کسی که مردم را دست می اندازد، نباید [امام صادق علیه السلام]
مقالات
زهد
چهارشنبه 89 اردیبهشت 1 , ساعت 8:11 صبح  
 عنوان: زهد
گردآورنده: سمیه رجائی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه:
ای در دل پاک زاهدان نور از تو             پیوسته بنای شرع معمور از تو
در بزم چهل تنان حریفان یکیک              رندانه گرفته آب انگور از تو
زهد صقت عاشق،خصلت عارف،رنگ عابدونشان حقیقت بر پیشانی سالک است.
تاسف بر از دست رفته موجب جزع وخروج از مدار صبرواعتراض وشکایت به دستگاه منظم آفرینش و بخصوص صاحب حکیم و عادل است و این گونه جزع مقدمه ای برای مغضوب شدن انسان ومستحق شدن آدمی به عذاب الهی است و فرح و شادمانی نسبت به ظاهر دنیا و زروزینت به دست آمده موجب طغیان . تجاوزوکبروتکبراست.
همه این خصایل شیطانی اندوگرفتارآن منفور حق واز نعمت مطرود است واین غیر از فرح به نعمت است که موجب شکروکمک وعون بر عبادت و طاعت است که دنیا را نعمت حق دیدن واز آن نعمت در راه صاحب نعمت استفاده کردن استو این همان زهد است.
زهد در مرحله حقیقت امری قلبی است،چنانچه قلب با بودن ثروت مادی اگر اهل فرح به ثروت نباشد ،صاحبش زاهد و مورد توجه خداست.
چکیده:
زهد یعنی اینکه انسان قدرت برای دست یافتن بر مال ودنیا را دارد اما در عین حال از آن پرهیز میکند و این همان زهدی است که خداوند در قرآن به آن سفارش میکند و آن را زهد اسلامی مینامد و پیامبران و ائمه(ع)نیز به این زهد دعوت می کنند.
البته این زهد غیر از رهبانیتی است که مردم را به گوشه نشینی و دوری کامل از مردم میداند ،بلکه زهد اسلامی به زهد دعوت میکند اما زهدی که با زندگی در میان مردم حاصل شود نه زهدی که با کنارهگیری از مردم و گوشه نشینی حاصل شود.
زهد اسلامی حتی با زهد کوفی که معتقدند زهد با پشمینه پوشی و دوری از مردم و کار حاصل میشود نیز مخالف است.
قرآن وروایات مختلف درجات و مراتبی را برای زهد ذکر کرده اند که هر کس آنها را بپیماید زاهد حقیقی است.از ثمرات زهد اسلامی که همان زهد حقیقی است سخاوت است.
کلید واژه:
زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب و درجات زهد، ثمرات زهد، سخاوت، زهد حقیقی.
حقیقت زهد:
زاهد در زندگی عملی خویش سادگی و قناعت را پیشه می سازد و از تنعم و تجمل و لذت گرایی پرهیز می نماید،زندگی زاهدانه ان نیست که شخص فقط در ناحیه اندیشه و ضمیر وابستگی زهد یعنی بی رغبتی به ما سوی الله جهت جلب رضا وخشنودی ورضوان حضرت حق وتمام علایق را تابع علاقه حق قرار دان وبه معنای حکومت الهی قلب بر ظاهر امور دنیایی است.
آن کس که در برابر متاع حیات مادی وآرایش ظاهر دنیا فریب نمی خوردومقام با عظمت خلافت الهی را با مشتی خاک ویا چند روز مقام و با قلیلی درهم ودینار معامله نمی نماید زاهد است.عرفان به واقعیات ومعرفت به حقایق وبصیرت به امور ظاهر وباطن مورث زهد است.کسی که از کل ما سوی الله حتی جنات دل ببرد وجز خدا عشقی نداشته باشد زاهد مطلق است وهر کس بخاطر ترس از جهنم از لذت دنیا دست بردارد و به خاطر رسیدن به بهشت اعراض از نعیم فانی جز به اندازه ضرورت،اونیز زاهد است ولی زهدش در درجه اول زهد نیست.4و3و2و1
زهد وقتی تحقق پیدا میکند که انسان قدرت دست یافتن بر دنیا را داشته باشد ودر عین قدرت،به ترک برخیزد و باعث ترک ،هم ترک دنیا و پستی آن نسبت به خدا و دار آخرت باشد.اگر ترک به خاطر عدم دست یلفتن به دنیا باشد ،یا غرض از ترک به چنگ اوردن آخرت نباشد،یا هدف از ترک خوش نامی و جلب قلوب یا شهرت به جوانمردی و جود و سخا،یا سبک الی از کثرت مال و نجات از رنج و تعب حفظ ثروت باشد این ترک زهد نیست بلکه شرک و ریا کاری و نفاق ودوروئی است.
