ثمره دانش، عمل برای زندگی است . [امام علی علیه السلام]
مقالات
عالم بـرزخ قسمت دوم
سه شنبه 89 دی 14 , ساعت 7:38 صبح  

موضوع: عالم بـرزخ قسمت دوم
پژوهشگر: فاطمه علمی راد
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
4. مرگ یا ورود به عالم برزخ
ورود انسان به برزخ با مرگ آغاز می شود. مرگ به معنی قطع تعلق نفس از بدن می باشد و با رهایی نفس بسیاری از حجاب ها کنار می رود و نفس به بسیار از معارف حقیقی دست می یابد. اما این قطع تعلق با بسیاری از سختی ها و فشار ها همراه است زیرا همواره چشم پوشی و مفارقت از وابستگی ها و عادت ها بسیار سخت است چه برسد به مفارقت از چیزی که از بدو وجود همراه انسان بوده است.
هنگام مرگ و انتقال انسان به عالم مذکور، رابطه وی با مخلوقات عالم آخرت برقرار می شود و حجاب مرتفع می گردد و مقامات آخرتی و غیبی به مرحله شهود و حضور می رسند و شخص محتضر تمامی حقایق غیبی را مشاهده می نماید. انبیا و ائمه اطهار (ع) و حضرت عزرائیل را می بیند در صورتی که از درد ها و از امراض و از مفارقت احبا و دوستان رنج می برد، و در همان حال کسانی که در اطراف وی هستند فشار نزع و جان کندن را مشاهده می نمایند. در همین هنگام ملائکه حاضر گردیده و بزودی مژده بهشت و سایر مواهب الهی و یا جهنم و سایر عقوبتها را وعده می دهند. اگر فرد محتضر از اهل شقاوت باشد با توجه به آینده مخوفی که پیش رو دارد بسیار سخت از این دنیا می رود و نزع بر او بسیار دشوار می گردد. و اگر اهل سعادت و فلاح باشد، با مژده ملائکه به راحتی چشم از دنیای مادی می پوشد و جان کندن برای او آسان می شود. قرآن در این زمینه می فرماید: «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین امنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیاه الدنیا و فی الآخره لا تبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم.» (یونس، 62)
آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی (از حوادث آینده ی عالم) و اندوهی (از وقایع گذشته) در دل آنها نیست. آنان که اهل ایمان بوده و همواره خدا ترس بودند، در حیات دنیا و هم در آخرت پیوسته بشارت باد. سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست و این همان رستگاری بزرگ است.
قران ، مرگ و حیات را در کنار هم و به طور یکسان مخلوق خدا می داند. «الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا» (ملک، 2) این آیه در کمال صراحت روشنگر این حقیقت است که مرگوحیات دو امر وجودی هستند.
در فرهنگ قرآن مرگ به معنای«وفات» است، نه«فوت»؛ زیرا فوت به معنای زوال و نابودی است، ولی وفات به معنای اخذ تام و در اختیار گرفتن تمام و کمال یک حقیقت و انتقال آن به سرای دیگر است. این کار توسط فرشتگان مأمور وفات صورت می گیرد: «قل یتوفکم ملک الموت الذی و کل بکم ثم الی ربکم ترجعون» (سجده، 11) پس مرگ وفات است، نه فوت و انسان، «متوفی» است، نه «ضال» و مرگ توفی است، نه ضلالت و گم شدن در زمین. بنابراین، انسان با انتقال به سرای دیگر سفر جدیدی را آغاز می کند و به مقصد نهایی خود می رسد.
انتقال از دنیا به برزخ مرگ اول است و انتقال از برزخ به قیامت مرگ دوم. بنابراین، برزخ حیات اول و قیامت زندگی دوم او خواهد بود؛ زیرا مرگ و حیات امری نسبی و قیاسی است. مرگ مطلق به معنای تباهی و نابودی مطلق اصلا وجود ندارد؛ چنان که شر مطلق اصلا وجود ندارد و سراسر جهان خیر است. پس مرگ نسبی است؛ چنان که شر نسبی است. اما حیات نفسی است؛ یعنی سراسر عالم زنده است. یک موجود زنده چون از جایی به جای دیگر منتقل شود نسبت به مکان «منقول عنه» می میرد و نسبت به محل «منقول الیه» زنده می شود. آدمی هنگامی که وارد برزخ شد نسبت به دنیا مرده و نسبت به برزخ زنده است و وقتی به قیامت کبری انتقال یافت از برزخ مرده و نسبت به قیامت کبری زنده است. در همه ی این سیر و حرکت، مرگ به معنای تخلل و عدم، نابودی و فنای محض بین متحرک و مقصد محال است.
