موضوع: احکام وجود پژوهشگر: علاقبند حسینی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی چکیده وجود احکام گوناگونی دارد از قبیل : بداهت وجود ـ اشتراک وجود ـ اصالت وجود و احکام سلبی آن و.... که به لطف خدا در این تحقیق به طور اجمال به آن پرداخته ام. بداهت وجوه معروف الوجود شرح الاسلام ولیس بالحدولا بالرسم تعریف وجود، شرح اسم است نه حد است و نه رسم است اولین بحث از مباحث وجود مبحث بداهت وجود است این مبحث بدان جهت بر همه مباحث دیگر مقدم ذکر شده که موضوع فلسفه اولی موجود است و چنان که می دانیم اولین مطلبی که در هر علم باید دانسته شود این است که موضوع آن علم هستی دارد می داند که وقتی که می گوید الف هست یا الف نیست تصور صد در صد روشن و واضحی از هستی و نیستی دارد ، نیازی ندارد معنی هست و نیست را برایش توضیح دهند . حتی یک کودک که مقدار اندکی تصورات در خزانه ذهن خود دارد و تازه قدرت یافته است درباره اشیا قضاوت کند، مفهوم هستی و نیستی به روشنی در ذهنش بسته است، مثلا وقتی که درباره فلان اسباب اش می گوید : این جا هست ، آن جا نیست چیست و آن علم در اطراف چه چیزی بحث می کند و چون موضوع فلسفه کلی موجود است پس باید بدانیم معنی وجود چیست و تعریف آن کدام است . مفهوم وجود و موجود بدیهی است یعنی هر کسی از آنها تصور روشن و واضحی دارد حتی اینکه مفهوم وجود بدیهی است ونیز بدیهی است در بدیهات نباید استدلال کرد، به تذکر باید قناعت نمود هر کس به ذهن خویش مراجعه کند می بیند تصور بسیار روشنی از وجود مفهوم هستی و نیستی را به روشنی در ذهن می یابد برخی متکلفین خواسته اند وجود را تعریف کنند؛ مثلا گفته اند : وجود یعنی ثبوت ذات و موجود یعنی ثابت الذات آنچه آنها به نام تعریف وجود ذکر کرده اند شرح لفظ و شرح اسم است یعنی لفظی به حال لفظی دیگر به کار رفته است . مثل این که در مقام تعریف ماکیان بگوییم : مرغ خانگی ، بدیهی است که ما ماهیت آن حیوان را تعریف نکرده ایم فقط با استفاده از آشنایی مخاطب به اینکه لفظ مرغ خانگی اسم آن حیوان معهود است لفظ ماکیان را تفسیر لفظ و تعریف معنی درمنطق ثابت شده است که تعریف واقعی دو نوع است، حد و رسم تعریف حدی عبارت است از تحلیل و تجزیه ماهیت شی . این گونه تعریف در جایی میسر است که ماهیت شی مرکب باشد از دو جز و هم در منطق ثابت شده که ترکیبات ماهوی ، برخلاف ترکیبات خارجی همواره دو جز است که یکی اعم از مفهوم مورد تعریف است و جنس نامیده می شود و یکی دیگر مساوی با آن است که فصل نام دارد . علی هذا اگر مفهومی بسیط باشد قابل تعریف حدی نیست و اگر مفهومی به حدی باشد که اعم از او قبل تصور نیست از همین جا معلوم می شود که چرا مفهوم وجود و موجود را نمی شود تعریف کرد این مفاهیم بسیط اند و به علاوه اعم از مفهوم وجود و موجود نمی توان پیدا کرد که جنس این مفهوم باشد . و اما اینکه مفهوم وجود قاب تعریف « رسم ی » نیست بدان جهت که تعریف به رسم آن است که شی به آثار و لوازم شناخته شده اش شناسانده شود. ممکن است ماهیت چیزی را نشناسیم ولی آثار و لوزمش را بشناسیم . اشتراک وجود : این مسئله مانند مسئله پیشین مربوط است به مفهوم وجود و جنبه ذهنی دارد و مانند آن مسئله بی نیاز از اقامه دلیل و برهان است زیرا با وجدانیات ذهنی ارتباط دارد، مسئله این است که آیا وجود مشترک لفظی است یا مشترک معنوی به بدون شک لفظ وجود بر اشیا زیاد حمل می شود انسان موجود است و هرگاه یک لفظ بر اشیا متعددی صدق کند یکی از این دو حال است : یا این است که لفظ، معانی متعدد دارد و در هردو مورد یک معنی و یک مفهوم از او قصد می شود و یا این است که لفظ پیش از یک معنی مفهوم ندارد ولی آن معنی و مفهوم طوری است که عمومیت دارد و بر اشیا متعدد صدق می کند مراجعه به وجدانیات ذهنی، شکی باقی نمی گذارد که لفظ وجود از نوع دوم است نه از نوع اول و توجه کامل به مدعای فلاسفه در این باب ما را از اقامه برهان بی نیاز می کند که در عین حال چون این امر واضح بر بعضی از اهل نظر اشتباه شده است دلایلی بر آن اقامه شده است مغایرات و اتحاد وجود و ماهیت : ان الوجود عارض المهیه تصورا و اتحدا هویه حق این است که وجود عارض بر ماهیت است در ذهن، و آن دو خارجاً یکی می باشند مسئله سوم از مسائل وجود این است که آیا وجود و ماهیت یکی هستند و متحد با یکدیگرند یا دو هستند و مغایر یکدیگرند . وجود ماهیت در ذهن مغایر یکدیگرند. یعنی دو مفهوم ذهنی هستند نه یک مفهوم ذهنی ولی در خارج یکی هستند و هیچ گونه کثرت خارجی ندارد ، یعنی چنین نیست که یک شی در خارج دارای دو جهت و حیثیت واقعی باشد؛ یکی دو وجود دیگری ماهیت . اصالت وجود : ان الوجود عندنا اصیل دلیل من خالفنا علیل، در نزد ما وجود اصالت دارد، دلیل آن کس که با مخالف لست این مسئله معروف است به اصالت وجود و اساسی ترین مسائل وجود بلکه اساسی ترین مسائل فلسفه است . چنانکه در بداهت وجود آمد، وجود بی نیاز از تعریف است ، هرکس تصور روشنی از هستی دارد هم چنانکه تصور روشنی از نیستی دارد . اصالت فقط مقابل اعتباریت است یعنی آیا آن چیزی که در ماورای ذهن ما واقعیت را تشکیل می دهد و منشأ آثار خارجی است وجود است یا ماهیت؟ « زیرا منشأ هر خیر و کمالی وجود است و فوقی میان دو نحو از وجود کافی است.» در این بیت دو برهان بر اصالت وجود اقامه شده است و هر یک از این دو برهان مبتنی به یکی از مسائل فلسفی است. هر خیر و کمالی بر می گردد و هر شد و نقصانی به عدم و اگر وجود امر اعتباری می بود و اصالت نمی داشت ممکن نبود که منبع و منشأ همه خیرات و کمالات باشد. مفهوم وجود مقوم افرادش نیست : ملاصدرا پس از بحث امتناع حصول حقیقت وجود در ذهن ، تصریح می کند که آنچه در ذهن مرتسم می شود و عموم وکلیت بر آن عارض می گردد حقیقت وجود نیست بلکه وجهی از وجوه آن و حیثیتی از حیثیات آن وعنوانی از عناوین آن است . پس از آنچه وجود در نفس ، ارتسام می یابد، عمومیتش نسبت به وجودات، عمومیت معنای جنسی نیست بلکه عمومیت یک امر لازم اعتباری انتزامی است . دلیل دیگری در نفی عمومیت جنسی از مفهوم وجود، مبتنی بر پذیرش عدم ترکیب در ذات است زیرا اگر وجود، جنس افرادش باشد ، باید که وجود واجب تعالی از غیر خود به فصلی تمایز نماید . عرضی بودن مفهوم وجود : ملاصدرا در مواضع مختلف اسفار بر این نکته تأکید کرده است که نباید میان وجودات خاص که از حقیقتی که در اعیان برخوردارند مفهوم مصدری وجود خلط کرد . وی در جلد دوم اسفار در بحث از سریان وجود در موجودات ، وقتی سخن از وجود منبسط و کیفیت سریان آن در موجودات مختلف می شود تأکید می کند که این وجود غیر از وجود انتزاعی اثباتی عام بدیهی که از معقولات ثانیه و مفهوم های اعتباری است می باشد ولی معتقد است که این نکته از دید بیشتر اهل تحقیق به ویژه متأخران مخفی مانده است . مرحوم سبزواری منظور از متأخران را قایلان به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود می داند. لذا این مسئله متنوع بر پذیرش صالت وجود است . وجود موضوع فلسفی اولی است : یکی از مهمترین مباحث متافیزیک که آغاز تفکر فلسفی همواره فیلسوفان را به خودمشغول داشته است ، مسئله وجود وموجود و پژوهش در مورد مفهوم آن دو بوده است ابن سینا در نجات فلسفه اولی را علمی دانسته است که از موجود مطلق بحث می کند و در الهیات شفا نخستین موضوع این علم را موجود از آن نظر که موجود است و مطالب آن را اموری که بی قید و شرط بر موجود از آن نظر که موجود است لاحق می شود معرفی کرده است. ملاصدرا تأکید می کند که منظور حکیمان از موضوعیت وجود برای علم کلی، مفهوم وجود نیست بلکه مقصود ایشان موجود بماهو موجود در نفس الامر بدون هرگونه تخصیص است. وجود و کمال وجودی : همه موجودات استثنای خداوند سبحان ، به حسب ذات خویش ممکن اند زیرا وجوب ذاتی منحصر در اوست . از طرف دیگر، هر ممکنی ماهیتی دارد که نسبتش با هستی و نیستی یکسان می باشد و همین ماهیت در هستی خویش نیازمند علتی است که به وسیله آن ، وجودش ضروری می گردد و آن گاه موجود شود حال علت مفروض اگر خود، وجوب ذاتی داشته باشد مدعای ما ثابت است و اگر وجودش غیری باشد باید به واجب بالذات منتهی گردد و اگر موجبش غیری باشد باید به واجب بالذات منتهی گردد پس باید بالذات است که هستی هر ماهیت صحب وجودی را می آفریند و به او اضافه می کند. تسیم وجود به وجود مستقل و وجود رابطه و تقسیم وجود مستقل به وجود لفسه و لغیره : قسمتی از وجود، وجودی است که تحققش در غیر خودش است و قسم دیگری از وجود در هستی اش مستقل است قسم اول را وجود فی غیره یا رابط و قسم دوم را وجود فی نفسه می نامند نتایج به دست آمده از تقسیم وجود به وجود مستقل و وجود رابط اولا : وجودات رابط ماهیت ندارند. زیرا ماهیت وجودی معمولی است و حال آنکه وجود رابط وجودش معمولی نیست . ثانیا وجود رابط نوعی از اتحاد را در بین موضوع و معمول برقرار می نماید . ثالثا تحقق وجود رابط در ما به ازاء هلیات مرکبه است اما در ما به ازاء هلیات بسیطه وجود رابط تحقق ندارد . عذر فی احکام سلبقه ببوجود : لیس الوجود جوهرا و الارض عند اعتبار ذاته بل بالعرض لا شی عنده و لا ما مائله و لیس جزء و کذا لا جزء لا اذ قلب القسم مقوما او القوام من نقیض لزما : احکام سلبی وجود : وقتی بحث از احکام سلبی وجود ، یعنی سخن از صفات جلائیه آن به میان می آید مراد این است که وجود چه چیزهایی را ندارد . همچنین مراد از وجود در این بحث حقیقت وجود ، یعنی وجود مطلق لا به شرط است و مطلق به شرط لا نیست اما بعضی از محشیان بر کتاب گفته اند که برخی از این احکام سلبی مربوط به مفهوم وجود است و برخی نیز مربوط به حقیقت وجود است . چه چیزهایی باید از وجود مطلق سلب شود ؟ به عبارت دیگر صفات سلبی وجود چیست؟ مرحوم آقای قمشه ای می گفتند که سوره توحید اشاره به یک تعدادی از صفات سلبی و ثبوتی حضرت حق یعنی وجود مطلق به شرط لا دارد و اکنون هم می گوییم : الوجود لیس جزا لشی که مفاد لم یولد است و لیس کمثله شی که مفاد ولم یکن له کفوا احد است . صفات قیودی که باید از وجود ثلب شود به شرح ذیل اند : 1ـ وجود نه جوهر است و نه عرض 2ـ وجود ضد ندارد 3ـوجود مثل ندارد 4ـ وجود جز چیزی نیست 5ـ وجود جزء ندارد کلید واژه منابع 1ـ مجموعه آثار 5 ( جلد از بخش فلسفه ـ مطهری ـ مرتضی 2 ـ مسائل فلسفه اسلامی و نوآوری های ملاصدرا ـ دکتر محمد کاظم فرقانی 3 ـ ترجمه بدایه الحکمه ـ جلد 4 ـ علامه طباطبایی ـ ترجمه شیروانی 4ـ تلخیص کامل نموداری بداته الحکمه ـ شاهرخی احمدرضا 5 ـ درس های شرح منظومه سبزواری جلد 1 آیت ا.. سید رضی شیرازی ـ ویرایش : ف ـ فنا
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد