنی وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؛ آمده است:
تعبیر به مرقد که به معنی «خوابگاه» و «خواب» می آید بیانگر این واقعیت است که آنها در عالم برزخ در حالتی شبیه به خواب فرو می روند و چنانچه در ذیل آیه ی 100 مؤمنون گفته ایم برزخ نسبت به اکثریت مردم که در حالتی متوسط از ایمان و کفر قرار دارند بی شباهت به حالت خواب نیست در حالی که مؤمنان پیشرو و کافران فوق العاده بدکار در آنجا کاملا هوشیار اند و متنعم نعمت ها و یا گرفتار انواع عذاب اند. بعضی هم احتمال داده اند که هول و وحشت قیامت به اندازه ای است که عذاب برزخی در مقابل آن همانند خواب آرامی بیش نیست.
عذاب و ثواب قبر
در اینکه عذاب قبر وجود دارد و بعضی ارواح در عالم برزخ معذبند شکی نیست. در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است که فرمود: «ما زلنا نشک فی عذاب القبر حتی نزلت الهاکم التکاثر، الی قوله کلا سوف تعلمون، یرید فی القبر، ثم کلا سوف تعلمون، بعد البعث.» یعنی گروهی از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا اینکه «الهکم التکاثر» نازل شد تا آنجا که فرمود: کلا سوف تعلمون. منظور از آن عذاب قبر است. سپس می فرماید: ثم کلا سوف تعلمون، که منظور عذاب قیامت است.
اما اینکه این عذاب و مجازات چگونه است نظرات مختلفی درباره ی آن داده شده است. بعضی گفته اند که این عذاب و ثواب پاداش یا مجازاتی است که برای عمل انسان در نظر گرفته شده یعنی هر عملی که انسان انجام می دهد پاداش یا مجازاتی را در بر دارد و آنچه در قیامت به او می دهند جزای کار های اوست. جزای عمل مومن و ثواب آن، بهشت برین است و جزای گناه کار جهنم و سایر بدبختی ها. از جمله ادله ای که بر این نظر دلالت دارد این آیه می باشد: «جزائهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا» (بینه،8) پاداش آنها نزد خدا باغ های بهشت برین است که نهر ها از زیر درختانش جاری است که در آن بهشت ابدی و جاودان، متنعمند.
بعضی دیگر گفته اند: اعمالی که انسان انجام داده به صورت های واقعی ملکوتی برزخی برای انسان جلوه می کنند و مجسم می شوند. به عبارت دیگر هر عملی ظاهری دارد و باطنی، زیرا در اعمال قدرت خلاق وجود دارد و هر عملی اعم از اینکه خیر باشد یا شر خالق صورت ملکوتی و لاهوتی است و پاداش و مجازات اخروی هرکس همان تجسم اعمال او است. یعنی نفس موجودیت انسان که نتیجه مجموع اعمال صالح یا قبیح او است با انسان باقی است و با یار و قرین شدن با او خرسند است یا معذب. اگر نفس موجودیت خوب باشد پیوسته انسان از او التذاذ می برد، و اگر از یاد خدا اعراض کند خداوند موجودیت او را به صورت شیطانی بر او می گمارد تا یار و قرین او باشد. از جمله آیاتی که بر این نظر دلالت می کند آیه 49 سوره کهف می باشد: «و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا» (در روز قیامت) همه اعمال خود را حاضر و پیش رو می یابند و خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد.
حکما معتقدند: هنگام مرگ تعلق نفس ناطقه از بدن بریده می شود و به بدن مثالی تعلق می گیرد یعنی روح انسانی مانند قالب بدن و صورت آن تصور و خیال می کند و این تصور و خیال بدون ماده در عمق نفس ایجاد می شود. اگر از نیکان باشد انواع نعمت ها را در تصور خود ایجاد می کند و اگر از تبهکاران باشد در تصور و خیالات او انواع نقمت ها جان می گیرد. دسته ی اول در نعمت ها و لذتی فوق لذات مادی و کامل تر از آن و دسته دوم از نقمت ها رنج و عذاب بسیار بیشتر از رنج و عذاب مادی متحمل می شوند.
نظر ملاصدرا در مورد عذاب و ثواب قبر
صدر المتالهین شیرازی ادله قوی بر تجرد عالم خیال متصل اقامه کرده است و در کتاب ها ی خود صراحتا به عالم برزخ و مثال منفصل قائل شده است. و عبور از برزخ را برای وصول به عالم قیامت از ضروریات مسائل فلسفی می داند. و سایر حکمای متاخر از ایشان نیز اجماعا عالم برزخ را قبول کرده و قائل به تجرد آن شده اند.
ایشان می فرماید: ثم ان کل ما یشاهده الانسان فی الاخره ویراه من انواع النعم ... و من انواع العذاب لیست بامور خارجه عن ذات النفس مباینه لوجودها و انها اقوی تجوهرا و اکد تقررا و ادوم حقیقه من الصور المادیه المتجدده
ترجمه: و چیزی که انسان در آخرت می بیند از انواع نعمت ها و عذاب های گوناگون از ذات نفس خارج و از حقیقت وجود او مباین نیست بلکه از حیث جوهری قوی تر و از جهت تقرر موکد تر و حقیقت آنها از صورت های مادی موثر تر است.
در جای دیگر می فرماید: فا لنفس متی فارقت البدن ... فتصور بدنها الشخصی علی صورتها اللتی کانت فیه فی الدنیا و مات علیها فتصور ذاتها لقرب اتصالها بالبدن عین الانسان المقبور الذی مات علی صورته فیجد بدنه مقبورا و یدرک الالام الواصله الیه علی سبیل العقوبات الحسیه علی ماوردت به الشریعه الحقه فهذا عذاب القبر و ان تتصور ذاتها علی صوره ملائمه و تصادف الامور الموجوده فهذا ثواب القبر.
ترجمه: نفس موقعی که از بدن مفارقت نمود ... بدن شخصی خودش را بر صورتی که در دنیا بود و آن بدن مرده است تصور می کند و همچنین ذات خودش را به واسطه نزدیکی اتصالش با آن بدن تصور می کند که همان انسان مقبور است که در آن مرده و به قبر رفته پس خودش را در قبر می یابد و درد های رسیده بر آن بر طریق عقوبات حسی می یابد این همان عذاب قبر است که در شریعت حقه وارد شده و همچنان ذات خودش را با صورت های ملایم و مناسب می یابد که این همان ثواب قبر است.
و در واقع این معنای عبارت معروف است که فرمود: «القبر اما روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران»
آیت الله ربانی این نظر را قبول ندارد:
ادله در این جهت بالاتفاق دلالت دارند که مجازات چیزی که در ذات انسان و خود نفس و معلومات وی باشد نیست بلکه کیفر ها و پاداش ها همگی با چیزی واقع می شود که خارج از ذات انسان و برون از تصورات و معلومات وی و مباین با حقیقتش می باشد. منتهی بعضی از ادله می گویند: جزای عمل مومن بهشت است و بعضی می گویند جزای آن عمل او است که بصورت رفیق مهربان متمثل می شود و در مراحل هولناک با وی می باشد و یا این که به صورت مار متمثل شده صاحب عمل را نیش می زند و گوشت او را می خورد. اینها با هم در تعارض نیستند زیرا وقتی معارضه میان دو دلیل واقع می شود که یکی مثبت و دیگری نافی آن باشد. بنابراین از مجموع دلایل فهمیده می شود که مجازات انسان هم به وسیله اشیاء خارجی و هم به وسیله تجسم اعمال خواهد بود.
علامه طهرانی در این مورد می فرماید:
عالم خیال، یک عالم بسیار و سیعی است از ماده بسیار قوی تر، نه آنکه ما فارسی زبانان خیال را به معنای امر توهمی و موهومی می پنداریم، این اشتباهی است که در لغت ما وارد شده است. و لذا بعضی از اهل ظاهر که چنین جملاتی را مانند عالم خیال، از حکمای اعلام دیده اند تصور نموده اند که آنها عالم برزخ را که همان مثال است قبول ندارند و قائل به یک عالم توهمی و تصوری هستند و برای آن حقیقتی و واقعیتی قائل نیستند. این تصوری است غلط و بیجا و ناشی از عدم اطلاع بر اصطلاحات بزرگان. عالم خیال عین عالم برزخ و مثال است و موجوداتش هزاران بار قوی تر و عجیب تر و آثارش مهم تر از عالم طبع و ماده است.
هر کس در دنیا باطن خویش را به نور بصیرت بنگرد آن را بالقوه پر از انواع موذی و درنده، مانند شهوت، خشم، غضب، مکر، حسد، حقد، کبر، ریا و خود خواهی خواهد دید، که اگر لحظه ای از آن ها غفلت ورزد هر آن او را می درند و نیش می زنند، جز این که بیشتر مردم نمی توانند آن ها را ببینند؛ زیرا به امور دنیا و دست آورد های حواس ظاهری سرگرم هستند. اما وقتی او را در قبر گذارند پرده های غفلت کنار می رود و همه ی آن صفات مذموم را به شکل های اصلی خواهد دید؛ زیرا هر یک از صفات مزبور صورتی مناسب خود دارد؛ چنان که کبر و تکبر به شکل پلنگ نمودار می شود. از این رو مار ها و عقرب هایی را مشاهده می کند که در کمین او نشسته اند. این ها در واقع همان صفات و ملکات نفسانی او هستند که در آخرت به شکل عذاب قبر برای او ظاهر می شوند.
ارتباط با ارواح برزخی
قبلا گفته شد که ارواح موجود در برزخ چند گروهند: گروه محبوسین، گروه اعراف و گروه متنعمین. تماس با همه ی این ارواح امکان پذیر نیست بلکه فقط در مواردی که خداوند فرمان دهد این ارتباط برقرار می گردد.
احضار ارواح محبوسین در هر مرتبه ای که باشند امکان پذیر نیست بنابراین آنچه در برخی نشریات و کتب اظهار می شود که بعضی از مطرودین درگاه الهی احضار شده و چنین جواب داد، موهوم است.
ارواحی که در مقام اعرافند احضار برخی از آنها امکان پذیر است، آنهم در لیالی و ایام متبرکه مثل بعضی شب ها و روز های عید و جمعه.
ارواحی که متنعم هستند، بعضی از آنها را فقط در شب و روز مقدس جمعه می توان مشاهده کرد و در غیر از این روزها احضار متنعمین عالم ادنای برزخ امکان پذیر نیست. اما آن ها که در مرتبه ی اعلای جنت سیر می کنند احضار ارواح آن ها در کلیه ی لیالی و ایام متبرکه امکان پذیر است. افرادی که در عالی ترین مرتبه ی عالم جنت برزخ هستند روح آنها همیشه آزاد است و اکثر اوقات فرد حائز شرایط می تواند با آنها تماس بگیرد و آنان نیز می توانند در قالب مثالی و بالاتر از آن در کالبد جسمانی هم تشریف بیاورند.
به طور کلی حضرات انبیا و بالاخص معصومین علیهم السلام با وجود این که سال ها است از دنیا رفتهاند می توانند هم در کالبد جسمانی و هم در کالبد مثالی تشریف بیاورند و فردی که دارای شرایط باشد می تواند آنها را هم در قالب مثالی و هم در قالب جسمانی مشاهده کند.
فردی که احضار روح می کند باید واجد شرایط شود، زیرا روحی که در اعراف است با قالب مثالی یا قالب ملکوتی حاضر می شود. قالب مثالی یا ملکوتی را دیدگان ظاهری نمی توانند مشاهده نمایند لذا احضار کننده باید به مقامی از اتصال برسد و جسمش تا حدی تبدیل به قالب ملکوتی شود. در این صورت می تواند از ارواح سوال نماید و آن روح نیز اسراری را که مجاز است به او می رساند نه همه اسرار را.
محبوسین همانطور که احضار آنان محال است، خود آنها هم نمی توانند تماس بگیرند، ارواحی که در مقام اعرافند فقط بعضی از آنها اجازه ی تماس دارند. اما آنهایی که در عالم ادنای جنت هستند در اوقات معین هر موقع اراده کنند می توانند در همان قالب مثالی بیایند و فرد مورد نظرشان را ببینند. اما آن فرد ممکن است آنها را نبیند بلکه با اشاراتی متوجه حضور آنها شود. ارواحی که در عالم اعلای جنت هستند در هر موقع می توانند هم در قالب مثالی و هم در قالب جسمانی با سایرین تماس بگیرند.
تکامل در سایه آثار متاخر
وقتی جان به درگاه ربوبی تسلیم می شود، دفتر حساب نیز بسته شده و دیگر قدرت انجام عمل نیک نمی باشد مگر شش فرقه که حساب آنان بسته نمی شود:
اول: دانشمندان و علمایی که از خود کتبی به یادگار گذاشته اند که موجب ارشاد جامعه باشد. اینان در اعمال افرادی که از طریق آن کتب ارشاد شوند سهیم اند و از لحاظ مقام معنوی و نعم الهی از آثار خیر این عمل برخوردار می شوند.
دوم: دانشمندانی که افراد برجسته تربیت نموده و تحویل جامعه داده اند و آن افراد و شاگردان در جامعه مشغول خدمت و هدایت باشند.
سوم: کسانی که از خود بنای خیری به یادگار گذاشته اند که هر قدر در آن بنا تحصیل حقایق کنند سهمی هم به بانی آن می رسد. اما در همه ی این اعمال اخلاص شرط است.
چهارم: افرادی که در حال حیات یا ممات از خود کتب مضله باقی گذاشته اند. کتبی که موجب گمراهی و انحراف مردم شده و آنان را به سوء عاقبت مبتلا نماید.
پنجم: علما و دانشمندانی که موجب گمراهی شاگردان خود شوند که در آثار سوء گمراهی آنان و افراد دیگری که از طریق آنان گمراه شوند سهیم می باشند.
ششم: افرادی که بنایی ساخته که در ان فسق و فجور انجام گیرد که بانی آن در گناه و انحراف آنان شریک است.
زمان درنگ در برزخ
گرچه از زمانی که اولین فرد از افراد بشر دار فانی را وداع گفته، روح او به عالم برزخ وارد شده و دیگران نیز یکی یکی به آنها ملحق می شوند و تا کنون این ارواح سالیان درازی است که در آنجا زندگی می کنند و تا قیامت هم در آنجا خواهند بود اما تعبیراتی در قرآن آمده که نشان می دهد ارواح این زمان طولانی را درک نمی کنند. از جمله این آیه:
قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین از جمله پرسشهایی است که خداوند در قیامت از مردم می کند که مدت درنگ شما در زمین چقدر بود؟ ایشان پاسخ می دهند که «قالوا لبثنا یوما او بعض یوم فسئل العادین» (مومنون،113).
ظاهر سیاق آیه این است که مراد از «روز» یک روز از روز های معمولی دنیا باشد، در تفسیر المیزان آمده است: اگر درنگ در برزخ را معادل بعضی از یک روز از روزهای دنیا کردند از این باب است که خواسته اند عمر آن را در مقایسه با زندگی ابدی قیامت که آن روز برایشان مشهود می شود اندک بشمارند. موید این معنی تعبیری است که در جای دیگر قرآن آمده که از عمر برزخ به ساعت و در بعضی جا ها به شامی از یک روز و یا به ظهری از آن تعبیر کردند.
و اینکه در پاسخ می گویند از شمارشگران بپرس، یعنی اینکه ما آگاهی به این مطلب نداریم و باید این سوال از کسانی بشود که می توانند ایام را بشمارند که بعضی از مفسرین آنان را به ملائکه که شمارشگر ایامند تفسیر کرده اند.
در تفسیر قمی در ذیل این آیه آمده است: روایت است که فرمودند: یعنی از ملائکه ای که ایام را علیه ما می شمارند و ساعت های ما را می نویسند و اعمال ما را از نیک و بد ضبط می کنند بپرس.
در تفسیر نمونه بعد از بیان این مطلب که مجرمان در پاسخ به این سوال زمان های گوناگونی مثل ده روز، یک روز، بخش از روز و یک ساعت را برای زمان درنگشان در برزخ ذکر می کنند آمده است: تفاوت این تعبیرات به خاطر آن است که آنها می خواهند کوتاهی این مدت را با یک بیان تقریبی منعکس کنند و هر کدام احساس خود را با تعبیری بیان می کند که همه در یک امر مشترک است و آن کوتاهی عمر این جهان در برابر عمر قیامت است و این مطلبی است که انسان را تکامل می دهد و از خواب غفلت بیدار می سازد.
در عالم برزخ به لحاظ مجرد بودن آن از ماده و از آثار انفعالی ماده، هیچ گونه تغییر، تبدل، حرکت، تجدد، سیلان، امتداد، و تحول انفعالی وجود ندارد و طبعا «زمان» هم که همان تغییر و حرکت تدریجی و سیلان است، وجود نخواهد داشت. نظام برزخی و حقایق و موجودات برزخی همانند نظام مادی و حقایق و موجودات مادی نیستند که در حال تجدد و سیلان و امتداد بوده و گذرا و سیال باشند تا سیلان و امتداد مجود در آن و در موجودات آن، زمان را تشکیل بدهد.