الحق ان النفس تنفصل عن البدن بسبب استقلالها فی الوجود علی التدریج، و تنقطع شیئا فشیئا من هذه النشاه الطبیعیه الی نشاه ثانیه، لما مر من اثبات الحرکه الذاتیه للوجود فی الجواهر المتعلقه بالمواد الهیولانیه، فالنفس تتحول فی ذاتها من طور الی طور، و تشتد فی تجوهرها من ضعف الی قوه، و کلما قویت النفس و قلت افاضه القوه منها علی البدن لانصرافها عنه الی جانب آخر ضعف البدن و قواه، و نقص و ذبل ذبولا طبیعیا حتی اذا بلغت غایتها فی الجوهر و مبلغها من الاستقلال ینقطع تعلقها عن البدن بالکلیه و تدبیرها ایاه و افاضتها علیه فعرض موت البدن.
سوال قبر
در رابطه با سوال قبر و کیفیت آن مطالب زیادی گفته شده، در این مورد که ماهیت سوال و جواب چیست و آیا واقعا این سوال و جواب در همان قبر اصطلاحی یعنی جایی که بدن در آن قرار می گیرد صورت می گیرد و یا اینکه منظور از قبر چیز دیگری است؟
مطابق مضمون و دلالت صریح و محکم بسیاری از روایات بعد از آنکه انسان وارد قبر شد، دو نفر ملک «نکیر و منکر یا بشیر و مبشر» وارد قبر شده و بعضی از مسائل اعتقادی را از وی سوال می کنند. مسائل مورد سوال عبارتند از: رب، نبی، دین، کتاب، قبله و امامت اهل بیت علیهم السلام و اگر نتواند به یکی از ائمه علیهم السلام اقرار کند و زبانش بند آید مسلما دین او مورد رضایت خداوند نبوده و سایر اقرارات او نیز فایده بخش نخواهد بود. بنابراین اعتقاد به سوال قبر را یکی از مسلمات و ضروریات دین شمرده اند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: اذا وضع الرجل فی قبره اتاه ملکان ملک عن یمینه و ملک عن یساره و اقیم الشیطان بین عینیه  ... زمانی که انسان را در میان قبر می گذارند دو فرشته یکی از طرف راست و دیگری از طرف چپ می آیند و شیطان در برابرش قرار داده می شود.
معلوم می شود انسان پس از مرگ توانایی درک سخن دیگران و پاسخگویی به آنان را نیز دارد و این مستلزم قدرت بر تکلم است بنابراین استفاده می شود که قبر دو معنی داشته باشد. یکی محلی که شخص در آنجا مدفون است و دیگری جایی که روح در آنجا موجود است و در مقام سوال و جواب است و منظور از قبر اصلی و فشار قبر همین قسم اخیر است نه آن قبر ظاهری.
از بعضی از روایات استفاده می شود که سوال در قبر اختصاص به کسانی دارد که ایمان خود را خالص نموده و از مومنین صرف هستند، و یا کفر خود را خالص نموده و از کفار صرف هستند، و سایر فرق و دستجات را در قبر سوالی نمی شود و از مواخذه و سوال آنان صرف نظر می شود. امام باقر علیه السلام فرمودند: «لا یسال فی القبر الا من محض الایمان محضا او محض الکفر محضا. فقلت له: فسائر الناس؟ فقال یلهی لهم.»
در قبر از کسی سؤال نمی شود مگر آن کسی که ایمان خود را کاملا خالص نموده باشد، و یا آن کسی که کفر خود را خالص نموده باشد؛ و اما بقیه ی افراد از سؤال قبر آن ها صرف نظر می شود.