1.انصاریان،عرفان اسلامی،ج8،133         2.فضولی،رند و زاهد،4
3.چناران،اخلاق،399                        4.انصاری،شرح منازل السا یرین،70
زهاد جهان آنها هستند که به حد اقل تمتع و بهره گیری از مادیات اکتفا کرده اند،شخص حضرت علی (ع) از آن جهت زاهد است که نه تنها دل به دنیا نداشت بلکه در عمل نیز از تمتع و لذت گرائی ابا داشت و به اصطلاح تارک دنیا بود.
این غیر از رهبانیتی است که اسلام و روح معنویت با آن مخالف است که رهبانیت بریدن از مردم و رو آوردن به عبادت است،بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جدا ست،دو نوع کار بیگانه از هم است،از دو کار یکی را باید انتخاب کرد،یا باید به عبادت و ریاضت پرداخت تادرآن جهان به کارایدویابایدمتوجه زندگی ومعاش بودتادراین جهان به کارآید،این است که رهبانیت برضدزندگی وبرضد جامعه گرائی است ومستلزم کناره گیری ازخلق وبریدن ازمردم وسلب هرگونه مسئولیت وتعهدازخوداست.امازاهداسلامی درعین این که مستلزم انتخاب زندگی ساده وبی تکلف است وبراساس پرهیزازتنعم وتجمل ولذت گرایی است،درمتن زندگی ودربدوروابط اجتماعی قرارداردوعین جامعه گرایی است ،برای خوب از عهده مسئولیت ها بر آ مدن استو از مسئو لیت ها و تعهد های اجتماعی سر چشمه می گیرد .در اسلام مسئله جدا بودن حساب این جهان باآن جهان بیگانه است،ارتباط دو جهان با یکدیگر از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شئ واحد است،یعنی آنچه بر ضد مصلحت آن جهان است بر ضد مصلحت این جهان نیز هست،و هر چه بر وفق مصالح عالیه زندگی این جهان است بر وفق مصالح عالیه آن جهان نیز هست.به همین علت یک کار معین که بر وفق مصالح عالیه این جهان است اگر از انگیزه های عالی و دید های مافوق طبیعی و هدفهای ماوراء مادی خالی باشد آن کار صرفاً دنیایی تلقی می شود و به تعبیر قران به سوی خدا بالا نمی رود،اما اگر از جنبه انسانی کار از هدفها و انگیزهها ودیدهای برتر و بالاتر از زندگی محدود دنیایی بهره مند باشد،همان کار، کار آخرتی شمرده می شود.
زهد اسلامی در متن زندگی قرار دارد،کیفیت خاص بخشیدن به زندگی است واز دخالت دادن پاره ای از ارزشها برای زندگی است.زهد از روشنترین صفات انبیاء و اولیاست،پیامبری مبعوث نگشت مگر انکه به زهد سفارش داشت و اگر تقرب به حق و
نجات روز قیامت بستگی به آن نداشت، هرگز بزرگان از انسانها و اهل معرفت بر خود سخت نمی گرفتند و بریده از شهوات و لذات دنیا زندگی نمی کردند.1
اعتبارات و درجات زهد:
زهد اعتبارات مختلف دارد و با دیدهای گوناگون میتوان به آن نگریست و به هر دیدگاهی مراتب و درجاتی تحقق می یابد،از جمله:
اول:زهد به اعتبار ترک دنیا،که به این اعتبار سه درجه دارد:
1.با اینکه میل و محبت به دنیا دارد به مجاهده و مشقت آن را ترک می کند و نفس خویش را از آن باز میدارد،و در واقع تزهد است.
2.اینکه دنیا را به اختیار و آسانی ترک کند و چنین شخصی باید به خود ببالد ریرا چیز با ارزشی را در برابر چیز با ارزشتری رها کرده و نسبت به آن زاهد است.
3.عالیترین درجه زهد است که دنیا را با اختیار و با شوق و رغبت ترک می کند بدون اینکه دنیا در نظر او قدر و ارزشی داشته باشد وفکر کند که چیزی را از دست میدهد یعنی در    زهد نیز زاهد است.
دوم:زهد به اعتبار مرغوب عنه یعنی آنچه ترک میکند و به آن زهد می ورزدکه به این اعتبار پنج درجه است:                                                                                 1.ترک محرمات و این زهد حرام است و زهد فرض نامیده میشود .
2.ترک شبهات و این در امور مشتبه است و زهد سلامت نامیده می شود.
1.انصاریان،عرفان اسلامی،ج8،134-139
3.زهد در زائد به قدر حاجت و ضرورت و زهد در حلال است و زهد ثقل نامیده میشود.
4.همه آنچه را که نفس از ان لذت و تمتع می یا بدترک نماید.5.همه ماسوی الله را ترک کند و حتی دربارهی بدن و جان خود نیز زهد و بی رغبتی نمایدبه طوری که با هر چه مصاحبت دارد و هر چه به دست می آورد از راه ناچاری و اکراه باشدبیانکه لذت و تمتع بجوید.
سوم:زهد به اعتبار مرغوب فیه یعنی آنکه به خاطر او از چیزها دست برداشته میشود، زهد به این اعتبار سه درجه است:
1.اینکه مرغوب فیه که برای آن زهد میورزد نجات از جهنم و دیگر عذابهای آخرت باشدوزهد خائفان است.
2.اینکه زهد برهی پاداشخداوند و نعمتهای بهشت باشد و این زهد امیدواران است.
3.این درجه که بالا ترین درجه زهد است ،این است که بجز تقرب خدا و لقاء او نطلبد و وی را التفاتی به دردها و عذاب نباشد تا به خلاصی از آنها بیندیشد،ونه به لذت ها توجهی دارد تا به فکر نیل به آنها باشد.
نشانه های زهد:
زاهد حقیقی سه نشانه دارد.
1.آنکه به آنچه دارد خوشحال نمی شود و برای انچه از دست می دهد اندوهگین نمیگردد،این نشانه زهد و بی رغبتی به مال است.
1.انصاریان،علم اخلاق اسلامی،ج2،91-10
2.چناران،اخلاق،402
2.اینکه ستایش و نکوهش در نظرش یکی باشد و این علامت زهد وبی رغبتی به جاه و مقام است.
3.اینکه فقط با خدای تعالی ما نوس باشد و حلاوت و طاعت بر قلبش غلبه کرده باشد.1و2
ثمرات زهد:
یکی از ثمرات زهد سخاوت است،همانطور که از ثمرات رغبت به دنیا بخل است.«در مقام زهد»اگر مال از دست انسان رفت قناعت شایسته،و اگر به دست آمد سخاوت و بخشش به اهلش و احسان به دیگران سزاور است.3
زهد در قرآن:
1.فخرج علی قومه فی زینته وقال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر(قصص79-80)
خداوند دراین آیه می فرماید:قارون با تجمل و زیور در میان قوم خود آمد و کسانی که علم داشتند گفتند:وای بر شما پاداش خدا بهتر است.که در این آیه زهد به علما نسبت داده شده است و زاهدان به علم وصف شده اند و این بالا ترین ستایش است.
2.هرگز به آن چیزها که مایه رونق زندگی دنیاست و به دگرو ههایی از انها بهره داده ایم تا درباره ی ان امتحانشان کنیم چشم مدوز که روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.(طه.20)
3.هرکه کشت و حاصل دنیا خواهد از ان به او می دهیم و در آخرت نصیبی برای او نیست.(شوری.20)
1.چناران،اخلاق،403           2.انصاریان،علم اخلاق اسلامی،ج2،101و102         3.چناران،اخلاق،403
4.صبر کن چنانکه پیغمبران اولوالعزم صبر کردند.(احقاف.35)1
زهد درآیئنه روایات:
1.قیل لامیر المؤمنین(ع):ما الزهد فی الدنیا؟قال تنکب حرامها.
به ایر المؤنین گفته شد،زهد در دنیا چیست؟فرمودند:از حرامان دوری کردن.
2.امام صادق(ع):
زهد در دنیا به ضایع کردن مال و حرام کردن حلال خدا بر خود نیست،بلکه زهد در دنیا به این است که انچه در دست تست اندر دلت مطمئن تر از انچه نزد خداست نباشد،کنایه ار اینکه اگر فضل و رحمت و رضایت و عنایت او را با دنیای ظاهر و زر زیورش معامله کردی زاهد.                                                                                            تمام خیر و نیکیها را در خانه ای کرده اند و کلید آن را زهد در دنیا قرار داده اند.
پیامبر اکرم(ص):
هر گاه مردی را دیدید که حالت زهد به او عنایت شده،با او همنشین شوید که القای حکمت است.
امام رضا(ع):
هر که صبح و شام کند در حالی که تندرست و دارای امنیت و آرامش خاطر باشد و قوت روزانه خود را داشته باشد گویا که همه دنیا برای او فراهم است.
امام باقر (ع): از بهترین کمکهای اخلاقی نسبت به دین زهد در دنیا است.2و3
1.مجتبوی،علم اخلاق اسلامی،ج2،80-90
2.انصاریان،عرفان اسلامی،ج8،171-178        3.کاشانی،توشه سالکان، 188       
انبیاء الهی و زهد:
1.موسی کلیم اللهکه به پروردگار عرضه داشت:پروردگارا من بر آنچه از خیر بسویم فرستی نیازمندم و محتاجم ،که حضرت علی(ع) میفرمایند:به خدا قسم که موسیب به وسیله این دعا قرص نانی از خدا میخواست،زیرا خوراکش سبزی و گیاه زمین بود و به علت لاغری و کمی گوشت بدن ،سبزی گیاه از نازکی پوست درونی شکمش دیده میشد.
2.حضرت داوود که دارای مزامیر و زبور بود،و خواننده اهل بهشت است،به دست خود از لیف خرما زنبیل ها می بافت و به هم نشینان خود میگفت:کدامتان در فروختن این زنبیل ها به من کمک میکنید،از بهای فروش آنها خوراکش یک عدد نان جو بود.
3.حضرت عیسی(ع):
سنگ را زیر سر خود بالش قرار می داد و جامه زبر می پوشید و طعام خشن می خورد و خورش او گرسنگی بود و چراغ شب او ماه بود و سایه بان او در زمستان جائی بود که آفتاب می تابید یا فرو می رفت.و میوه و سبزی خوشبوی او گیاهی بود که زمین برای چهار پایان می رو یاند،نه زنی داشت که اورا به فتنه افکند و نه فرزندی که اورا اندوهگین سازد و نه دارایی که او را ازتوجه به حق بازدارد.
4.پیامبر اسلام(ص):
لقمه دنیا را زیادتر از آنچه لازم نداشت نمی خورد،به دنیا به هیچ عنوان دل نبسته بود،از جهت پهلو لاغر و از جهت شکم گرسنه ترین اهل دنیا بود،دنیا با همه محتویاتش به او پیشنهاد شد،از قبول آن امتناع کرد.دانست خداوند مهربان از باب مصلحت انسان علاقه و دل بستن به دنیا را دشمن داشته،او هم به پیروی از مولایش علاقه به دنیا را دشمن می داشت.و می دانست حق تعالی دنیا را خوار دانسته او هم دنیا را خوار میدانست،وآن را کوچک قرار داده،او هم کوچک می شمرد.پیامبر بر روی زمین طعام میخورد و مانند عبد مینشست و بدست خود پارگی کفشش را دوخته و جامه اش را وصله می کرد.1
زهد از نظر خواجه عبد الله انصاری:
زهد در سه چیز است:1.زهد در دنیا 2.زهد درخلق 3.زهد در خود
هر که دولت این جهان را از چشم خود دریغ ندارد درین جهان او زاهد باشد و هر که آزرم خلق ویرا در حق مداهن نکند در خلق زاهد است و که بچشم پسند در خود ننگرد در خود زاهد است.
نشا نه های زهد در دنیا:
1.یاد مرگ 2.قناعت به قوت 3.صحبت با درویشان.
نشانه های زهد در خلق:
1.سبق حکم 2.استقامت قدر 3.عجز خلق
نشانه های زهد در خود:
1.شناخت کید دیو 2.ضعف خود 3.تاریکی استدراج.2
مقایسه زهد صوفی و زهد اسلامی:
صوفیه به زهد و پرهیزگاری و مبارزه با نفس و عقل و غرائزی که خداوند در وجود آدمی
1.انصاریان،عرفان اسلامی،ج8،140-143
2.انصاری،صدمیدان،118
نهاده است تظاهر میکنند.به بهانه این که با نفس در جهادندفتا از تعلقات مادی وارسته و
برای پیوستن به خدا آماده شوند و بی واسطه از او کسب فیض کنند،و درواقع تظاهر آنان برای این است که مسلمانان را از هدف اسلام در بسیج همگی توانایییها و نیروها جهت کار و تلاش در راه خیر و صلاح انسان و جهاد با ستمکاران و ایجاد جوامعی سالم بر اساس عدالتی که زندگانی شرافتمندانه را برای همگی مردم فراهم سازد باز دارند.
از مظاهر زهد نزد صوفیان پشمینه پوشی و بر تن کردن جامه وصله دار است.و آنها به داشتن این ویژگی شناخته میشوند.در کتاب تلبیس ابلیس ابن جوزی آمده است که هشام ابن خالد گفته است:شنیدم اابو سلیمان دارانی به مردی که جامه پشمین پوشیده بود میگفتتوابزار زاهدان را به نمایش در آورده ای،این پشم در تو چیزی به جا گذارده است؟آن مرد خاموش ماند،سپس به او گفت:ظاهر تو پنبه ای و باطنت پشمین میباشد.و نیز از او نقل شده که میگفت :پشم از نشانه های زهد استو برای زهد سزاوار نیست که با سه درهم پشمینه پوش شود،درحالی که به پنج درهم رغبت دادشته باشد آیا شرم نمی کند که پهوتش به لباسش تجاوز کند،او اگر با دو جامه سفید،زهد خویش رااز چشم مردم پوشیده بود برای او بهتر بود.
در نزد مالک از جماعتی که پشمینه پوشی رااختیار کرده بودند سخن گفته شد،مالک گفت چه شده است اینها پیمان محکم بسته اند که کبر را دردلهایشان پنهان،و تواضع را در لباسشان ظاهر سازند،به خدا سوکند خودبینی،خودپسندی هر کدام از اینها به سبب خرقه پشمینه اش از ان کسی که ردای پر نقش و نگار خز پوشیده بیشتر و سخت تر است.
ابن عباس از پیامبر(ص)روایت کرده که فرموده است:زمین از آن کسانی است که به ریا جامه پشم به تن میکنند به خدا مینالد و فرمود:جامه سپید بپوشید کهآن بهترین جامه است و مردگانتان را در آن کفن کنید،در روایت دیگری است که آن حضرت فرموده است:هماناآن خوبتر و پاکیزه تر است.ابوذر غفاری از آن بزرگوار نقل کرده که فرموده است:هر کس برای شهوت،لباسی بر تن کند،خداوند از او روی می گرداند تااورادر چشم مردم پست و زبون سازد.
پیامبر(ص)از دو شهرت نهی می کرد،از آن حضرت پرسش شداین دو شهرت کدام است فرمود:نازکی لباس و ستبری آن،نرمی و درشتی آن،بلندی و کوتاهی آن،لیکن رفتار درست در این کار،میانه روی است.
شیبی زهد شیعی را منشأ زهد صوفی قلمداد کرده است.که دو مرحله برای زهد ذکر کرده است.نخستین را زهد اسلامی خوانده،و دومی را که بر حسب ادعای او نماینگر زهد شیعی است زهد کوفی نامیده است.
زهد ازویژگی های اصیل اسلام و در مرحله اجرا و عمل،از جنبه های مهم آن به شمار می آید،و اسلام با این رویه در صدد است،سران و پیشوایان رادر سطح فقرا و بینوایان فرود آورد،تا در کنار آنها قرار گیرند،و به آنها مهر و غیرت ورزند،از این رو تهید ستان و بردگانی که به دین اسلام در آمدندرنگ زهد اسلامی به خود گرفتند،و مسلمانان اولیه و حتی خلفای آنها جامه خشن می پوشیدند وخوراکشان ساده بود،و این کار را به عنوان عبادتی زیاده بر عبادت مقرر،و وظیفه ای اضافه بر تکالیف معین ایمانی انجام نمی دادند بلکه این شیوه برخا سته از طبیعت اسلام بوده که در نفوس آنها در آمده و سرشت آنها شده بود.
زهد ورزیدن وخودداری از کوشش در تحصیل دنیا و بد احوالی و تن فراسایی و امثال اینها که از مفاهیم زهد صوفیان است از حساب اسلام جدا است،و همچنانکه برخی از آیات و نصوص متواتر رسیده از پیامبر اکرم(ص)تأکید میکند اسلام در برابر این اعمال موضع منفی و مخالف دارد.
تهیدستی و توانگری هیچگاه در اسلام از فضائل یا رذائل به شمار نیامده ،و از نظر اسلام لینها ملاک برتری افراد بر یکدیگر نیست،بلکه آنچه مایه برتری و اساس فضیلت است به جا آوردن اعمال شایسته و نیکوکاری است،و نیز آنانی که با اسلام جنگیدند و به طوع و رغبت پذیرای آن شدند،جنگ آنها برای این نبود که اسلام بر نهاد زهد و پارسایی است و به این شیوه دعوت میکند،چنان که شیبی ادعا کرده است،همچنین تاریخ به ما نگفته است که پیامبر اسلام(ص)بر ثروتمندان واجب فرمود که از ثروت خود دست کشند تا در کنار بینوایان و تهیدستان قرار گیرند،چنان که شیبی این را مدعی شده است،بلکه برخی از پیش خود به منظور تقرب جستن به خدا و کسب ثواب،بی هیچ انگیزه دیگر،چیزی از اموال خود را به نیازمندان انفاق میکردند تا نیاز خود را برطرف کنند.
شیبی زهد را به سه نوع تقسیم بندی میکند:
1.زهد اسلامی است.و این همان زهدی است که که اسلام راستین از آغاز طهور خود بدان دعوت کرده است.
2.زهد کوفی است که به صورت موصع منفی کوفیان در برابر حاکمان و کسانی که آنان را در یاری دادن حق و اهل آن تنها گذاشتند تجسم یافت وبا این موضع گیری آنان را از مسئولیتهای که بر ترک این عمل مترتب بود بیمناک ساختند.
3.زهد صوفی است که در پشمینه پوشی نمایان می شود،زیرا پوشیدن جامه پشمین نخستین بار در کوفه معمول شد،و اولین کس که صوفی نامیده شد کوفی بود.
صوفیان کوشیده اند با تلفیقات و وسایل خود میان واژه زهد،و برداشتی که خود از آن دارند،رابطه برقرار کنند،در صورتی که قران این کلمه را بر سبیل ترغیب به زهد،یا دیگر مقامات و احوال صوفیان به کارنبرده است،بلکه در مقام توصیف کسانی که کوشا و پاینده اوامر و نواهی الهی هستند،در طی دها مناسبت واژه تقوا و اعمال صالحه را استعمال کرده است.
 نصوص که از پیامبر(ص)و ائمه(ع)در دست است،صراحت دارد بر اینکه کار و کسب برای تأمین مخارج خود و اهل و عیال،و کمک به بینوایان و صرف در راه خیرات و مبرات از جمله مصادیق تقوا و از بهترین کارهای شایسته است.1
_________________________________________________
1.،عارق،تصوف و تشیع،204-240
نتیجه:
زهد اسلامی بهترین زهد است چون نه تنها بر ترک دنیا و کناره گیری از مردم دعوت نمیکند بلکه به زندگی در میان مردم همراه با زهد دعوت میکند.
همچنین معتغد است که در هر زمان باید متناسب با همان زمان زهد را رعایت کرد،برای مثال :گفته اند که پیامبر اسلام(ص)متناسب با زمان خودشان فقط از یک نوع غذا استفاده میکردند و خانه ای ساده داشتند.
 امام جعفر صادق (ع)غذا ولباس و خانهای خوب داشت اما در عین حاللباسهای خشنی از زیر لباسهای خود میپوشید.
بنابر این شخص میتواند در عین زندگی در میان مردم و استفاده از امکانات پرهیزگاری را رعایت کند و زاهد واقعی گردد. 
فهرست منابع ومأخذ:
1.انصاریان،حسین؛عرفان اسلامی،ج8
2.انصاری،عبد الله بن محمد؛شرح منازل السائرین،رساله عقل وعشق
3.انصاری،عبدالله بن محمد؛صد میدان.
4.چناران،محمد رضا؛اخلاق ترجمه الاخلاق بشر
5.عارق،سید محمدصادق؛ترجمه تصوف و تشیع
6.فضولی،محمد؛رند و زاهد ،به کوشش کمال ادیب کور کچواوغلو
7.کاشانی،فیض؛توشه سالکان
8.مجتبوی،سید جلال الدین؛علم اخلاق اسلامی،ج2
نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 177 بازدید
بازدید دیروز: 202 بازدید
بازدید کل: 2861777 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [803]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]