هر تبدل و هر تحول و هر حرکتی در نظام برزخی، از نوع تبدلات و تحولات و حرکت های فاعلی است و نه از نوع مادی آن ها. هر تبدل و هر حرکتی در حقایق برزخی، از فاعل و علت فاعلی نشأت می گیرد و به فاعل و علت فاعلی می رسد و از انشاء فاعل و از ایجاد آن می باشد، نه این که خود حقایق برزخی یا موجودات برزخی صورتی را بعد از صورتی قبول بکنند و در حال تجدد و حرکت و سیلان بوده و گذرا باشند و ترسیم زمان بنمایند.
6. پایان برزخ
بهشت برزخی و نعمت های بهشتی در برزخ، در عین اینکه نتیجه ی برزخی راه ایمان و صلاح در زندگی دنیوی است و انسان با آنها متنعم است نحوه ی خاصی دارد که پیش برنده و حرکت دهنده و نزدیک کننده به حضرت حق و اشتیاق آور برای قرب بیشتر و لقای بهتر حق است. یعنی روح در عین التذاذ و تنعم، مجذوب تر و مشتاق تر می شود و تلاش برای نیل بیشتر دارد. و طبعا پیش می رود و در این پیشرفت از معایب و نقائص و رنگ ها و هیات هایی که مانع لقای بهتر است به تدریج و به اندازه ای که احکام برزخ اقتضا می کند پاک می گردد و با کمالاتی متصف می گردد و نزدیک تر می شود و در نتیجه نعمت های بهشتی کامل تر و افزون تر و التذاذ و تنعم هم بیشتر می گردد، و باز همین نعمت های کامل تر و افزون تر و التذاذ و ابتهاج بیشتر، اشتیاق قرب حق را شدید تر می کند و حرکت می آفریند و پیش می برد، و همین طور نعمت ها کامل تر و اشتیاق شدید تر و حرکت جامع تر می گردد و سیر الی الله ادامه پیدا می کند، تا وقتی که نظام برزخی خاتمه یابد و با تحول دیگری عالم دیگری پیش بیاید و در حقیقت، انسان در مراتب برزخ و در عوالم برزخی، و به تعبیر دیگر، در برازخ سیر می کند و پیش می رود، نه اینکه در یک مرتبه و در یک عالم توقف داشته باشد.
و نیز جهنم برزخی و عذاب های آن در برزخ در عین اینکه نتیجه برخی راه ظلالت در زندگی دنیوی است و انسان با آنها معذب است، نحوه خاصی دارد که به سوی عمق عذاب و اصل و ریشه آن سوق می دهد و به طرف سر چشمه اصلی می کشد، و به تدریج به سوی عمق آتش و عذاب نزدیک تر می کند و در نتیجه، عذاب هم شدید تر می گردد و علی الاتصال پیش می برد و سیر به سوی سخط و غضب ادامه پیدا می کند، تا وقتی که نظام برزخی خاتمه یابد و قیامت قیام کند. اینجه هم انسان جهنمی در حقیقت در مراتب برزخ و عوالم آن و یا در برازخ سیر می کند و پیش می رود.
از آیات قرآن می توان انتهای برزخ را استفاده کرد: «... و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مومنون،100)
جمله (الی یوم یبعثون) که متصل به جمله (و من ورائهم برزخ) و متم آن است، به خوبی گویای این واقعیت است که بودن انسان در عالم برزخ تا روز بعث ادامه دارد و با طلوع روز بعث و عالم قیامت عمر برزخی انسان تمام می شود و با خاتمه یافتن دوران برزخی، انسان با مرگ دیگری که مرگ برزخی است، یعنی با تحول دیگری، وارد بعث و قیامت می گردد و در حقیقت، سر فصل دیگری در حرکت انسان به سوی لقای رب پیش می آید.
کلامی از مولی الموحدین
در پایان به عنوان تنبه و تفکر بیشتر به روایتی از حضرت علی علیه السلام درباره ی برزخ اشاره می شود: در تفسیر قمی از سوید بن غفله از امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده که فرمود: فرزند آدم وقتی به آخرین روز دنیا و اولین روز آخرت می رسد مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم می شوند، نخست متوجه مال خود می شود و به او می گوید: به خدا سوگند من برای جمع آوری و حفظ تو بسیار حریص بودم و بسیار بخل ورزیدم، حال چه کمکی می توانی به من بکنی؟ مال به او می گوید کفن خود را می توانی از من برداری.