و علامه مجلسی رضوان الله علیه پس از ذکر این روایات در بیان آن فرموده است: «من» به فتح میم، اسم موصول است، و اگر به کسر میم به عنوان حرف جر گرفته شود و محض هم مصدر گرفته شود تا مفادش این شود که در قبر از اعمال سؤال نمی شود، بلکه از محض ایمان و کفر که عقائد باشد سؤال می گردد؛ این صحیح نیست زیرا که تصحیفی است که صریح اخبار بر خلاف آن است. و باید معنای آن را چنین دانست: از سؤال قبر مستضعفین متوسطین بین ایمان و کفر صرف نظر شده است.
و شیخ مفید رحمه الله علیه، به این معنی که در قبر از سؤال متوسطین بین ایمان و کفر صرف نظر می شود و سؤال اختصاص به مؤمنین محض یا کفار محض دارد تصریح فرموده و گفته است: راجع به این مسائل و سؤال در قبر و کیفیت آن دلیل عقلی نداریم بلکه دلیل منحصر در ادله ی سمعیه است و آن ها این چنین دلالت دارند.
فیض کاشانی در مورد قبر نظری دارد که عین عبارت او نقل می شود:
بخطر بالبال ان المنکر عباره عن جمله الاعمال التی فعلها الانسان فی الدنیا فتمثلت فی الاخره بصوره مناسبه لها، ما خوذ مما هو وصف الافعال فی الشرع اعنی المذکور فی مقابله المعروف و النکیر هو الانکار لغه، و لا یبعد ان یکون الانسان اذا فعله المنکر و تلک الحال انکره، و وبخ نفسه علیه، فتمثل تلک الهیئه الانکاریه او مبدئها من النفس بمثال مناسب لتلک النشاه.
و قد علمت: ان قوی النفس و مبادی آثارها کالحواس و مبادی اللحم و غیر ذلک یسمی فی الشرع بالملائکه ... و قال بعضی العلماء: انه لما کانت السعاده و الشقائه الجاعلین للنفس انما یحصل من جهه قوتین النظریه و العملیه، جعل ما یکتسب من کل واحده منهما ملکا، فان کان المکتسب جهلا مرکبا و رذائل اخلاق فمنکر و نکیر، و ان کان علما و مکارم الاخلاق فمبشر و بشیر، و من تصور ثواب القبر و عذابه یتصور ثواب الجنه و عذاب النار.
ترجمه: منکر (که یکی از فرشتگان مامور به سوال قبر است) عبارت از آن دسته اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده، و در آخرت به صورتی مناسب آنچه در شرع توصیف شده مجسم می گردد، مثلا: وقتی که انسان افعال ناشایست و قبیح را انجام می دهد، آن عمل که از نفس سرچشمه گرفته، خود نفس که (سر چشمه آن است) از آن تنفر می کند، و خود را ملامت می کند پس همین حالت در قبر مجسم می شود و نفس از آن تنفر می جوید. در شرع چنین حالت «نکیر و منکر» نامیده شده است، زیرا: انکار و نکیر و منکر همه به یک معنی آمده است که عبارت از تنفر و انکار می باشد، و سابقا گفته شده که قوای نفس و غرایز انسانی در شرع ملائکه نامیده شده است.
آنگاه صاحب عبارت سخنان بعضی از علماء را شاهد گفتار خود قرار داده و  می گوید:
بعضی از علما گفته اند: سعادت و شقاوت که در نفس حاصل می شود از ناحیه قوه نظریه و عملیه است و این دو قوه در زبان شرع «ملک» معرفی شده است پس اگر حاصل از این دو قوه رذائل اخلاقی و جهالت ها، مخصوصا جهل مرکب باشد، شرع او را منکر و نکیر معرفی می نماید و اگر مکارم اخلاقی و علم بر نفس انسان حاصل گردد در شرع او را مبشر و بشیر معرفی می کند. اگر کسی توانست ثواب و عقاب را در قبر تصور نماید بطور مسلم ثواب بهشت و عقاب جهنم را نیز می تواند تصور کند زیرا این دو از یک قماش است.
در نظر نویسنده ی این عبارت، سوال قبر همان تصورات نفس است که بعد از مفارقت از بدن در قبر مجسم و متمثل می شود و این تمثلات اگر علم و ملکات دیگر اخلاقی باشد به صورت بهشت و باغ و اگر جهالت و جهل مرکب باشد به صورت مار و عقرب متمثل می گردد و در شرع از چنین تصورات و ایجادات به (مبشر و بشیر و منکر و نکیر) تعبیر آورده شده است.
اما روایاتی که در این زمینه از حضرات معصومین علیهم السلام وارد شده دلالت بر حضور ملائکه در قبر است نه تجسم اعمال و این روایات بسیار زیاد است که به حد تواتر رسده و بنابراین سوال قبر از دیدگاه کتاب و سنت یک موضوع مسلم و ضروری است. اما این روایات دو گونه اند، عده ای از آنان دلالت بر این دارند که از جمیع افرادی که می میرند سوال خواهد شد اما عده دیگر از احادیث بیانگرند که سوال قبر برای همه نبوده و مخصوص کسانی است که مومن محض یا کافر محض باشند. و چون این ادله خاص و مقید هستند احادیثی را که دلالت بر عموم دارند و یا مطلق هستند را مخصص و مقید می سازند. بنابراین سوال قبر شامل افرادی مانند اطفال و دیوانگان و کسانی که حجت خدا بر آنها تمام نشده یعنی دعوت انبیا به آنها نرسیده نمی شود. اینگونه افراد در حال خواب و سبات می مانند و در حال رجاء (مرجون لامر الله) یعنی امیدوار به رحمت و قضاوت حکیمانه الهی مانده و در حال خاموشی عالم برزخ را به پایان می رسانند.
آیه الله جوادی معتقد است که سوال قبر برای همه انسان ها است:
به عقیده گروهی از دانشمندان سوال قبر ویژه ی افرادی است که ایمان محض دارند یا کافر محض هستند. اما از سایر مردم موقتا دست کشیده می شود و انان به حال خود رها می شوند ... لیکن قول حق مفاد روایاتی است که همه ی انسان ها را مشمول سوال و جواب می داند، گر چه شدت و ضعف دارد، برخی کمتر و بعضی بیشتر مورد سوال قرار می گیرند.
موضوع سوال در برزخ معنی عمیق و بخصوصی دارد و همانند همه ی مسائل و موضوعات دیگر از عمق خاصی برخوردار است و نقش اساسی تکوینی در تعیین مسیر حرکت انسان در برگشت به سوی قیامت دارد. ... با توجه به اینکه برزخ و قبر و عالمی که روح انسان بعد از مرگ در آن قرار می گیرد باطن همین حیات دنیوی است، و به تعبیر بهتر ظهور باطن انسان است و باطن هر انسانی با مرگ و ورود به برزخ برای او ظاهر می گردد، و آنچه در برزخ برای انسان پیش می آید در حقیقت ظهور و توسل باطن خود اوست و حیات باطنی هر انسانی در زندگی دنیوی حیات ظاهری او در برزخ خواهد بود، با توجه به این حقیقت می توان گفت که سوال ملکین در برزخ و قبر نیز ظهور همان سوال است که در باطن انسان در حیات دنیوی وجود دارد. ... این وضع باطنی انسان ها در زندگی دنیوی در برابر سوالات مطرح شده از ناحیه ملکین است و همین وضع باطنی است که در برزخ و در قبر ظاهر می گردد. کسی که در دنیا سوالات ملکین را جدی گرفته و به حقیقت نائل گردیده است و در جواب سوال «من ربک» جواب «الله ربی» گفته است در برزخ هم در برابر این سوال همین جواب را خواهد داد یعنی همین جریان باطنی در نظام برزخی به ظهور خواهد رسید و کسی که در حیات دنیوی سوالات ملکین را جدی نگرفته و با اباطیل به جواب پرداخته است در برزخ هم جواب او همان اباطیل و ندانم کاری خواهد بود یعنی باطن در آنجا ظاهر خواهد شد. ... بعد از سوال ملکین و جواب صحیح از انسان، وضع به خصوص و شرایط خاصی که توام با نعمت و آرامش و وسعت است برای انسان پیش می آید و در بهشت به روی او باز می گردد، و همین طور بعد از سوال ملکین و عجز انسان از جواب صحیح، وضع دیگر و شرایط مخصوص که توام با فشار و عذاب و ضیق است برای انسان پیش آمده و در آتش جهنم به روی او باز می شود.
ضغطه یا فشار قبر
یکی از ویژگی های عالم برزخ «فشار قبر» است و معنای آن این است که وقتی جنازه انسان را در میان قبر می گذارند او خود را در تنگنای تاریک و وحشت آور قبر می نگرد و در فشار و زحمت بسیار سختی قرار می گیرد، حال آیا روح او در فشار قرار می گیرد مانند شخصی که حکم اعدامش صادر شده و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحی می بیند و یا اینکه قالب مثالی یعنی روح و جسم لطیف او در فشار قرار می گیرد و یا اینکه روح با همین جسد دنیوی رابطه برقرار کرده و خود را در فشار می نگرد؟ هر سه قول گفته شده است.
البته نمی توان پذیرفت که این فشار بر بدن جسمانی وارد آید زیرا در این صورت سوالی مطرح می شود که پس افرادی که به دار آویخته شده و در میان قبر نرفته اند یا کسی که سوخته و خاکستر شده فشار قبر ندارند. اما اینگونه نیست. از امام صادق علیه السلام در این مورد سوال کردند حضرت پاسخ دادند که: پروردگار زمین همان پروردگار هواست. خداوند به هوا وحی می کند، هوا او را سخت تر از فشار قبر، فشار می دهد.
بنابراین باید پذیرفت که این فشار سختی ها و آلامی است که بر روح او وارد می آید. در حقیقت فشار نوعی تجزیه و تصفیه است. فشار عبارتست از نیرویی که در اثر غلبه، اجزای بیگانه و خارجی جسمی یا موجودی را خنثی کرده و از میان بردارد تا با رفع آن عوارض، ماهیت و جوهر اصلی آشکار گردد. فشار وارده بر روح در عالم دیگر نیز برای تجزیه و تصفیه ی آن است.
افرادی که در دنیا به تصفیه ی نفس خود از رذائل اخلاق و ذمائم اعمال نپرداخته اند و در انجام حسنات و اکتساب ملکات فاضله کوتاهی کرده اند و در نتیجه روحشان تزکیه نشده و روشنی و صفا نیافته تا انکشاف حقایق در آن حاصل شود بلکه در اثر گناهان و افعال قبیحه از انوار الهی محروم مانده اند، بعد از مرگ برای طی مراحل تکامل، ناچار از فشار قبر یعنی عالم برزخ هستند.
از دلایلی که در رابطه با فشار قبر وارد شده بدست می آید که کسانی فشار و ضغطه قبر ندارند، نیز سوال قبر هم ندارند. البته این به آن معنی نیست که هرکس مورد سوال واقع می شود فشار قبر نیز دارد زیرا از برخی احادیث بدست می آید که زمین مشتاق بعضی از مومنان است که در حال عبادت روی زمین معصیت خدا را نکرده و پروردگار را از خود راضی نموده اند و آماده پذیرایی از آنان بوده و نسبت به آنها از مادر مهربان تر می باشد. اما اینان عده ی کمی هستند زیرا پیامبر (ص) در سر مزار رقیه دختر خود که به دست عثمان به قتل رسیده بود، ایستاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرده و فرمود: «اللهم هب لی رقیه من ضغطه القبر»  یعنی خداوندا به خاطر من رقیه را از فشار قبر و عذاب معاف بدار.
بنابراین در جایی که دختر رسول خدا از فشار قبر مصون نباشد وضع دیگران ناگفته پیداست.
سختی ها و فشار و وحشت اول قبر یا اول برزخ در خصوص همه ی مؤمنین و اهل هدایت با اختلاف مراتب وجود دارد و تنها ارباب معنی و مهذّبین و اهل انقطاع و مجاهدین هستند که از این مسئله مستثنی می باشند. و علت آن هم همان انقطاع از دنیا و از مأنوسات و مألوفات آن و انس و الفت با عوالم بالاتر و در اصل انس و ارتباط با حضرت حق است که به مجرد انتقال از دنیا با بهجت و سرور خاص به نظامی که با تمام وجود مشتاق آن بوده اند و به سوی آن کشیده می شدند وارد می گردند و به شهود جمال وجه حق که مجذوب آن بودند بیش از پیش نایل می شوند و با کنار گذاشتن حجاب ماده و بدن بزرگترین مانع از موانع را از سر راه خود در طلب مقصود بر می دارند.

 


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 77 بازدید
بازدید دیروز: 515 بازدید
بازدید کل: 2859346 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]