خداوند متعال در یکی از کتاب هایش چنین نازل کرده است : «بنده ام ! به حقّ خودم سوگند که من دوستدارت هستم . پس به حقّ خودم بر تو، سوگندت می دهم که مرا دوست بدار» . [إرشاد القلوب]
مقالات
توبه قسمت اول
سه شنبه 89 اردیبهشت 7 , ساعت 10:55 صبح  

موضوع: توبه 
تهیه کننده: خدیجه رضایی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
کلید واژه

اراده : خواستن ، خواست ، میل ، قصد ، آهنگ      فرهنگ معین اعلام 1
استعانت : یاری خواستن ـ یاری گرفتن ـ کمک خواستن
ایمان : گرویدن ، عقیده داشتن  اعلام 1
پشیمانی : کسی که از انجام دادن کاری متاسفق باشد ، نادم ، منفعل ، متاسف . اعلام 1
ترک : واگذاشتن ، دست کشیدن ، رها کردن ، هلیدن اعلام 1
توبه : دست کشیدن از گناه ، بازگشتن از گناه ، پشیمان شدن از گناه اعلام 1
روح : روان، جان اعلام 3
سعادت : خوشبختی ، نیکبختی اقبال . اعلام 3
شقاوت : بدبخت شدن ، قساوت . اعلام 3
کمال : تمام شدن ـ تمام‌ ، آراستگی صفات ـ ترقی اعلام 3
گناه : جرم ، خفا ، بزه اعلام 3
ندامت : پشیمان شدن ، تاسف خوردن ، تاسف ، اعلام 4
نفس : 1-خون 2-تن ، جسم ، کالبد 3-شخص انسان ، ذات 4-حقیقت هوشی 5- روح ، روان  
مقدمه :
توبه در زبان عربی به معنی بازگشت است و در اصطلاحات اسلامی به معنی بازگشت به سوی خدا.
فرد گناهکار با هر گناهی که مرتکب می‌شود، خود را از خداوند دورتر می‌کند و تنها به وسیله‌ی توبه است که می‌تواند به سوی خداوند بازگردد.
خداوند متعال که نسبت به تمام بندگانش مهربان است، در ِ توبه را به روی هیچ کس نبسته است و همواره پذیرای انسان‌هایی است که قصد بازگشت به سویش را دارند.
بنابراین، انسان‌ها کافی است تصمیم بگیرند و همت کنند تا خود را از گرداب هلاکت‌بخش گناه و نافرمانی پروردگار برهانند.
توبه صرفا بیان کلماتی که بیانگر پشیمانی و اظهار ندامت باشند نیست. این کلمات، مرحله ابتدایی و نمادی از حقیقت توبه هستند. روح توبه و حقیقت آن، عمل و اقدام جدی برای بازگشت به سوی خداست. اگر کسی بخواهد به طور جدی توبه کند، باید شرایط ضروری و لازم آن را مراعات کند، و الا راه به جایی نخواهد برد.
آیات و روایات زیادی در زمینه توبه حقیقی و راستین وجود دارد که به عنوان نمونه، به یک مورد اشاره می‌شود:
شخصی در پیشگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت:«استغفرالله.» (از خداوند طلب آمرزش می کنم)
امام با شنیدن این جمله خشمگین شد و به او فرمود:« مادرت به سوگت بنشیند. آیا می‌فهمی که استغفار چیست؟ استغفار، مقام بلندمرتبگان است. این جمله‌ای که گفتی چند کلمه است، اما استغفار حقیقی شش معنی و مرحله دارد:
نخست پشیمانی از گذشته؛ دوم تصمیم بر ترک همیشگی گناه در آینده؛ سوم اینکه حقوقی را که از مردم ضایع کرده ای به آنها باز گردانی، به طوری که هنگام ملاقات پرورگار، حقی بر تو نباشد؛ چهارم این که هر واجبی را که ترک کرده‌ای به جای آوری (قضا کنی)؛ پنجم آنکه گوشت‌هایی که بر اثر اعمال حرام بر بدنت رشد کرده، با اندوه بر گناه، آب کنی تا چیزی از آن باقی نماند و گوشت تازه به جای آن بروید؛ و ششم آنکه به همان اندازه که شیرینی معصیت و گناه را چشیدی، سختی و زحمت طاعت را نیز بچشی.
پس از انجام همه این مراحل است که باید بگویی استغفرالله »
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 417.
توبه و استغفار، از عادت تا حقیقت
  یکی از نعمت ها و موهبت های عظیم خداوند متعال که به چشمه های عمیق و جوشان فیض و رحمت خاص او متصل است و همواره جاری در نهرهای زندگی انسان و برطرف کننده همه آلودگی ها و منزه کننده لحظات حیات او می باشد « توبه و استغفار » است .
حضرت پروردگار به دلیل رحمت خاص و اوج شفقت و مهربانی و رافت خویش نسبت به بندگانش توبه و استغفار را فرصتی بسیار مغتنم و حیاتی برای جبران معاصی و گناهان و ترک فساد و تباهی و خروج از بیراهه های ظلمانی و وحشت زای فسق و فجور و ورود در راه روشن و نورانی هدایت و رستگاری قرار داده است .
خطا کاران و معصیت پیشگان به وسیله توبه و استغفار از گذشته تباه خویش نادم می شوند و در اوج پشیمانی و با احساس شرمساری از عملکردهای تباهشان به درگاه حضرت احدیت باز می گردند و زبان به اعتراف می گشایند و طلب مغفرت می نمایند و به این وسیله فرصت های تازه و زمینه های مساعدی می یابند تا آینه دل را از زنگار معاصی بزدایند و پاک و منزه از هر آلودگی جان و روح را محل ریزش باران های مهر و محبت الهی سازند.
توبه و استغفار به درگاه حضرت پروردگار و بازگشت از گناهان با آن که فرصتی بسیار عالی و بی نظیر برای جبران خطاها و معاصی و عبور از موانع رشد و کمال معنوی و وصول به مراتب تقوا و عفاف می باشد متاسفانه توسط گروه هایی از مردم یا مورد توجه و عمل قرار نمی گیرد و یا در صورت گرایش و عمل نه به صورت حقیقی و خالص و صحیح که در نازل ترین سطح و به صورت ظاهری و با مختص کردن آن به ذکر و عبارت معمول و خودداری از دقت و تعمق در ژرفا و محتوا و شرایط و آثار عظیمش به ظهور و بروز در می آید. طبیعی است که در این رویکرد به توبه و استغفار حقیقت و ماهیت آن پنهان می ماند و شخص استغفار کننده به ایجاد تحول اساسی و بنیادین در جان و روح خویش موفق نمی شود و در همان حال که مکرر زبان به توبه و استغفار می گشاید به ارتکاب مجدد معاصی و مفاسد می پردازد و به این ترتیب همه راه های خودسازی و تحول زایی و رسیدن به پاکی و عفاف را مسدود می نماید.
امیرمومنان حضرت علی (ع ) حقیقت توبه و بازگشت به سوی خداوند را اینگونه می نمایاند :
« توبه پشیمانی به دل، طلب آمرزش به زبان، ترک گناهان با اعضا و جوارح و تصمیم به بازنگشتن به گناه است . »
کسانی که حقیقت توبه را در نیافته اند و در سطح مانده اند و همواره در حال استغفار هستند فقط به « طلب آمرزش بازبان » عمل می کنند و سه شرط دیگر یعنی « پشیمانی به دل » و « ترک گناهان » و « تصمیم استوار بر بازنگشتن به معاصی » در وجود آنان متجلی نگردیده است . طبیعی است که اینان به همان دلیل که دل و جانشان به ندامت و پشیمانی نرسیده است و به طور واقعی ترک گناهان را به مرحله عمل در نیاورده و تصمیمی راسخ و متقن برای باز نگشتن مجدد به معاصی نگرفته اند طلب آمرزش به زبان هرگز متحول کننده و نجاتگرشان نخواهد بود.
حضرت علی (ع ) توبه با شروط پشیمانی دل طلب آمرزش به زبان ترک معاصی و تصمیم مستحکم بر بازنگشتن به گناهان را توبه واقعی و راستین می داند و موجب پاک و منزه شدن دلها از هر معصیت و گناه  و نازل شدن رحمت الهی معرفی می نماید .
امیر مومنان حضرت علی (ع ) علاوه بر ترویج اندیشه های زلال و الهی و جامع خویش درباره حقیقت توبه و استغفار و طرد و نفی توبه ظاهری و سطحی منحصر در چرخش زبان و ذکر عبارت خاص مبتنی بر طلب بخشایش از خداوند متعال در عرصه اجتماع و در مواجه با افراد متظاهر به توبه و سطحی نگر نسبت به این نعمت و موهبت الهی به نهی آنان از این تفکر قشری و ناصحیح می پرداخت و حقیقت توبه را در مقابل دیدگان فکر و جان و روحشان نمایان می ساخت .
روزی یکی از کسانی که عادت داشت زبان به توبه و استغفار بگشاید و از حقیقت این عمل در غفلت و بی خبری و جهل و نادانی به سر می برد نزد حضرت علی (ع ) چنین گفت :
استغفرالله
امیرمومنان (ع ) که بر سطحی نگری و فقدان شناخت و بینش شخص مزبور نسبت به آن چه می کند مطلع بود خطاب به او فرمود :
مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار چیست
امام (ع ) سپس توبه و استغفار را اینگونه تبیین نمود :
استغفار درجه والامقامان است و آن دارای شش معنا و مفهوم می باشد :
اول پشیمانی و ندامت است بر آن چه گذشت .
دوم عزم و تصمیم است بر ترک گناهان برای همیشه .
سوم پرداخت حقوق مردم به آنان است تا خداوند را پاک و عاری از پی آمد گناه ملاقات کنی .
چهارم عمل به فرایض و واجباتی است که برعهده تو بوده است و آنها را ضایع ساخته ای و حقشان را به جا نیاورده ای .
پنجم توجه به گوشت هایی است که از حرام بر پیکرت روییده شده و تو باید با اندوه فراوان آنها را ذوب نمایی تا پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشت جدید پدید آید.
ششم به جسم خود رنج طاعت را بچشانی همان طور که حلاوت معصیت را به آن چشانده بودی .
در این هنگام باید « استغفرالله » را بر زبان جاری سازی . » 
-عن امیرالمومنین (ع) قال : التوبه ندم بالقلب و الاستغفار باللسان و ترک الجوارح و اضمار ان لا یعود . امیرالمومنین (ع) فرمود : «توبه» عبارت است از پشیمانی قلبی و استغفار با زبان و پرهیز و ترک گناه و تصمیم به انجام ندادن آن .
ضد اصرار بر گناه توبه است . توبه عبارت است از بازگشت و در اصطلاح شرع یعنی بازگشت از گناهی که انجام شده و آمدن به راه مستقیم . خالق انسان خداوند است و به تمام جوانب و خواسته ها و نحوه اداره انسان آگاه است و لذا برای هدایت بشر خداوند دستوراتی ارائه فرموده که چنانچه بر طبق آنان عمل شود انسان در سلامت جسمی و روحی و فکری خواهد بود و اگرچنانچه بر طبق آن عمل شود انسان در سلامت جسمی و روحی و فکری خواهد بود و اگر چنانچه بر طبق آن دستورات عمل نکند از مسیر خود منحرف شده و سلامت خود را از دست خواهد داد . لذا خداوند توبه را قرار داد تا انسان در هر کجا فهمید اشتباه کرده از همانجا برگردد و به مسیر خود برای رسیدن به کمال و سلامت جسمی و روحی و فکری برسد و برای تحقق اینکه در مسیر اصلی قدم گذاشته و دیگر منحرف نخواهد شد شروطی را برای توبه قرار داده .
1-ترک گناه در حال   2-پشیمانی بر آنچه گذشته       3-عزم بر اینکه دیگر آن را انجام ندهد  4-انجام مافات       5-ادای حقوق مردم       6-آب کردن گوشت که از مال حرام بدست آمده . 
مفهوم و ارکان توبه
توبه، به معنای بازگشت از گناه است؛ ولی در آیات و روایات، توبه به خداوند نیز نسبت داده شده و یکی از نامهای او «تواب» است. در این صورت، توبه به مفهوم بازگشت خدای متعال از غضب خویش به رحمت است.
حقیقت توبه دارای سه رکن است؛ اول، علم به معنای شناخت اهمیت زیانهای ناشی از گناهان و درک این که هر گناهی، حجاب میان بنده و خدا است. هنگامی که بنده این حقیقت را به خوبی بفهمد، حالتی در او به وجود می آید که رکن دوم توبه به شمار می رود و به موجب آن قلب او به دلیل از دست دادن محبوب خود ناراحت می شود اما رکن سوم توبه آنجاست که می داند عمل او سبب از دست دادن محبوب واقعی شده است. از این رو در صدد جبران آن برمی آید. بعضی از علمای اخلاق از این حالات سه گانه به انقلاب روحی تعبیر می کنند و می گویند توبه بروز نوعی دگرگونی در روح و جان آدمی است که او را وادار به تجدیدنظر در برنامه های خود می کند. خداوند در قرآن از این تغییر حالت که بازتاب اجتماعی نیز خواهد داشت به «تغییر درونی» یاد می کند؛ (یغیر ما فی انفسهم)
بزرگ مربی اخلاق حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند: «حقیقت توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت، به سوی احکام روحانیت و فطرت است، چنانچه حقیقت انابه، رجوع از فطرت است و روحانیت، به سوی خدا و سفر کردن و مهاجرت کردن از بیت نفس به سرمنزل مقصود. پس منزل توبه، مقدم بر منازل انابه است».
دلایل وجوب توبه
در آیات قرآن بارها به وجوب توبه اشاره شده که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت و روایات اسلامی نیز به مسئله وجوب و فوریت توبه پرداخته است ازجمله اینکه امام علی(ع) به فرزندشان امام حسن(ع) فرموده است: «اگر مرتکب گناهی شدی، هرچه زودتر آن را به وسیله توبه محو کن».  البته باید توجه داشت که امام معصوم هرگز مرتکب گناه نمی شود و دراین جا منظور تشویق دیگران به توبه و بیان اهمیت آن است.
و درروایت دیگر، حضرت رسول(ص) خطاب به ابن مسعود می فرمایند:«ای ابن مسعود گناه را مقدم مکن و توبه را مؤخر نینداز بلکه توبه را مقدم کن و گناه را عقب بینداز».  
همچنین حضرت علی (ع) از پیامبراکرم (ص) نقل نموده که:«کسی که توبه را دربرابر هجوم اجل به تأخیر بیاندازد، دربرابربزرگ ترین خطر قرار می گیرد»    یعنی عمرش درحالی به پایان می رسد که هنوز توبه نکرده است.
حدیث چهارم، روایتی است که امام علی بن موسی الرضا(ع) از رسول خدا(ص) نقل فرموده که:«چیزی نزد خدا محبوب تر از زن یا مرد با ایمانی که توبه کند نیست»  تعابیری از این دست درلسان روایات می تواند دلیلی بروجوب توبه و فوریت آن باشد.
علاوه بر این احادیث، دلیل عقلی روشنی بر وجوب توبه داریم؛ زیرا عقل حکم می کند که باید دربرابر عذاب یقینی یا احتمالی خداوند وسیله نجات فراهم کرد وبا توجه به این که توبه بهترین وسیله نجات است، عقل آن را واجب می شمرد.
با عنایت به اینکه تمامی علمای اسلام بر وجوب توبه اتفاق دارند می توان گفت که ادله اربعه (قرآن، سنت، عقل، اجماع) بر وجوب توبه دلالت می کند و این وجوب هم به نحو فوری است؛ چرا که مقتضای ادله چهارگانه وجوب فوری است.
حقیقت توبه :
حقیقت توبه چیست؟ آنچه تحت این عنوان نخستین گام سالک‏راه حق است ماهیتش از چه قرار است؟ آیا همان تعاریف پیشین‏تعریفهایى از واقعیت توبه است؟ بى‏گمان چنین نیست این‏تعریفها، همان‏طور که محیى‏الدین مى‏فرماید، حد واقعى نیست‏بلکه جان مطلب چیز دیگرى است و آن این‏که:
هنگامى که انسان متوجه مى‏شود که غفلتها و گناهها حجابى‏میان او و محبوبش ایجاده کرده که نمى‏تواند به او نزدیک شود وبه سویش حرکت کند; وقتى متذکر مى‏گردد که ظلمت‏بار گناه ولغزش بر دل و جانش آن چنان سایه افکنده است که هیچ پرتوى‏از نور حق بر آن نمى‏تابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که‏«ویل للقاسیة قلوبهم‏»، پشیمان مى‏گردد، متالم مى‏شود و این‏آتش پشیمانى وتالم سراسر وجود، روح و جانش را فرا مى‏گیرد، شعله مى‏کشد و شعله‏هایش فروزان و فروزانتر مى‏شود واین‏شراره‏ها است که تمامى آثار شوم، ریشه‏هاى گناه، پرده‏ها وحجابها را مى‏سوزاند و خاکستر مى‏کند و دیواره‏هاى دل آدمى راهمانند تنورى داغ که شراره‏هاى آتش بر آن تابیده و آن را سفیدکرده‏است، آماده چسباندن خمیرایمان مى‏کند و مهم این است‏که هیزم این آتش ندامت ریشه‏ها، شاخه‏ها و برگهاى گناه است‏که در دل جاى خوش کرده است. خداى مى فرماید:«الا من تاب‏و امن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله‏غفورا رحیما.»
چند ازاین الفاظ واضمار ومجاز سوز خواهم سوز،با این سوز ساز هر آن دل راکه سوزى نیست دل نیست دل بى‏سوز غیر از آب و گل نیست
در واقع توبه انقلاب است، انقلابى درونى، حرکتى در جان تاآزاد گردد و به سوى حق سیر کند. توضیح این که از دیدگاه‏عارفان، گناهان، غفلتها و... حجابهایى است که گوهر جان رازندانى نموده است و بر آن حکومت مى‏کند و سالک باید درنخستین گام بیدار شود، علیه این سلطه بپاخیزد و با انقلابى ازدرون، جان را آزاد کند تا بتواند به‏سوى حق پرواز نماید و این‏همان توبه است و چون حجابها و پرده‏ها نسبى و تشکیکى‏است، این معنا در همه مراتب توبه وجود دارد، چه حجاب ازظلمت‏باشد. و چه از نور، باید انقلاب درونى و آتش ندامت‏جان را بلرزاند، متزلزلش کند و با یک دگرگونى و زیر و رویى‏زمینه سیر روحانى عارف را فراهم آورد. به نظر ماحقیقت توبه‏همین است و شرایط و ارکانى که براى آن ذکر شده است‏یامقدمه و یا از آثار و شرایط توبه است. جان و روح توبه همان‏سوز، درد، انقلاب درونى و آتش ندامت است. رسول خداصلوات الله علیه مى‏فرمایند:«الندم من الذنب توبة‏»   و على‏علیه‏السلام مى‏فرماید:«الندم على‏الخطیئة استغفار» و در جاى‏دیگر نیز مى‏فرماید:«الندم احد و باز مى‏فرماید:«الندم على الخطیئة یمنع عن معاودتها»  و مى‏فرماید «من ندم فقدتاب‏» و امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید «کفى بالندم توبة‏»  وروایات دیگرى به همین مضمون که همگى دلالت‏بر این داردکه‏توبه همان‏آتش ندامت جانسوزاست.بسیارى از شخصیت‏هاى‏برجسته عرفان هم، همین نظر را دارند و به‏نظر ما تعریف صحیح‏توبه در همه مراتب، همین است.
پیرهرات در کشف الاسرار مى‏گوید:
«حقیقت توبه‏پشیمانى است که در دل پدید آید، دردى که ازدرون سینه سر بزند، آتش حجل در دل وى افتد آب حسرت ازدیده فرو ریزد نه بینى که شاخى از یک سرآن آتش زنى و از آن‏دیگر سر،آب قطره‏قطره مى‏چکد مصطفى صلى‏الله علیه و آله‏گفت: «من اذنب ذنبا فندم علیه فهو توبة‏» فضیل عیاض به راهزنى‏معروف بود، پیوسته با صد مرد در کمین مکابره نشسته بود.شبى بر سر سنگى نماز مى‏کرد،ناگاه از کمین گاه غیب این تیر قهرکه: «الم یعلم بان الله یرى‏» برجان و دل او زدند فضیل را چنان‏اسیرکرد که در نماز نعره بزد و بیفتاد و کارش بجایى رسید که پیرعالمى گشت.» 
شیخ شبسترى مى‏گوید:
و حقیقت توبه چیزى جز روى گرداندن و روى کردن نیست‏«حقیقت توبه آن است که سالک راه اله را از هرچه مانع وصول‏به محبوب حقیقى است از مراتب دنیا و عقبى اعراض نموده وروى توجه به جانب حق آورد و جمیع موانع صورى و معنوى‏را «فنبذوه وراء ظهورهم‏» گردانیده مطلقا نظر به غیر حق نیندازد.بنیاد مقام توبه قسمى دگرگونى است و آغاز زندگانى تازه‏اى‏است‏یعنى چنان است که‏آدمى زندگانى هر روزه و عادى خویش‏را بى ارزش ببیند، کمر شوق بر میان مى‏بندد و به راهى قدم‏مى‏نهد که هر شبنمش صد موج آتشین است.» 
و مولوى در مثنوى چنین گوید:
«توبه عبارتست از یک نوع انقلاب حال و تحولى در طالب‏و ابتداى حیات تازه‏اى است. براى مثال در مورد ابواسحق‏ابراهیم ادهم بلخى گفته شده است که در ابتدا از امراى بلخ بوده است و شبى بر تخت آرمیده بود و هاى هویى‏بر بام قصر شنید و چون از سبب جویا شده، گفتند: شترگم‏کرده‏ایم و در بام قصر مى‏جوییم. ابراهیم با تعجب پرسید که‏ چگونه شتر گم گشته را بر بام قصر من جست و جو مى‏کنید؟ مى‏گویند: تو چگونه بر تخت، ملاقات خدا مى‏طلبى؟! سر انجام ‏از سر تاج و تخت‏ برخاست و به وادى فقر و سیر و سلوک قدم نهاد و در این راه چندان کوشا و گرم سیر بود که به‏مقامات و درجات‏عالى نایل آمد مولوى‏این داستان عرفانى را به‏تفصیل آورده‏است:
بر سرتختى شنید آن نیک‏نام                   طقطقى و هاى هویى شب ز بام

گامهاى تند بر بام سرا                          گفت‏با خود چنین زهره ‏کرا؟!

 بانگ زد بر روزن قصراوه که کیست؟         این نباشد آدمى مانا پریست

سرفرو کردند قومى بوالعجب                  ماهمى کردیم شب بهر طلب

هین چه مى‏جویید؟ گفتند اشتران           گفت:اشتر بام برکى جست هان

پس بگفتندش که تو برتخت جاه             چون‏همى جویى ملاقات اله 
عن النبی (ص) قال : باب التوبه مفتوح لمن ارادها فتوبوا الی الله توبه نصوحا .
پیامبر اکرم (ص) فرمود : در توبه همیشه بر وی گناهکاران پشیمان گشوده است . پس توبه کنید در پیشگاه خدا ، توبه ای واقعی و پایدار و خالص  .
 توبه بر دو قسم است :
1-متعلق به حق خداست : الف) فعل قبیح مثل شرب و خمر و زنا که شدم و عزم به انجام ندادن آن کافی است . ب) اخلال به واجب مثل ترک نماز و زکات بعضی چیزها علاوه بر توبه ادا باید شود . مثل زکات و بعضی علاوه بر توبه قضا باید بشود مثل نماز و بعضی فقط تو به می خواهد مثل نماز عید قربان و عید فطر .
2-متعلق به حق آدمی : واجب است حق آدمی را بپردازد اگر زنده است به خودش و اگر مرده به ورثه و غیره .
آیا استبراء در توبه شرط است ؟ (یعنی مدتی بگذرد که علم پیدا شود باطن او اصلاح شده است ) بعضی گویند شرط است و بعضی گویند شرط نیست و عامه برای آن 6 ماه یا یک سال گذاشته اند ولی آنچه معتبر است این است که ظن پیدا شود که در توبه اش صادق است کافی است .
فرق توبه و انابت :
 انابت یعنی صدق توبه و وفاء به ان و لذا در مرحله تحلیه است ولی توبه در مراحل تخلیه .
درجات تخلیه :
 1-جدایی بین نفس و تمام چیزهایی که ما را از حق دور می کند .
2-زائل کردن آثار مشغله ها و میل و التفاتها به این مشغله ها
3-ترک کردن طلب کمال به خاطر رسیدن به ذات خدا و کمال مطلق توبه موجب می شود که خدا ما را دوست بدارد . ان الله یحب التوابین.
وجوب توبه :
توبه از همه گناهان واجب است به اجماع ونقل و عقل . اما اجماع شکی در فراهم بودن آن نیست. و اما نقل ـ مانند قول خدای تعالی : « ای مومنان همگی توبه به خدا برید شاید رستگار شوید » (نور 3)
و نیز قول او ـ تعالی : ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا توبه کنید توبه ای صادقانه و صمیمانه شاید پروردگارتان گناهانتان را بپوشاند . (تحریم 81)  .
توبه خداوند یا توبه بنده:
  در قرآن هم در مورد خدا آمده و هم در مورد بندگان، توبه خدا به معنای برگشتن خدای تعالی به رحمتش نسبت به بنده و توفیق توبه به بندگان دادن و توبه بنده عبارت است از ندامت از گناه
 وجوب توبه:
  تمام علمای اسلام در وجوب توبه اتفاق نظر دارند و در متن آیات قرآن
 کراراً به آن امر شده است در آیه 8 سوره تحریم می‌خوانیم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ »
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید به سوی خدا باز گردید توبه کنید، توبه‌ای خالص و بی‌شائبه، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است داخل کند
معنی نصوح :
خالص برای خداست که از شوائب اغراض ، از مال یا جاه یا ترس از سلطان یا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن ، خالی باشد . و این امر برای وجوب است ، پس توبه به مقتضای این دو آیه واجب است . و اما عقل ـ کسی که معنی وجوب و معنی توبه را بداند در ثبوت و تحقق وجوب توبه شک نمی کند . بیان مطلب این است که معنی و حقیقت واجب چیزی است که وصول به سعادت جاوید و نجات از هلاکت ابدی متوقف بر آن است و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترک چیزی تعلق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنی ندارد ، پس واجب وسیله و دستاویزی است به سوی سعادت همیشگی . و شکی نیست که در خانه بقا و جاودانی سعادتی نخواهد بود مگر بالقاء خدا و انس به او ، و هر که از این دیدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهی محروم خواهد بود ، و او ناچار شقی و بدبخت است ،‌هم به آتش فراق می سوزد و هم به آتش دوزخ . اما آنچه آدمی را از لقاء خدا دور می کند چیزی جز پیروی از شهوات نفسانی و غضب و انس به این جهان فانی که از اینها به گناهان تعبیر می شود ، نیست. و انسان به دیدار خدا نزدیک نمی شود مگر آنکه دلبستگی به کالای فریبنده این عالم را بگسلد و به کلی به خدا روی آورد ، و به وسیله پایداری و مداومت ذکر در طلب انس به او باشد و با دوام و پیوستگی فکر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانایی محبت او را بجوید . و شکی نیست که انصراف از راه دوری از خدا و شقاوت برای وصول به قرب به خدا و سعادت واجب  است ، و این حاصل نمی شود مگر با توبه که عبارت است از علم و ندامت و عزم و معنی واجب همین است . پس توبه قطعا واجب است .
چگونه توبه از گناهان ، واجب نباشد و حال آنکه علم به ضرر گناهان و مهلک بودن آنها از اجزاء ایمان است و شکی در آن نیست . و دانای به این علم اگر به آن عمل نکند چنان است که به آن علم ندارد یا منکر آن است و این جزء از ایمان را ندارد ، زیرا هر علمی از آن جهت مطلوب و مراد است که آدمی را به عمل برانگیزد و مادام که علم انگیزه عمل نشود در واقع انسان از عهده آن بدر نیامده است . پس علم به ضرر گناهان برای این است که باعث ترک آنها شود و کسی که آنها را ترک نکند فاقد این جز از ایمان است و مراد سخن پیغمبر اکرم (ص) : زناکار در حالی که مومن است زنا نمی کند . همین است و مقصود آن حضرت نفی ایمان به خدا و وحدانیت وصفات و کتابها و پیامبران او نیست که زنا و گناهان اصل ایمان را نفی نمی کند ، بلکه غرض او نفی ایمان به خدا از این جهت است که زنا آدمی را از خدا دور می کند . و موجب خشم و ناخشنودی اوست و برای ایمان یک در نیست ،‌بلکه همچنان که وارد شده است ایمان را هفتاد و چند در است . بالاترین آنه شهادتین است و پایین ترین آنها برداشتن خار و خس از راه و مثال آن گفتار آن گوینده است که : انسان موجود و احدی نیست ، بلکه هفتاد و چند موجود است ، بالاترین آنها روح و قلب است و پایین ترین آنها برطرف کردن مکروه و ناپسند از ظاهر تن است به اینکه شارب را کوتاه کرده ناخنها را چیده و پوست تن را از پلیدی پاک ساخته باشد ، تا از چهارپایان رها شده که به سرگین خود آلوده اند و ظاهر انها به سبب درازی چنگالها و ناخنها زشت و کریه می نماید متمایز باشد پس ایمان مانند انسان است و فقدان شهادتین مانند فقدان روح است که به کلی موجب بطلان است و کسی که جز شهادت به یکتایی خدا و رسالت پیغمبر او چیزی ندارد و دیگر اجزاء ایمان یعنی اعمال را ترک کند ، همچون انسانی است که دست و پای او بریده باشد و چشمهای او را درآورده باشند و همه اعضای ظاهری و باطنی او خلل پذیرفته و فقط روح داشته باشد و همان گونه که چنین می رساندند از او جدا می شوند ، همچنین کسی که تنها اصل ایمان را داشته باشد ولی در اعمال کوتاهی و تقصیر کند ، نزدیک است که درخت ایمانش هنگامی که بادهای سخت و تند ایمان بر باد ده در حین مرگ و آمدن ملک الموت می وزد برکنده شود  .


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 181 بازدید
بازدید دیروز: 189 بازدید
بازدید کل: 2861579 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [803]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]