سپس متوجه فرزندان خود می شود و به ایشان می گوید: به خدا سوگند من خیلی شما را دوست می داشتم و همواره حمایت از شما می کردم (در این روز بیچارگیم) چه خدمتی می توانید به من بکنید؟ می گویند: (غیر از اینکه) تو را در گودالت دفن کنیم هیچ، سپس متوجه عمل خود می شود و می گوید: به خدا سوگند من درباره ی تو بی رغبت بودم و تو بر من گران بودی، تو امروز چه کمکی به من می کنی؟ می گوید: من مونس توام در قبر و در قیامت، تا آنکه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند.
آنگاه امام فرمود: اگر آدمی در دنیا ولی خدا باشد، عملش به صورت خوش بو ترین و زیبا ترین و خوش لباس ترین مرد نزدش می آید و می گوید: بشارت می دهم تو را به روحی از خدا و ریحانی و بهشت نعیمی که چه خوش آمدنی کردی. وی می پرسد: تو کیستی؟ می گوید: من عمل صالح توام که از دنیا به آخرت کوچ کرده ام، و ...
و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشته اش به صورت زشت ترین صورت و جامه و بد ترین چیز نزدش می آید و به وی می گوید: بشارت باد تو را به ضیافتی از حمیم دوزخ، جایگاه آتشی افروخته و ...
آنگاه دری از جهنم به رویش باز نموده، به وی می گویند: بخواب با بدترین حال، آنگاه قبرش آنقدر تنگ می شود که بر اندامش می چسبد، آنطور که نوک نیزه به غلافش بطوریکه دماغش یعنی مغز سرش از بین ناخن و گوشتش بیرون آید و خداوند مار و عقرب زمین و حشرات آن را بر او مسلط می کند تا نیشش زنند و او بدین حال خواهد بود تا خداوند از قبرش مبعوث کند، در این مدت آنقدر در فشار است که دائما آرزو می شود کی شود که قیامت قیام کند.
پروردگارا به فضل خود توفیق عبادت و عمل صالح را در این جهان
و برخورداری از شفاعت اهل بیت علیهم السلام را در جهان آخرت نصیب فرما!
«و آخر دعوینا ان الحمد لله رب العالمین»
فهرست منابع
• قران کریم
• نهج البلاغه
1. اسدی، علی محمد، حیات پس از مرگ: تحقیقی در حیات برزخی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دهم، 1382.
2. الاصفهانی، الراغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، بی جا، مکتبه المرتضویه لاحیاء الاثار الجعفریه، بی تا.
3. اللهوردیخانی، علی، مبدا و معاد ازلیت و ابدیت فلسفی و حکمی، مشهد، شرکت به نشر، چاپ سوم، 1378.
4. جوادی آملی، عبد الله ، تفسیر موضوعی قران کریم، معاد در قران، قم، مرکز نشر اسرا، چاپ سوم، 1384.
5. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسی، مشهد مقدس، انتشارات نور ملکوت قران، چاپ هشتم، 1423 ه. ق.
6. ربانی نقابی، حسین، معاد از دیدگاه: قرآن، حدیث، فلسفه، قم، بی نا، بی تا.
7. شجاعی، محمد، معاد یا، باز گشت بسوی خدا، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1380.
8. الشیرازی، صدر الدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1423 ه . ق.
9. الشیرازی، صدر الدین محمد، المبدا والمعاد، بیروت، دار الهادی، 1420 ه .ق.
10. شیرازی، صدر المتالهین، عرشیه، تصحیح و ترجمه فارسی: غلامحسین آهنی، بی جا، بی نا، 1341.
11. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ترجمه سید محمد باقر همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1363.
12. طباطبایی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، تحقیق و تعلیق: شیخ عباس علی زارعی سبزواری، قم، موسسه نشر اسلامی،چاپ چهاردهم، 1417 ه .ق.
13. الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق: السید احمد الحسینی، بی جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1408 ه. ق.
14. عبد الباقی، محمد فواد، المعجم المفهرس لالفاظ القران الکریم، دار المکتبه المصریه، القاهره، 1364
15. فلسفی، محمد تقی، معاد از نظر روح و جسم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1384
16. قرشی علی اکبر ، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ یازدهم،1386.
17. کلینی رازی، محمد بن یعقوب، کافی؛ اصول و فروع و روضه، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، دار التعارف و دار صعب، چاپ چهارم، 1401 ه .ق.
18. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ه .ق.
19. محمدی اشتهاردی، محمد، عالم برزخ در چند قدمی ما، تهران، انتشارات نبوی، چاپ دوازدهم، 1383
20. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با همکاری: جمعی از نویسندگان، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1362.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |